ایها المظلوم-ayohalmazloom
شعر و اشعار مدح حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و اله و سلم و صوت سبک و گریز اشعار
لطفاً برای جستجوی گریز های متفاوت در این مناسبت به کادر جستجوی گریز در سمت راست صفحه مراجعه فرمایید
نمایش هر صفحهمورد
هم فرستد درد و هم درمان دهد
می زند هم زخم و هم مرهم نهد
 
زین سبب فرمود خلاق جهان
با حبیب خود نبی انس و جان
 
گر نبودی ذات پاکت خاک را
می نکردم خلق و نی افلاک را
 
بی تو در خلق جهان سودی نبود
هم بر ایشان مایه ی جودی نبود
 
باز فرمود آن شه بطحا سریر
گر نه می بودی علی آن نره شیر
 
آن سپهر کبریا را آفتاب
آن بجان دشمنان سوزان شهاب
 
آن به میدان جلالت یکه تاز
ساعدشاه ازل را شاهباز
 
من ندانم ربط جسمت را به جان
من نه بفرستادمت از کرزمان
 
شاه را هم تاج و هم افسر بود
هم سنان گرز و هم خنجر بود
 
باید او را هم وزیری رایزن
هم سپه سالار و هم لشکر شکن
 
آن طبیب نیکخوی مهربان
کز دم انفاسش آمد بوی جان
 
نبودش از صبرو از حنظل فراغ
هم ز فولاد از برای قطع داغ
 
تا کند آن عضو فاسد را ز تن
درد فارغ سازدش از صد محن
 
شاهد حسن از چه نغز و دلکش است
لیک ترکیبش ز آب و آتشست
 
چشم خوبان هست اگر آهوی چین
غمزه ی خونریزش از دنباله بین
 
در عذارش صبح هست و شام هست
در لبش هم بوسه هم دشنام هست
 
گر دهانش پر ز آب کوثر است
شعله ی آتش به چهرش اندر است
 
گرچه بالایش سهی افراختند
لیک آشوب جهانش ساختند
 
گرچه او را ساعد سیمین بود
لیک با آن پنجه ی خونین بود
 
می چکد خون من از انگشتهاش
هم سر و هم جان من بادا فداش
 
بین ز خون من لبالب جام او
جان فدای لعل خون آشام او
 
خون من می ریزد از دامان او
من اسیر لطف بی پایان او
 
در کف آن ترک من خنجر ببین
خنجرش را هم ز خونم تر ببین
 
در برش افتاده در خون پیکرم
بنگر آویزان ز فتوراکش سرم
 
جان فدای خنجر بران تو
من شهید آن لب خندان تو
 
بار دیگر بر تنم خنجر بزن
چون زدی هم خنجر دیگر بزن
 
من بنازم دست و بازوی تورا
هم جفا کاری و هم خوی تورا
 
گر بنالم ناله ام باور مکن
این جفا بر جان من کمتر مکن
 
از شهیدان ناله باشد خوشنما
زین سبب از دل برآرم نالها
 
نالم و خواهم که او خندان شود
جور او برمن دوصد چندان شود
 
ای تن من وقف تیر و خنجرت
وی سر من عاشق خاک درت
 
سر نهادم بر درت ای جان من
بر سر من هرچه خواهی پایزن
 
ای حریفان جامها پیش آورید
پیش آن شوخ جفاکیش آورید
 
کامشب از خون من آن زیباخرام
باده پیماید به یاران جام جم
 
سینه ای خواهم خدایا چاک چاک
تا برآرم ناله های دردناک
 
نالم و خندد به من دلدار من
جان فدای یار شیرین کار من
 
ای شکارافکن بت طناز من
ای نگار شوخ تیرانداز من
 
پادشاهان جمله نخجیر تو اند
سروران در بند زنجیر تو اند
 
این گدا را هم کنون نخجیر کن
سینه ی او را نشان تیرکن
 
تیر توحیف است جز برجان من
ای لبت هم لعل و هم مرجان من
 
ای خنک آن روز و خوش آن روزگار
کز حجاب آید برون آن شهسوار
 
تا براهش جان خود قربان کنم
جان نثار آن شه خوبان کنم
 
ای صفایی این سخن را واگذار
زانکه اصحابند اندر انتظار
الغرض گفتند آن شهزادگان
با شه بطحا نبی انس و جان
 
موسم عید است و اطفال عرب
جملگی اندر نشاط و در طرب
 
کودکان بنگر به اشترها سوار
در قفای هم قطار اندر قطار
 
در تفرج گه به بستان گه به باغ
در تماشا گه به صحرا گه به راغ
 
آخر ای شه ما هم از طفلان یکیم
ناقه ی ما کو نه ما هم کودکیم
 
گفتشان ای زینت آغوش من
ناقه تان گر نیست اینک دوش من
 
دوش من بادا نشیمن گاهتان
سوخت جان من ز تف آهتان
 
هم حسن بستش به دوش و هم حسین
گشت طالع ز آسمانی نیرین
 
مهر و مه گفتم زبانم لال باد
زین سخنها لال زین اقوال باد
 
چیست و مهر و مه دو قرص خوانشان
جان من بادا فدای جانشان
 
باز گفتند ای امین کردگار
ای طفیلی از وجودت روزگار
 
هرکجا اطفال و هرجا کود کند
ناقه شان در پویه اند و در تکند
 
ای دریغا ناقه مان را پویه نیست
بی سبب مان این دریغ و مویه نیست
 
گام زن شد آن رسول نیک پی
ناقه آسا راه می فرمود طی
 
بار دیگر آن دو شمع جمع خاص
یافته از جمع خاصان اختصاص
 
پیش پیغمبر فغان برداشتند
مهر از درج دهان برداشتند
 
کای ضیاء بخشای چشم آفتاب
آفتاب از تاب رخسارت بتاب
 
ناقه این جوق طفلان عرب
گاه در وجدند و گاهی در طرب
 
ناقه ی ما از چه زینسان کاهل است
کار ما و ناقه ی ما مشکل است
 
سید عالم خداوند جهان
شد به این آیین که می دانی روان
 
ناله تا اختر کشانیدند باز
ژاله از عنبر فشانیدند باز
 
کی امیر پاکزاد پاکدین
پاسبان درگهت روح الامین
 
ای ز تو مسعود اقبال عرب
ناقه شان پیوسته اطفال عرب
 
در عنانند و عنان در دستشان
وان عنان همواره در کف هستشان
 
شاه عالم بند از گیسو فکند
زان سپس در حقه ی لولو فکند
 
گاو عنبر را متاع از یاد رفت
آهوی مشک از پی صیاد رفت
 
دو گلستان از دو سنبل زیب دید
تا قیامت مغز گردون طیب دید
 
باز گفتند ای نیای مهربان
ای به حکمت کشتی گردون روان
 
کودکان را ناقه ها بین در نفیر
بانگشان بر رفته تا چرخ اثیر
 
ناقه ی ما را فرو بسته است نای
نی نوای نای و نی بانگ درای
 
آن گروه عاصیان را عذر خواه
آن گناه مجرمان را هم پناه
 
در ز درج در رحمت باز کرد
نغمه العفو را آغاز کرد
 
چند نوبت آن خداوند عرب
عفو جرم امت آوردی به لب
 
بال زن شد تا برش روح الامین
کای غرض از امتزاج ماء وطین
 
خواست از هفتم زمین تا نه فلک
شور از ارواح و غوغا از ملک
 
شورشی در لامکان انداختی
کار امت را ز عفوت ساختی
 
بار دیگر عفو ار آری به لب
گر بسوزد کافری دارم عجب
 
با چنین ذکری خداوند کریم
گر گذارد مشرکی را در جحیم
 
سوی تو من پیک شاهی نیستم
منهی وحی الهی نیستم
 
موجی از دریای عفو انگیختی
آبروی هفت دوزخ ریختی
 
لب فرو بند ای لبت گوهرفشان
وی ز رویت آیه رحمت نشان
 
تا نگردد نسخ آیات جلال
تا بماند عدل شاهی را مجال
 
تا نیفتد لطف تکلیف از نظام
تا شریعت را نیفتد انفصام
 
روی احمد بود مرآت جمال
مظهر لطف و جمال ذوالجلال
 
در مقام جمع اگر چه داشت جای
لطف و رحمت را ولی بد رونمای
 
جامعیت بود اگرچه خوی او
آیه رحمت ولیکن روی او
 
پرده از آن رو اگر برداشتی
وانمودی آنچه در برداشتی
 
نور او بر نیک و بر بد تافتی
زشت و زیبا را همه دریافتی
 
گر شدی توفانی آن بحر نجات
غرق گشتی هم حرم هم سومنات
 
گر شود آن یم رحمت موج زن
موج او هم روم گیرد هم ختن
 
چون گشاید آن نهنگ عفو کام
لقمه ای باشد دو گونش ناتمام
 
چون به بارش آید آن ابر کرم
هم ببارد بر عرب هم بر عجم
 
تر کند هم روس و هم بلغار را
پرورد هم گلبن و هم خار را
 
سر زند آری چو خورشید از افق
افکند بر زشت و بر زیبا تتق
 
چون برآید آفتاب از کوهسار
هم چمن روشن کند هم شوره زار
 
چون بجنبش آید آن بحر کرم
انبساطش میفزاید دمبدم
 
گر نه بستی ره بر آن کوه جلال
گر ندادی ز امتزاجش اعتدال
 
پهن گشتی ز ایروان تا قیروان
غرقه ور کردی کران را تا کران
 
هفت دوزخ را زتاب انداختی
آشنای هشت خلدش ساختی
 
زین سبب بودش حبیب الله لقب
رحمة للعالمین را شد سبب
 
بلکه جمله نامهای آن جناب
خوردی از عین الحیوة حسن آب
 
همچنانکه نام آن شیر خدا
مظهر جاه و جلال کبریا
 
جمله را بود از جلال ذوالجلال
اشتقاق و انفصام و انفصال
 
گرچه از هرجا دلی آگاه داشت
مظهریت از جلال شاه داشت
 
زین سبب چون شیر یزدان شد قرین
روز خیبر با رئیس کافرین
 
مرحب آن کهسار نخوت را پلنگ
قلزم کفر شقاوت را نهنگ
 
از گزاف و لاف آن بیهوده گوی
ناسزاها گفتن آن دیوخوی
 
پای حلم آن غضنفر شد زجای
زاستین آمد برون دست خدای
 
صرصر قهرش وزیدن درگرفت
از سما را تا سمک صرصر گرفت
 
بحر قهاریش توفان خیز شد
ساغر خود داریش لبریز شد
 
از نیام آورد بیرون ذوالفقار
بر رکاب باد پیما شد سوار
 
لؤلؤ تر با عقیق انباز کرد
چین بر ابرو بست و بازو باز کرد
 
از نهیبش آسمان دزدید ناف
آشیان عنقا بکند از کوه قاف
 
آسمان بر آسمان از بس تپید
خون ملک را از بن ناخن چکید
 
بر کتف افکند عزبیل آستین
ساخت اسرافیل دم با دم قرین
 
چار زن بهر عزای هفت شوی
مویه سر کردند و بگشادند موی
 
آن زمان از جانب رب جلیل
امر نافذ شد بسوی جبرئیل
 
هان و هان بشتاب ای پیک گزین
از فراز عرش تا سطح زمین
 
زودتر دریاب آب و خاک را
هم عناصر را و هم افلاک را
 
بازوی خیبر گشایش را بگیر
پنجه قدرت نمایش را بگیر
 
ورنه برمی آرد آن شیر ژیان
کاف و نون را تیره دود از دودمان
 
گر نجنبیدی یم رحمت ز جای
شاهد رحمت نگشتی رو نمای
 
می شدی اقلیم هستی پایمال
از عبور لشکر قهر و جلال
 
آری آری لازم آمد در نظام
در نظام اکمل ابداع تمام
 
از وجود قهر و لطف نوش و نیش
هم دل آسوده و هم جان ریش
حلقه ی گیسوی آن شه عروة الوثقای دین شد
طُرّه ی نیکوی او حبل المتینی بس متین شد
 
این عجب نبود، که نبود سایه سرو قامتش را
زانکه خورشید و مه اندر سایه ی سروش مکین شد
 
ماهتاب از صیقل نعل نعالش یافت پرتو
آفتاب از پرتو روی بلالش خوشه چین شد
 
تا سرایم مدح آن شه از زمین و آسمانم
صد هزاران آفرین بر خامه ی سحر آفرین شد
 
قصّه ی شقّ القمر نبود عجب از قدرت او
قدرتش را، می سزد گفت از بلالش این چنین شد
 
هرکسی را، بوذرش خواهد ز آذر، می رهاند
این عجب نبود اگر آن شه شفیع المذنبین شد
 
یک نگاه لطف از سلمان او شد بر سلیمان
کش چنین دیو و دد و جنّ و پری زیر نگین شد
 
گر، بر ابراهیم بن آذر گلستان گشت آذر
بود از آن کش نور احمد آشکارا، در جبین شد
 
پور عمران ذرّه یی از خاک پاک آستانش
داشت بر کف کش ید بیضا برون از آستین شد
 
وصف قدر ذات او بالاتر است از هرچه گویم
مدحتش این بس که دامادش امیرالمؤمنین شد
 
آن امیرالمؤمنینی کش گروهی در خدایی
می ستایند، او محمّد را وصیّ و جانشین شد
 
یا اباالقاسم به حق هر دو سبط و حق زهرا
هم به حق مرتضی انکو امام راستین شد
 
راست گویم شد «وفایی» در معاصی قامتش خم
زیر بار معصیت از لطف عامت مستعین شد
 
از معاصی توبه امّا از مظالم چاره نبود
هم مگر انعام عامت باید آنها را، ضمین شد
 
کافری را گر، ز رحمت دست گیری می تواند
او شفاعت خواه خلق اوّلین و آخرین شد
 
من که مدّاح توام دیگر چه غم دارم به عالم
هرکه مدّاح تو شد دیگر، نمی باید غمین شد
 
جز غم فرزند دلبندت حسین آن شاه بی کس
کز سموم تشنگی در سینه آهش آتشین شد
 
تا قیامت داغم، از بی یاری و تنهایی او
کاندران دشت بلا، در ناله ی هل مِن معین شد
 
بعد قتل نوجوانان چون نبودش یار و یاور
تا شود او را معین بی تاب زین العابدین شد
 
نیزه بر کف همچو آه بی کسان برخاست از جا
لیکن او از ضعف بیماری نگون اندر، زمین شد
 
با محمّد (ص) من چگویم سرگذشت کربلا را
آنچه بر فرزند دلبندت حسین از ظلم و کین شد
 
در زمین کربلا، شد بر حسینت ظلم چندان
آنچنان ظلمی که شمر از کرده ی خود شرمگین شد
 
تشنه لب کشتند آن دریای فیض رحمت حق
آنکه خود لب تشنگان را، معنی ماء معین شد
روزگار از نکهت زلف نگارم عنبرین شد
گیتی از عکس رخش رشک نگارستان چین شد
 
توده ی غبرا، ملوّن از شقایق گشت و سنبل
ساحت گلشن مزیّن ز ارغوان و یاسمین شد
 
جویباران ز آب باران بهاری همچو کوثر
آبها شیرین و صافی هر طرف چون انگبین شد
 
هست از یُمن قدوم آن نگار عنبرین مو
کاین چنین روی زمین چون روضه ی خُلدبرین شد
 
در، بهای یکسر مویش نباشد هر دو گیتی
قیمت خاک کف پایش بهشت و حور عین شد
 
وصل لعل شکّرینش در زبان دارم که گویی
نظم شیرین روان بخشم چو لعل شکّرین شد
 
خامه ام مانا، کلیم الله را ماند که اینسان
مطلعی نو چون ید بیضا برونش ز آستین شد
 
از پی نعت رسولم تا بُراق طبع زین شد
طایر عقلم دلیل راه چون روح الامین شد
 
گر نباشد جذبه یی در کار و عشقی در سر از وی
بر مقامش کی برد، پی گرچه ز ارباب یقین شد
 
هست احمد با احد در هر صفت یکتا ولیکن
این دوئیت در حقیقت کامل از یک اربعین شد
 
قرنها پیش از وجود عالم و آدم نبی بود
او نبوّت داشت کادم در میان ماء وطین شد
 
اوست دست کردگار و دست دست اوست بالله
گر شنیدی خاک آدم با، ید قدرت عجین شد
 
گر چه آخر از همه پیغمبران آمد ولیکن
علّت ایجاد خلق اوّلین و آخرین شد
 
شرع او متقن بود مانند عهد لایزالی
دین و آئینش بسی محکم تر، از عرش برین شد
 
چون تمام رحمت حق در وجودش گشته مضمر
لاجرم شخص شریفش رحمةٌ للعالمین شد
 
عقل کل نفس مشیّت مبدء فیض نُخستین
مظهر حق سیّد لولاک خیرالمرسلین شد
 
ایزدش در بزم قُرب کبریایی برد، انسان
تا گذشت از قاب قوسین بلکه با وی همنشین شد
 
قصّه ی معراج را تقریر نتوانم ولیکن
طالب و مطلوب را، دانم که در یکجا قرین شد
 
بیم تکفیر ار نبودی اقتران این و آن را
بی تأمّل گفتمی کاین عین آن، آن عین این شد
 
از چه معشوق، ازل بی پرده گردید آشکارا
گرنه عشقش پرده افکن زان جمال نازنین شد
 
گر نبودی او نبودی حرف توحیدی به عالم
در تجلّی شاهد توحید را عشقش معین شد
 
لا و الاّیی نبودی گر نبودی ذات پاکش
حرف استثنایش اندر حفظ حق حصنی حصین شد
 
از پی نعت جلالش مطلعی از شرق طبعم
همچو خورشید جمالش آشکارا و مبین شد
تا که خدایی کند خدای محمّد (ص)
دست من و دامن ولای محمّد (ص)
 
روضه ی رضوان و حور و جنّت و غلمان
روز جزا کمترین عطای محمّد (ص)
 
عاجز و محتاج و دردمند و فقیرند
هر دو سرا، بر در سرای محمّد (ص)
 
مهرومه و عرش و فرش و لوح و قلم را
بود و بقا باشد از بقای محمّد (ص)
 
قصه ی «لولاک» را بخوان که بدانی
خلقت افلاک را برای محمّد (ص)
 
حجر و حطیم و صفا و مروه و زمزم
جمله گواهند بر صفای محمّد (ص)
 
گر چه بسی نارساست خلعت امکان
بر شرف قامت رسای محمّد (ص)
 
داد، به امکان شرف از آنکه خدا بود
عاشق و مشتاق بر لقای محمّد (ص)
 
عالم ایجاد، روز و شب همه خوانند
هر که به آئین خود ثنای محمّد (ص)
 
بدر، به هر مه هلال می شود از آن
تا که شود نعل کفش پای محمّد (ص)
 
عارف کامل کسی بود، که شناسد
قدر محمّد ز اوصیای محمّد (ص)
 
نیست وفایی «وفایی» ار، نسپارد
جان زوفا بر سر وفای محمّد (ص)
ای لهجه ات ز نغمه ی باران فصیح تر
لبخندت از تبسم گلها ملیح تر
بر موی تو نسیم بهشتی دخیل بست
یعنی ندیده از خم زلفت ضریح تر
ای با خدای عرش ز موسی کلیم تر
با ساکنان فرش ز عیسی مسیح تر
وقتی سوال می شود از بهترین رسول
از نام تو چه پاسخی آیا صحیح تر؟
با دیدن تو عشق نمک گیر شد که دید
روی تو را ز چهره ی یوسف ملیح تر
 
تو حسن مطلع غزل سبز خلقتی
حسن ختام قصه ی ناب نبوتی
 
 بر چهره ی تو نقش تبسم همیشگی
در بین سینه ات غم مردم همیشگی
دریایی و نمایش آرامشی ولی
در پهنه ی دل تو تلاطم همیشگی
در وسعتی که عطر سکوت تو می وزد
بارانی از ترانه, ترنم همیشگی
با حکمت ظریف تو ما بین عشق و عقل
سازش همیشگی و تفاهم همیشگی
 
خورشید جاودانه ی اشراق روی توست
سرچشمه ی «مکارم الاخلاق» خوی توست
 
تکرار نام تو شده آواز جبرئیل
آگاهی از مقام ,تو اعجاز جبرئیل
تا اوج عرش در شب معراج رفته ای
بالاتر از نهایت پرواز جبرئیل
مثل حریر روشنی از نور پهن شد
در مقدم «براق» پر باز جبرئیل
مداح آستان تو و دوستان توست
باید شنید وصف شما را ز جبرئیل
 
سرمست نام توست بزرگ فرشتگان
پیر غلام توست بزرگ فرشتگان
 
در آسمان عرش تمام ستاره ها
بر نور با شکوه تو دارند اشاره ها
چشم تو آینه ست؛ نه, آیینه چشم توست
باید عوض شود روش استعاره ها
شصت و سه سال عمر سراسر زلال تو
داده ست آبرو به تمام هزاره ها
عیسی کشند و غمزده ناقوس ها ولی
نام تو زنده است بر اوج مناره ها
 
گل واژه ای برای همیشه است نام تو
«ثبت است بر جریده ی عالم دوام تو»
لطافت موج می‌زد در صدایت
که دل برد از خدا هم ربنایت
خدا خلقت نمود و عاشقانه
دمی زل زد به برق چشمهایت
دو دستت تا به سمت عرش می‌رفت
ملک می‌ریخت روی دستهایت
از آن روزی که بالت را گشودی
کرامت می‌چکید از بالهایت
مبادا تا شود آزرده از خاک
فرشته فرش می‌شد زیر پایت
شب معراج دیدی با دوچشمت
که اوج عرش بوده ابتدایت
اگرچه ذره‌ام یا کمتر از آن
تو را می‌خواهم آقا بی‌نهایت
خودت فرموده‌ای بابای مایی
تمام هستی‌ام بابا فدایت
 
تو را با عشق یکجا آفریدند
برای خاطر ما آفریدند
خدا را آینه هستی , زلالی
تو را همرنگ دریا آفریدند
برای اینکه برعالم بتابی
دراوج آسمانها آفریدند
هزاران سال قبل از خلق آدم
و قبل از خلق حوا آفریدند
تو اول بودی و آخر رسیدی
تو را منجی دنیا آفریدند
خدا را شکر در راه تو هستیم
تو را پیغمبر ما آفریدند
خدا می‌خواست زهرایی بیاید
تو را بابای زهرا آفریدند
 
نفسهایت خدایی بود آقا
کلامت دلربایی بود آقا
شبیه انبیا و اولیایش
خدا هم مصطفایی بود آقا
دل تو سبزه زار مهربانی است
تو کارت دلربایی بود آقا
برای این شد اصلاً گنبدت سبز
و گرنه که طلایی بود آقا
تو می‌بخشیدی و فرقی نمی‌کرد
گدای تو کجایی بود آقا
نشیند گیوه‌هایت تا برویش
زمین , کارش گدایی بود آقا
حسین , از لعل لبهایت مکیده
اگر که کربلایی بود آقا
 
الهی من مرید مصطفایم
که چون با مصطفایم با خدایم
ای در وجود تو کون و مکان عدم
نتوان حدوث ذات تو را فرق از قدم
 
با نسبت وجود تو هستی کائنات
مانند هستی قطرات است نزد یَم
 
«لَولاکَ لَما خَلَقتُ اللَفلاکَ» در ثبات
ای خسرو «لعمرک» به سرود ذوالکرم
 
هستی تو اصل هستی و دفتر وجود
هستند فرع ذات تو اشیا، زبیش و کم
 
عنوان نگار نامه ی هستی تو بوده ای
زآن پیشتر که خلق شود لوح با قلم
 
تو عقل اولی و نخستین عطای حق
تو ختم انبیایی و تو هادی اُمَم
 
شاها به یک اشاره ی ابروی تیغ تو
گردید راست، رایت دین، پشت کفر خم
 
افزون تو و مقام تو ز ادراک ماسوی
این بهترین سلاله ی ارواح محترم
 
در بندگی تو «ان عبد» همی سرود
شاهی که ذات او به خدایی است متهم
 
جایی که جبرییل امین را نبود راه
رفتی برون نهادی از آنجای هم قدم
 
حَیَّ عَلَی الصَّلوة: و حَیَّ عَلَی الفَلاح
فرخنده ذکر مهد تو بوده است، دمبدم
 
باقی بود زمان تو تا رستخیز
نی نی خطا سرودم در رستخیز هم
 
شق القمر نمودی و زین معجز شگفت
بر گنبد سپهر زرفعت زدی علم
 
گاه ولادت تو شد آثار بس پدید
و آن جمله بر صحیفه ی عالم بود رقم
 
گسترده خوان جود تو در عرصه ی وجود
آن سان که حرص گشته از آن ممتلی شکم
 
شد نعمت ولای تو و اهل بیت تو
ما را نصیب از کرم سابغ النعم
 
از فر خجسته اسم تو احمد گرفته زیب
فرخ کتاب ایزدی ای شاه محتشم
 
عاجز بود زبان «محیط» از ثنای تو
ای بهترین سلاله ی ارواح محترم
 
بر ذات فرخ تو و فرخنده عترتت
بادا درود بی حد تا حشر دمبدم
اگر زنطقه ی موهوم، آمده دهنی
دهان تو است در آن نقطه هم بود سخنی
 
نمود لعل تو اثبات ذات جوهر فرد
روا است بوسه زدن بر چنین لب و دهنی
 
ستاره سان همه چشم فلک صفت همه گوش
که بینم آن دهن و بشنوم از آن سخنی
 
لطیف پیکر او، زآن نداشت سایه که بود
زجان زنده دلانش لطیف تر بدنی
 
بر او چو یزدان تشریف مَکرَمت پوشاند
نهفت کون و مکان را درون پیرهنی
 
تو شمع انجمنی دیگران چو پروانه
اگر کنند نکویان شهر انجمنی
 
قد تو سرو، دل عاشقان بود چمنش
که دیده است چنین سروی و چنین چمنی
 
ز شانه زلف شکن در شکن، مزن برهم
که آشیانه مرغ دلی است هر شکنی
 
مرا به مشک ختن با تو احتیاجی نیست
که چین ظره ی تو هست مُشک را ختنی
 
حکایت دل درمانده است ورطه ی عشق
شنیده ای تو اگر، شرح موری و لگنی
 
مرا ببین که کنم کوه راه ناله زجای
مخوان فسانه، کزین پیش بود کوهکنی
 
به عالمی نفروشم ترا که نتوان داد
گران بها گهری را، به کمترین ثمنی
 
غریب عالم خاکیم، سال ها به گذشت
در این دیار ندیدم مردم وطنی
 
من و مدایح ختم رسل، شه لولاک
که نیست خوشتر ازین شیوه، در زمانه فنی
 
نخست فیض ازل اولین تجلی حق
که او است مظهر فیّاض کُل، به هر زمنی
 
نبیّ مکّی امیّ محمد عربی
که هست علت ایجاد هر روان و تنی
 
«محیط» مادح احمد خدای باشد و بس
مدیح حضرت او نیست، حق هم چو منی
هیچ دریایی ندیدم بی کنار
جز تو ای عشق جهان آشوب یار
 
عقل سر بر آستانت مستکین
بنده ی حکم تو صد روح الامین
 
انبیا گردن به امرت داده باز
روی بر خاک درت بنهاده باز
 
اولیا دستت به دامان در زده
دامن همت به خدمت برزده
 
پیش نورت نارموسی یک قبس
نسر طایر نزد شهبازت مگس
 
تیر و بهرامت به میدان صد هزار
خائف از سهمت چو طفلی نی سوار
 
پیش دستت دجله تا جیحون نمی
هفت دریا پیش سیلت شبنمی
 
رهروت را زیر پا زوبین و تیر
از کمال شوق می آید حریر
 
نیست در خورد هر میدان ترا
نه فلک تنگ است جولان ترا
 
ز آفرینش راد و رد بالا و پست
زشت و زیبا دور و نزدیک آنچه هست
 
آنچه از امکان به اکوان آمده اند
در خور خود تابع امرت شده اند
 
والهان خاصت از یک تا هزار
ز ابتدای خلق تا انجام کار
 
در نداده تن به فرمانت ولی
یک ولی مثل حسین بن علی
 
گر تو پای اندر میان نگذاشتی
ور تو رایت در جهان نفراشتی
 
کی خریدار بلاگشتی حسین
ره سپار کربلا گشتی حسین
 
قطع جان یا ترک سرکردی کجا
سردی از مهر پسر کردی چرا
 
کی به نی می رفت سرها خاک ناک
کی به خون میخفت تنها چاک چاک
 
کشته در پا رفته اصحابش چرا
دستگیر دشمن احبابش چرا
 
کی گرفته پنجه با پیکان و تیغ
کشته دیدی شش برادر بی دریغ
 
چون شکیبایی نمودی کز عناد
خصم بندد بازوی زین العباد
 
طاقت آوردی کجا کآن قوم دون
از خیام آرد حریمش را برون
 
کی رضا دادی که زینب خواهرش
با سر عریان بنالد برسرش
 
چون شدی تسلیم کآن ارذال خلق
دخترانش را رسن بندد به حلق
 
صبر ورزیدی کجا خود کز ستیز
دشمن انگارد بناتش را کنیز
 
پر که بر کوه کی پهلو زدی
چرخه چون با چرخ هم زانو شدی
 
کی هما را صید کردی ماکیان
پیل فرسودی به پنجه ی بیشگان
 
نور از ظلمت کجا خود کم شدی
زنده رود ونیل سخره ی نم شدی
 
هم ترازو با گلستان خس چرا
شاهبازان طعمه کرکس چرا
 
دوزخ از تابت کند پهلو تهی
زین روش دیوانه گردد آگهی
 
کاین شبانان دست موسی تافتند
جوی ها بر دجله سبقت یافتند
 
کرگدن شد گربه ای را صید شست
شیر را روبه به گردن قید بست
 
رفت با شاهین مگس را کارزار
عنکبوتی را عقاب آمد شکار
 
باز در چنگال زاغان شد اسیر
بلبل اندر بند بومان دستگیر
 
باد را از پشگان آمد گزند
جوق جن جم را به نام افکنده بند
 
عشق مو را قوت زنجیر داد
مور را عشق افتراس شیر داد
 
زلف دلبر زیبد از وی اژدری
ناید از زلف عروسان دلبری
 
الغرض هر جا که چهر افروختی
خرمن شاه و گدا را سوختی
 
رایت حسن بتان افراختی
کار جان بازان خود را ساختی
ذکری ز ما که در خور حال محمد است
صل علی محمد وآل محمد است
 
صد بطن از معانی و الفاظ مغز و پوست
قرآن تمام وصف کمال محمد است
 
نور ازل که مظهر غیب و شهاده بود
یک پرتو از شعاع جمال محمد است
 
بر نهب و اسر آل علی عذر قوم چیست
یا داشت شبه کس که عیال محمد است
 
سیراب سرمدی زیم از هر عطش بلی
جامی نصیبم ار ز زلال محمد است
 
از ناصرین شاه شهیدش کند شمار
نفسی که خواستار خصال محمد است
 
دانیم ازین شگرف فدا در ره خدای
فوز خیال خلق خیال محمد است
 
یا رب به فضل خاص مرا بهره مند ساز
از دید وجه حق که مثال محمد است
 
***بخشای جرم ما به علی اکبر حسین
جد و برادر و پدر و مادر حسین
 
یارب چه ها گذشت بر آن شاه بی سپاه
در حرب خشمگین سپهی خصم کینه خواه
 
دردا که آهوی حرم از عنف گرگ چرخ
افتاد همچو یوسف و نامد برون ز چاه
 
هر داغدیده بیوه زنی دختری یتیم
از باژگونه کوکب و از طالع تباه
 
آن دشمن از کشاکش این دشمنش مفر
این رهزن از تطاول آن رهزنش پناه
 
جز زیر خاک گشته نه کس را مقام امن
نه جز هلاک مانده تنی را گریزگاه
 
رو باز و سر برهنه حریم تو زین سبب
نبود عجب ز خجلت خورشید و شرم ماه
 
بر روی دل سزد پر کاهی هزار کوه
آن را که کوه خواسته مغلوب پر کاه
 
کندش یکی ردا و یکی پیرهن درید
بردش یکی عمامه، ربودش یکی کلاه
 
***حیرانم از تهور قومی که بی دریغ
قائم به روی خون خدا می کشند تیغ
ای مفتخر خدای ز خلق جمال تو
دیده خدا کمال خودش در کمال تو
تو لایق صفات خدایی بدون شک
ازاین صفات هرچه که داری حلال تو
تو اشرف تمامی خلق دوعالمی
ای بهترین خلیفه حق خوش به حال تو
آنقدر شأن و مرتبه ات افضل است که
زهرا, علی, حسن و حسین اند آل تو
حالا که مهر و عشق تو گشته ست مال من
جان و دل و تمامی هستیم مال تو
ما بعد خانواده تو اهل دل شدیم
با” اشهد” اذان فصیح بلال تو
اینسان طواف سنگ حجر می شود قبول
وقتی طواف می کند او دور خال تو
باغ جنان اگر چه چنین سبز و خرم است
شادابی و نشاط گرفت از قبال تو
 
من مرغ روی گنبد خضرایی تو ام
من بنده بزرگی و آقایی توام
 
از جلوه ی رخت جلوات آفریده شد
از بذل و بخشش ات برکات آفریده شد
لعل لب تو مثل شکر بود یا رسول
با خنده ی تو شاخه نبات آفریده شد
نام تو را نوشت خدا توی دفترش
نامت دلیل شد صلوات آفریده شد
وقتی دمیده شد دم تو مرده زنده شد
اینگونه بود آب حیات آفریده شد
تو مقتدا شدی و پس از اقتدا به تو
ذکر و دعا و صوم و صلاة آفریده شد
دنیا اسیر ظلمت و جهل و عناد بود
تو آمدی و راه نجات آفریده شد
از خلق و خوی تو که نشان از خدای داشت
زیباترین کمال و صفات آفریده شد
ایمن شد از عذاب جهنم مرید تو
از برکت تو برگ برات آفریده شد
 
لطف تو بود محضر قرآن نشسته ایم
ما هم کنار بوذر و سلمان نشسته ایم
 
تو آفریده گشتی و انسان درست شد
حور و پری فرشته و غلمان درست شد
عرش خدا ز نور رخت خلق گشت و بعد
با قطره های اشک تو باران درست شد
یاحضرت رسول خدا عاشق تو بود
چون که به عشق روی تو قرآن درست شد
تو از خدایی و همه ی ما زخاک تو
چون از گل شما گل سلمان درست شد
با اخم تو جهنم و آتش عذاب و قهر
با یک دم تو جنّت و رضوان درست شد
چون نور حیدر از تو و نور تو ازخداست
با حب مرتضاست که ایمان درست شد
یک عده دور سفره حیدر نشسته و
اینگونه شد که سفره احسان درست شد
 
ما عاشق توایم که مجنون حیدریم
این عشق را به جان تو مدیون مادریم
 
هر آنچه خلق کرده خدا نوکر توأند
نوح و خلیل و خضر گدای در تو أند
خلق خدا که عبد و مسلمان تو شدند
مدیون بخشش وکرم همسر توأند
آدم به بعد هر که به پیغمبری رسید
فردای حشر پشت سر حیدر توأند
حتی شفیع ها همگی روز رستخیز
چشم انتظار آمدن دختر توأند
آنجا برای اینکه شفاعت شوند همه
مدیون دست ساقی آب آور تو اند
صدها هزارحوری و غلمان نشسته اند
مبهوت و مات روی علی اکبر توأند
نام رقیه تو گره باز می کند
عالم همه گدای علی اصغر توأند
علامه ها مراجع تقلید از ازل
شاگردهای مدرسه جعفر توأند
 
شکر خدا که این دل ما حیدری شده
شکر خدا که مذهب ما جعفری شده
دارد  خدا هـــوای تو را طور دیگری
از آدمـــی سری,به خـدا طور دیگری
 
در بین خلق خنده نمـــی رفت از لبت
گریه کــن سحر!, به خفا طور دیگری
 
مُحرِم شده است مروه به زیر قدوم تو
حالا “صفا” گرفته صفا طور دیگری
 
ذکر درود بر تو و اولاد پــــــــــاک تو
تاثیر می دهد به دعـــــــا طور دیگری
 
گرچه نبیّ, ولی به علــی فخر می کنی
با تک برادرت بــــه خدا طور دیگری
 
هرچند “لطف”, ذاتیِ اولاد فاطمه است…
دارد بــــزرگ خانه ,عطا طور دیگری
 
ما را که با زبان خــوش آدم نمی شویم_
باید جــــــــدا کنی ز خطا طور دیگری
 
تنها مسیر قـــــرب “ولایت پذیری” است
“حب علی” که هست,چرا طور دیگری؟
 
وقتی حسین از تو و وقتی تو از حسین…
مــــانند ســـید الشهـــــــدا طـور دیگری
 
اعمــــال جاهلیت آن روز رفته…نــه
برگشته است ظلم و جفا طور دیگری
 
وقتش رسیده بعثت دیگر بپا شود
وقت خروج منتقم کربـــــــلا شود
سحر گهی که خدا در حرم هویدا بود
ز مکه عطر دلاویز عشق, افشا بود
ز سیل رحمت حق, عالمی مصفّا بود
حریم امنِ حرم, رشکِ عرشِ اعلا بود
 
ز بطن آمنه, دریای نور جاری بود
هوای کعبه و عرش خدا بهاری  بود
 
تو آمدی که زمین رخت دلبری پوشد
ز ذره ذره ی این خاک, دلبری جوشد
هرآنکه هوش بود, پند عقل  بنیوشد
به  قدرِ وُسع,به غوغا و عاشقی کوشد
 
که کاینات به رقص و سماع آمده اند
و عقل و عشق, به جنگ و نزاع آمده اند
 
میان قافیه هایم ردیف , نام خداست
کنار نام خدا  نام مصطفی زیباست
نگار ما که نگاهش قیامت کبراست
چو شمع پیش رخش, شمسِ آسمان رسواست
 
نقاب تیره جهان می زند به یکسو صبح
و مست گردد و گردد فدائی او, صبح
 
گره زنم به نگاهت نگاه حیران را
به میم نام محمد فدا کنم جان را
چو برملا کنم از شور, راز پنهان را
بنام عشق نویسم حدیث ایمان را
 
سلام حق به نگاهت حبیب حضرت دوست
که عشق توست مرا یا رسول در رگ و پوست
 
تو دلنوشته ی رحمان به لوح معنائی
تمام, آینه ی ذات پاک یکتائی
تو انبیای خدا را امام و مولائی
نجابت و شرف و دلبری, سراپائی
 
تو همنشین خدائی  به کوی  او ادنی
میان میکده ی قُرب,  ساقی رعنا
 
کنی به گوشه ی چشمی دل جهان تاراج
مسیر سیر تو تا بینهایت معراج
به فیض عام تو ای ماه ,ماسِوا, محتاج
“توئی که بر سر خوبان عالمی چون تاج”
 
ببار ابرکرم بر سر جهان امروز
که چرخ پیر ز فیضت شود جوان امروز
 
حریم کعبه به لطف حضور تو ایمن
بسیط روضه ی مینو ز روی تو گلشن
چو آفرید تو را ذات حضرت ذو المن
هزار بار به خود گفت آفرین, احسن
 
اگر نبود محمد نبود لوح و قلم
نبود تاج کرامت به تارک آدم
 
ز آستان حرم رحمت خدا جاریست
سرشک شوق ز چشمان اولیا جاریست
در آسمان و زمین عطر ربّنا جاریست
ز مکه نور خدا سوی کبریا جاریست
 
شمیم ذکر محمد صفای جان و جهان
فدای نام محمد همه زمین و زمان
 
خدا به خُلق عظیم تو مرحبا گوید
که آشنا سخن آشنا به ما گوید
سزد هر آنکه به لب ذکر ربّنا گوید
کنار نام خدا نام مصطفا گوید
 
قسم به نور که شمس و قمر غلام تواند
وبی فروغ, قیامت به احترام تو اند
 
حجاب چهره ی جان است هرچه جز رویت
فدای روضه ی رضوان و باغ مینویت
فقط  نه اهل جهانند عاشق کویت
که رخت بسته و آیند عرشیان سویت
 
مدینه کوی بهشت است اهل معنا را
کشد به چشم, ملک , خاک پاک آنجا را
 
توئی که طفل دبستان توست روح امین
خدا نموده تو را در کتاب خود تحسین
ز سعی توست مُشیّد بنای دین مبین
فدای خاک رهت اهل آسمان و زمین
 
تو اصل و پایه و معنا و شرح قرآنی
تو صدر دفتر ایمان و علم و عرفانی
شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقارِ برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است
 
یا محمد که هر دو زیبنده است
 
مست جامت شدم خدا را شکر
صید دامت شدم خدا را شکر
بعد, رامت شدم خدا را شکر
من بنامت شدم خدا را شکر
 
هر اسیری به تو پناهنده است
 
خانواده به خانه محتاج است
مو پریشان به شانه محتاج است
مرغ, بر آب و دانه محتاج است
نوکرت بی بهانه محتاج است
 
دستِ لطفت زِ بس که بخشنده است
 
زینت دوش تو حسین و حسن
عطر تو برده عطر و بوی وطن
شاهد حرف من اویسِ قرن
بتکان باز هم عبا, دلِ من…
 
… بر همین عطر دلنشین بند است
 
خطبه های فصیح تو دریاست
خنده های ملیح تو غوغاست
سینه ی ما… ضریح تو اینجاست
رحمتی و شبیه تو زهراست
 
نامتان هم مرا خوشایند است
 
چشم تو کرده بر دلم اثبات
من کجا خواندن از شما… هیهات
پس نوشتم به جای این ابیات
بر محمد و آل او صلوات
 
این دعا ضامنِ فرستنده است
 
راه سخت است, راهِ حل داری
میل برچیدن هُبَل داری
صحبت از رب لم یزل داری
فاطمه را که در بغل داری
 
دشمن ابترت سرافکنده است
 
سوره خواندی و از ولی خواندی
هر کجا بی معطلی خواندی
سنگ هم خوردی و ولی خواندی
آیه آیه “علی علی” خواندی
 
شاهد حرف من خداوند است
 
بستر تو که جای هرکس نیست
منبر تو که جای کرکس نیست
پس خلافت برای ناکس نیست
لایق مسند شما پس نیست…
 
…غیر خیبر شکن که رزمنده است
 
حشر, حق است… پس اجل حق است
راه توحید از ازل حق است
الحق این حرف چون عسل حق است
حق علی و علی معَ الْحَق است
 
حق علی را به قلب ما کنده است
 
میوه داده است اشک و آه علی
دو جهان, شیعه شد سپاه علی
مذهب صادق است, راه علی
مثل موجی به تکیه گاه علی…
 
…مکتب جعفری خروشنده است
سایه یِ رحمتِ ایزد به رویِ سَر دارم
شـکرُلِلَّـه به دلـم مـِهرِ پیمبـر دارم
توصیه هایش اگر حلقه یِ گوشم باشد
می شوم عرش نشین ساقی کوثر دارم
رحمتِ واسعه یِ هر دوجهان است نبی
پادشاهی کـنم وُ مَـنصبِ نوکـر دارم
هر کسی زخم زبان زَد که رسولی تنهاست…
به گمانم به خودش گفته که حیدر دارم
 
دِژِ فـرماندهی اَش محکم وُ پا بر جا بود
کم کسی نیست کسی که سِپَرش مولا بود
 
سِپَرش بود عـلی پشتِ سَرَش بود عـلی
شـمسِ دین بود نبی وُ قَمَـرش بود علی
آمد وُ بنـدگی نابِ خـدا معـنا شد
وقت تکبیر که شد بال وُ پَرَش بود علی
نه در آن لحظه که در بینِ هواخواهان بود
در اُحُـد شد اَحَـد وُ دور وُ برش بود علی
همه یِ عـرشِ خـداوند تماشا کـردند
شبِ معـراج نوایِ سَحـَرش بود علی
 
هر کسی در دو جهان بوده غلامش برده
سنـدِ خـلقتِ افـلاک به نامـش خورده
 
آخرین مرحله از عشق وُ صفا یعنی او
مَهـدِ توحید وُ وفا روحِ خـدا یعنی او
وقتِ قد قامتِ او می زده دَم جبرائیل
که قیامت شده بر پا وُ جزاء یعنی او
سینه اش شد سِپر وُ مدحِ علی را می گفت
اولین چشمه یِ پر فـیضِ وِلا یعنی او
او اَمین بوده وُ صِـدّیق وُ عدالت گستر
قبله وُ قـبله گـَه وُ قـبله نما یعنی او
 
دینِ حق با زحماتِ نبوی پا برجـاست
دستمزدِ همه یِ زحمتِ احمد زهراست
 
او با اَباالفاطمه شد صاحبِ کوثر باشد
یاعلی گفت وُ خدا خواست پیمبر باشد
باید از نسلِ نبی ایل وُ تـباری باشد
بایَدَم دشمـنِ این سلسـله أَبـتر باشد
سَرسِپـهدار اگر خـتمِ رسولان بوده
عَلَمی نیست مگر در کفِ حیدر باشد
حاجتِ گنـبدِ سبزِ نبـوی وُ کعـبه
ندبه یِ جمعه پس از دیدنِ دلبر باشد
 
وارثِ نُطقِ نبـی تیغِ عـلی را بردار
گردنِ توطئه ها را تو بِزن اِی سردار
براساس گریز به
موضوع گریز :
مناسبت گریز :
براساس سبک شعر
روضه شور واحد تک زمینه رجز خوانی زمزمه جفت نوحه مناجات نامشخص مدح مسجدی سینه زنی واحد سنگین دکلمه دم پایانی واحد تند پیش زمینه سرود سالار زینب حاج ناظم همه جا کربلا راس تو میرود بالای نیزه ها ببینید ببینید گلم رنگ ندارد نوحه سنتی ببینید ببینید گلم رنگ ندارد سیدی ماکو مثلک الغریب غریب گیر آوردنت زبانحال به سمت گودال از خیمه دویدم من دودمه مدح و مرثیه مفاعیل مفاعیل فعول شعر خوانی
براساس قالب شعر
دوبیتی غزل قصیده مثنوی چهار پاره رباعی ترجیع بند مستزاد شعر نو شعر سپید ترکیب بند قطعه مسمط نا مشخص مربع ترکیب تک بیتی مخمس
براساس زبان
فارسی عربی ترکی
براساس شاعر
محتشم کاشانی میلاد عرفان پور امیر عباسی قاسم صرافان محمد مهدی سیار غلامرضا سازگار رضا یعقوبیان علی اکبر لطیفیان قاسم نعمتی اسماعیل تقوایی مرتضی محمود پور حسن لطفی امیر حسین سلطانی محمود اسدی علی انسانی مظاهر کثیری نژاد محمود ژولیده ولی الله کلامی زنجانی میثم مومنی نژاد حسن ثابت جو عباس میرخلف زاده سید حمیدرضا برقعی سید هاشم وفایی سید رضا موید خراسانی محمدرضا سروری یوسف رحیمی احمد بابایی محسن عرب خالقی سید پوریا هاشمی علیرضا خاکساری وحید زحمتکش شهری مهدی رحیمی زمستان حسن کردی روح اله نوروزی مرضیه عاطفی بهمن عظیمی حسین رحمانی میلاد قبایی محسن صرامی رضا آهی رضا تاجیک اصغر چرمی محمد جواد شیرازی مهدی نظری وحید قاسمی وحید محمدی محسن کاویانی مجتبی صمدی شهاب حمید رمی محمد حسین رحیمیان محمد حسن بیات لو امیر روشن ضمیر نا مشخص محمد محسن زاده گنجی امیر ایزدی حسین قربانچه رضا رسول زاده جواد حیدری محمد سهرابی محمد جواد پرچمی سيد مهدي سرخان رضا یزدانی سید مهدی موسوی حسن صنوبری محسن رضوانی سیدجواد پرئی سید محمد جواد شرافت علی سلیمیان محمدجواد غفورزاده (شفق) سید مجتبی رجبی نورآملی حسن بیاتانی عماد خراسانی رحمان نوازنی مسعود اصلانی حافظ محمدرضا آغاسی علی حسنی صمد علیزاده محمد صمیمی کاظم بهمنی مجید تال مهدی قهرمانی احسان محسنی فر شیخ رضا جعفری میثم سلطانی مصطفی صابر خراسانی محمد فردوسی علیرضا قزوه قاسم افرند محمد مهدی عبداللهی محمد خسروی جواد دیندار سعید خرازی علیرضا عنصری حسین میرزایی حسن جواهری مصطفی قمشه ای علامه حسن زاده آملی میثم خالدیان علی زمانیان حسین ایمانی سیدعلی احمدی(فقیر) سید مجتبی شجاع محمد حسین فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری) محسن داداشی امام خمینی (ره) فواد کرمانی امیر رضا سیفی احمد اکبرزاده ملا فتح‌الله وفایی شوشتری صدّیقه‌ی طاهره (علیهاسلام‌الله) محمود شاهرخي (م.جذبه) سید محمد رستگار جواد هاشمی (تربت) سید حبیب نظاری غلام‌رضا دبیران محمدحسین علومی تبریزی سعید بیابانکی سعید توفیقی علیرضا لک جواد محمد زمانی آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی سید یاسر افشاری محمود کریمی احمد واعظی آیت الله وحید خراسانی حضرت آقای خامنه ای سید الشهدا عبدالجواد جودی خراسانی بهروز مرادی سالک قزوینی رفیق اصفهانی سید رضا حسینی (سعدی زمان) بابافغانی شیرازی تأثیر تبریزی صغیر اصفهانی (ره) وحید مصلحی یاسر حوتی حسین رستمی محمد بنواری (مهاجر) محمد بیابانی علیرضا شریف هادی جان فدا علی آمره حامد تجری مصطفی متولی مجتبی خرسندی علی صالحی علیرضا بیاتانی مهدی رحمان دوست مهدی نسترن سید محمد جوادی سید مهدی جلالی مجتبی روشن روان حامد خاکی سید محمد علی ریاضی احسان مردانی مهدی مومنی مریم سقلاطونی مجتبی شکریان همدانی عارفه دهقانی حسینعلی شفیعی (شفیع) رضا پیروی سعید پاشازاده ناصر حامدی رضا قاسمی حامد جولازاده پیمان طالبی میلاد حسنی امیر حسام یوسفی نوید اسماعیل زاده عباس شبخیز قراملکی (شبخیز) مهدی جهاندار کرامت نعمت زاده علی اصغر حاج حیدری مهدی صفی یاری محمد علی بیابانی محمد امین سبکبار هانی امیر فرجی سینا نژادسلامتی رسول میثمی صباحی بیدگلی وصال شیرازی مهدی پورپاک فاطمه نانی زاده محسن خان محمدی حبیب نیازی مجید لشگری میرزا احمد عابد نهاوندی(مرشد چلویی) آیت الله سیداحمد نجفی(آقاجون) محمد جواد خراشادی زاده ناظرزاده کرمانی سیدجلال حسینی احمد جلالی حسین عسگری علی اصغر کوهکن حجت الاسلام میر تبریزی محسن مهدوی حبیب الله چایچیان رضا فراهانی محمدرضا شمس خاکی شیرازی ابراهیم بازیار عباس احمدی سید محمد اویار حسینی محمد احمدی مرحوم الهیار خان (آصف) جواد قدوسی مجید قاسمی محمد رسولی داوود رحیمی مسعود یوسف پور حیدر توکل فاضل نظری علی ناظمی صفایی جندقی کریم رجب زاده میرزا یحیی مدرس اصفهانی غلامرضا کافی عمان سامانی مهدی محمدی پانته آ صفایی محمد بختیاری حمیدرضا بشیری محمدسعید عطارنژاد پروانه نجاتی نیما نجاری علی اشتری جعفر خونویی رضا دین پرور محمد ظفر سید رضا میرجعفری خوشدل تهرانی مهدی نعمت نژاد محسن راحت حق سجاد محرابی سید فرید احمدی مهدی زنگنه کاظم رستمی روح الله عیوضی علی اصغر ذاکری گروه یا مظلوم امیر حسین حیدری امیر اکبرزاده مهرداد مهرابی سید محمد بابامیری توحید شالچیان نغمه مستشار نظامی رحیم معینی کرمانشاهی سید محمد میرهاشمی امیرحسین الفت غلامحسین پویان احمد علوی فیاض هوشیار پارسیان مرتضی امیری اسفندقه محمدعلی مجاهدی جعفر بابایی(حلّاج) اصغر عرب فرشته جان نثاری سیدمحسن حبیب لورسه محمد علامه صادق رحمانی فرهاد اصغری یاسر مسافر عباس ویجویی عباس عنقا منوچهر نوربخش سیدحسن حسینی محمدجواد باقری محمد ارجمند محمد عظیمی محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) محمدسعید میرزایی مهدی خطاط ادیب الممالک فراهانی محمدعلی رحیمی محمد قاسمی احسان نرگسی رضاپور داریوش جعفری حامد آقایی سید محسن حبیب الله پور مجتبی حاذق محسن حنیفی آرش براری بهنام فرشی هستی محرابی طاها ملکی یاسر قربانی محمد داوری امیرحسین آکار اسماعیل شبرنگ آرمان صائمی علی رضوانی عماد بهرامی عادل حسین قربان امیرعظیمی حبیب باقرزاده حسین محسنات علی اصغر یزدی مجتبی رافعی میثم خنکدار ابراهیم لآلی قاسم احمدی مهدی علی قاسمی پوریا باقری علی اکبر نازک کار نوید اطاعتی فاطمه خمسی مهدی میری مجتبی کرمی محمد دستان علی کاوند مهدی قربانی محمد مبشری محمدرضا رضایی موسی علیمرادی محمدعلی نوری میلاد یعقوبی حسین صیامی مرتضی مظاهری میرزا احمد الهامی کرمانشاهی ناصر دودانگه علیرضا وفایی(خیال) امیر فرخنده حسین واعظی سعید نسیمی محسن غلامحسینی منصوره محمدی مزینان ابراهیم روشن روش سید علی حسینی مرضیه نعیم امینی حمید فرجی امیرعلی شریفی جعفر ابوالفتحی محمد کاظمی نیا امیر علوی رضا قربانی مهدی کاشف امیرحسین محمودپور رضا اسماعیلی حسن فطرس عالیه رجبی رضا باقریان محسن عزیزی محمدرضا ناصری روح الله پیدایی محمد زوار ایمان کریمی مصطفی رفیعی مجتبی قاسمی محمود قاسمی مجید خضرایی یونس وصالی محمود یوسفی ایمان دهقانیا بردیا محمدی مجتبی دسترنج ملتمس محمد مهدی شیرازی محسن زعفرانیه حسین خیریان حامد شریف مهدی شریف زاده ابالفضل مروتی مصطفی کارگر معین بازوند سید جعفر حیدری محسن ناصحی روح الله قناعتیان محمدحسین ملکیان مقداد اصفهانی رسول عسگری عفت نظری سجاد شاکری احمد ایرانی نسب مسعود اکثیری حسن رویت علی سپهری سید امیر میثم مرتضوی سیدمحمد مظلوم حسین رضایی حیران علی مشهوری (مهزیار) علی قدیمی نیر تبریزی فیاض لاهیجی حسین عباسپور محمد بن یوسف اهلی شیرازی جویای تبریزی (میرزا دارا) سید رضا هاشمی گلپایگانی سید علی اصغر صائم کاشانی امیرحسین کاظمی سارا سادات باختر علی اصغر شیری محمد حسین آغولی (ترکی شیرازی) سلمان احمدی وحید اشجع مهرداد افشاری مرجان اکبرزاد محمد-مهدی-امیری شهره انجم شعاع عبدالحمید-انصاری‌-نسب مرتضی-بادپروا محمدرضا-بازرگانی زهرا براتی امیرحسن بزرگی متین زهرا بشری موحد سید-حکیم-بینش فاطمه‌ سادات پادموسوی سعید-تاج‌-محمدی مهدی چراغ‌زاد حامد حسینخانی سیده فرشته حسینی سیدموسی حسینی کاشانی علی‌اصغر الحیدری (شاعر هندوستانی) محمد سجاد حیدری سمیه خردمند ایرج میرزا محسن سیداسماعیلی میرزا محمد باقر صامت بروجردی میرزا حاجب بروجردی (افصح الشعراء) میرزا محمد رفیع (رفیع‌الدین) (واعظ قزوینی) آشفته شیرازی سید وحید حسینی مسعود مهربان مهدی انصاری رضا حامی آرانی سید حسن رستگار محمدجواد وثوقی حمید کریمی اسماعیل روستایی احمد شاکری ابراهیم زمانی محمد کیخسروی محمد جواد مهدوی یاسین قاسمی حسین کریمی مهدی امامی جواد کلهر مجتبی فلاح محمدجواد غفوریان پدرام اسکندری حسن اسحاقی نوید طاهری محمود مربوبی سیروس بداغی میلاد فریدنیا شهریار سنجری رضا ملایی مجید رجبی امیرحسین نجمی عمران بهروج صادق میرصالحیان حجت بحرالعلومی محمدحسین ذاکری رسول رشیدی راد زینب احمدی حامد خادمیان حمیدرضا محسنات حسین اخوان (تائب) محمود شریفی مهدی مقیمی وحید دکامین شهرام شاهرخی فرشید یارمحمدی علی فردوسی رضا شریفی سیدعلی رکن الدین عبدالحسین مخلص آبادی حسین سنگری رضا هدایت خواه مهران قربانی محسن قاسمی غریب سید مصطفی غفاری جم سید مسعود طباطبایی احمد عزیزی حسین زحمتکش حمید عرب خالقی سجاد روان مرد میثم کاوسی رضا مشهدی امیرحسین وطن دوست محمد کابلی محمدهاشم مصطفوی محمد دنیوی (حاتم) علی اکبر حائری محمدرضا طالبی کمیل کاشانی محمدباقر انتصاری مرتضی عابدینی علی حنیفه عبدالرضا کوهمال جهرمی سینا شهیدا مهدی فرجی حسنا محمدزاده سید مصطفی مهدجو علی میرحیدری علی خفاچی حسین ایزدی پرویز بیگلری چاوش اکبری زهرا هدایتی هاشم طوسی (مسلم) نجمه پورملاکی نادر حسینی سجاد شرفخانی علی زارعی رضایی محمدعلی رضاپور سید محسن حسینی مرحوم نادعلی کربلایی ابوالفضل عصمت پرست مجتبی نجیمی مجید نجفی مجید بوریان منش علی علی بیگی سید محسن علوی محمد جواد مطیع ها ناهید رفیعی امیررضا یوسفی مقدم سید علی نقیب ایوب پرندآور نوید پور مرادی علی ذوالقدر سید ابوالفضل مبارز علی شکاری حمید رحیمی انسیه سادات هاشمی محسن حافظی عبدالحسین میرزایی مهدی قاسمی رضا خورشید فرد وحیده افضلی سید محمد حسین حسینی محمد سجاد عادلی مهدی زارعی سید محمد جواد میرصفی یدالله شهریاری امید مهدی نژاد محمد صادق باقی زاده محمد خادم محمدرضا کاکائی سید حجت سیادت مهدی مردانی جواد محمود آبادی حسین شهرابی حامدرضا معاونیان احمد جواد نوآبادی محمد علی قاسمی خادم عرفان ابوالحسنی ظهیر مومنی سید صادق رمضانیان عاطفه سادات موسوی عاصی خراسانی علی محمدی حسین زارع سید مصطفی سیاح موسوی حمید محبی وحید نوری حسین اوتادی هادی ملک پور مهدی کبیری محمدرضا نادعلیان فرشید حقی رامین برومند (زائر) محمدرضا اسدی سجاد زارع مولایی سید امیر حسین فاضلی سید مصطفی حسینی راد محمد رستمی محسن همتی محمود تاری سید واصفی غلامرضا شکوهی کمیل باقری محمد حسین بناریان لیلا علیزاده مهدی حنیفه جواد کریم زاده سید صابره موسوی میرزا محمد تقی قمی (محیط) حاج ملا احمد بن محمد مهدی فاضل نراقی (صفایی) عباس همتی یغما جندقی حامد محمدی محمد جبرئیلی گروه قتیل العبرات فاطمه عارف نژاد
براساس مداح
حاج منصور ارضی حاج محمود کریمی حاج محمدرضا طاهری حاج سعید حدادیان حاج میثم مطیعی حاج مجید بنی فاطمه حاج حمید علیمی حاج حسین سیب سرخی حاج مهدی سلحشور حاج سید جواد ذاکر حاج جواد مقدم حاج عبدالرضا هلالی حاج سید مهدی میردامادی حاج مهدی رسولی حاج حسن خلج حاج مهدی لیثی حاج نریمان پناهی حاج سید رضا نریمانی حاج احمد واعظی حاج حسین طاهری حاج مهدی سماواتی حاج محمد حسین پویانفر حاج سید حمیدرضا برقعی نا مشخص حاج میثم مؤمنی نژاد حاج مهدی اکبری حاج قاسم صرافان حاج مهدی مختاری حاج محمدرضا محمدزاده حاج کاظم اکبری حاج ابالفضل بختیاری حاج محمدرضا آغاسی حاج حنیف طاهری حاج وحید نادری حاج حسین رضائیان حاج امیر عباسی حاج محمد بیابانی حاج سید علی رضوی حاج سید مهدی هوشی السادات نزارالقطری حاج اسلام میرزایی حاج حسین سازور حاج محسن عرب خالقی حاج صابر خراسانی سید رسول نریمانی محمد جعفری ارسلان کرمانشاهی جبار بذری حاج اکبر مولایی حاج امیر برومند حاج محمدرضا بذری حاج حیدر خمسه حاج حسن حسین خانی حاج حسین عباسی مقدم حاج غلامحسین علیزاده حاج حسین عینی فرد حاج مهدی رعنایی حاج مصطفی روحانی حاج روح الله بهمنی حاج امیر کرمانشاهی حاج میرزای محمدی حاج وحید گلستانی حاج سید امیر حسینی علی فانی حاج سید علی مومنی حاج امین مقدم حاج محمد کمیل حاج محمد حسین حدادیان حاج سعید پاشازاده حاج مقداد پیرحیاتی حاج محمد سهرابی حاج محمد فصولی کربلایی حاج فرهاد محمدی حاج ابوذر بیوکافی حاج سید محمد جوادی حاج سید محمد عاملی حاج وحید یوسفی حاج محمد یزدخواستی حاج مجتبی رمضانی کویتی پور حاج محسن صائمی حاج حسین رستمی مرحوم استاد محمدعلی کریم خانی حاج حسین باشی حاج مهدی وثیق حاج شیخ محمد ناصری سید علی حسینی حاج محمد امانی مرحوم محمدعلی چمنی حاج رضا قنبری حاج عبدالله شیران مرحوم استاد سلیم موذن زاده حاج علی اصغر ارغوان مرحوم حاج فیروز زیرک کار سید حسین قاضی سید مهدی حسینی استاد محسن فرهمند حاج احمد عثنی عشران حاج محمد احمدیان حاج صادق آهنگران حاج اکبر نوربهمنی سیدرضا میرجعفری سیدرضا تحویلدار ایمان کیوانی حاج محمدحسین عطائیان حاج حسن شالبافان حاج محمدصادق عبادی حاج علی عرب حاج علیرضا قزوه حاج آرش پیله وری حاج مهدی تقی خانی حاج یزدان ناصری حاج امیرحسن محمودی حاج حمید دادوندی حاج احمد نیکبختیان حاج امیرحسن سالاروند حاج هاشم سالار حسینی حاج ابراهیم رحیمی حاج محمد صمیمی حاج حمیدرضا قناعتیان حاج محسن عراقی حاج محسن طاهری حاج حسین ستوده حاج مهدی دقیقی حاج حسین رجبیه حاج رحیم ابراهیمی حاج حسین فخری حاج صادق حمزه حاج حسین هوشیار حاج حسین جعفری استاد رائفی پور حاج داوود احمدی نژاد مرحوم مرشد حسین پنجه پور حاج سید محمد حسینی حاج هادی گروسی حاج محمدرضا مختاریان حاج حسن کاشانی حاج وحید جلیلوند حاج حیدر منفرد حاج علی مهدوی نژاد حاج مرتضی امیری اسفندقه حاج حسین خلجی حاج وحید قاسمی حاج سید محمود علوی حاج سعید قانع حاج سید جعفر طباطبائی حاج حسین محمدی فام حاج هادی جان فدا حاج علی علیان حاج صادق کریمی حاج محسن توکلیان حاج محمد قربانخوانی حاج حسن رضا عبداللهی حاج مرشد میرزا مرحوم مرشد میرزا حاج مهدی اقدم نژاد شهید حسین معز غلامی حاج حسین رحمانی حاج علی اکبر سلحشور حاج محمد گرمابدری حاج محمد جواد احمدی حاج احمد اثنی عشران حاج جواد ابوالقاسمی حاج محمد مهدی اسماعیلی حاج محسن حسن زاده حاج اکبر بازوبند آیت الله سید محمدحسن طهرانی مجید رضانژاد محمدجواد توحیدی حاج یدالله محمدی مرحوم سید مهدی احمدی اصفهانی حاج محمود گرجی حاج رضا علی رضایی حاج جواد باقری حاج سید ابراهیم طاهریان حاج مسعود پیرایش حاج محمدرضا نوشه ور حاج حسن بیاتانی حاج علی اکبر زادفرج حاج علی جباری حاج علی کرمی حاج سعید خرازی حاج هادی ملک پور حاج حسن عطایی حاج محمد کریمی حاج محمد رستمی حاج جواد حیدری