ایها المظلوم-ayohalmazloom
شعر و اشعار بعثت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و اله و سلم و صوت سبک و گریز اشعار
لطفاً برای جستجوی گریز های متفاوت در این مناسبت به کادر جستجوی گریز در سمت راست صفحه مراجعه فرمایید
نمایش هر صفحهمورد
مرا امشب رها کرده است بر بال دعا احمد
که اینگونه شده ذکرم میان ربنا احمد
 
به دور سجده هایش کعبه می گردد نمی دانم
چه دیده از خدای خود در این غار حرا احمد
 
خدا را در صفات اعظم خود دیده یک چله
تجلی میکند من بعد، از ذات خدا احمد
 
چهل سال است جبریل امین در پشت درمانده
تکلم می کند حالا میان طور با احمد
 
نباید گفت نور و فوق کل نور جایی که
ندارد در میان آسمان هم ردپا احمد
 
نمی خوانیم احمد را بدون ذکر یا الله
نمی گوییم بسم الله را بی اذن یا احمد
 
صدا از عالم بالاست از حیدر الی حیدر
نمی بینیم در افلاک جز احمد الی احمد
 
نمی دانم به معشوقش کنم تشبیه یا عاشق
علی وقتی که می گوید به سلمان، کُلُّنا احمد
 
نمی خوابد کسی در جای احمد جز علی یعنی
ندارد جانشینی بعد خود جز مرتضی احمد
 
شدم در قاب قوسین چهار ابرو چه سردرگم
نفهمیدم کجای شعر علی بود و کجا احمد
 
برای دیدن شان نزول فاطمه بوده
تنزل کرده در دنیا اگر از ابتدا احمد
 
اذان سر می دهند از عرش، با نام علی اکبر
تجلی می کند هربار در کرببلا احمد
 
بُرش دادند شاید خرد گردد آینه اما…
فقط تکثیر می کردند از آیینه ها احمد
به طرزی آدم از جبریل هم اینبار زد بالا
محمد شد عیار و آدم از معیار زد بالا
 
عیان شد گوشه ی چشم خدا چون مصطفی آمد
خدا با ذوق آن شب پرده را بسیار زد بالا
 
خدا فرمود أنالآدم همین که مصطفی را دید
تعجب کرد منصور و سرش از دار زد بالا
 
عرق از صورت پیغمبر ما بر زمین افتاد
تمام دشت شاخه گل شد و از خار زد بالا
 
شعاع نور را تا قبل از این در چهره مخفی داشت
محمد مصطفی شد نور از دستار زد بالا
 
خدا گرچه پیمبر را دوتا رکعت به زیر آورد
ولی قد بنا یک لحظه از معمار زد بالا
 
در آن شب بارها حرف علی و بچه هایش شد
امامت از نبوت بعد از این دیدار زد بالا
 
علی تا قبل از این با هر پیمبر بود در پنهان
علی جلوه نمود اینگونه یار از یار زد بالا
 
همین شد که برای گفتن تبریک با حیدر
از امشب آستین ها را درودیوار زد بالا
 
همین شد که میان خانه ی نورُ علیٰ نوری
به جای نور از آن خانه روزی نار زد بالا
تازه مسلمانم مسلمانِ محمد
عاشق شدم امشب به قرانِ محمد
معلوم شد سررشته کار دلِ ما
دست ابوذر بود و سلمانِ محمد
محبوب اهل آسمان ها و زمین است
ذکر حسن جان و حسین جانِ محمد
امیّد دارم که خدا ما را ببخشد
تنها به حقّ این عزیزانِ محمد
جانم به ایمانی که دارد این پیمبر
عشق علی مخلوط ایمانِ محمد
 
امشب حبیبم را حبیب الله کردند
قلب مرا اینگونه خاطر خواه کردند
 
مبعوث گردید آخرین پیغام آور
قربان این پیغمبر اسلام آور
او آمده انسانِ توحیدی بسازد
در این فضای کفری و سرسام آور
از جا دوباره کنده ما را اسم او, چون
اسمش بُود تکبیرة الاحرام آور
نام اباالقاسم چه غوغاها که کرده
روی لب پیغمبرانِ نام آور
تو آسمانی هستی و روی زمین هست
معراج های تو هنوز ابهام آور
فهمیده ام که سینۀ زهرا بهشت است
چون بوده خیلی بوسه ات الهام آور
پیغمبر رحمت بیا رحمت بیاور
از مکه تا یثرب بیا هجرت بیاور
موسای ما شو از دل دریا گذر کن
عیسای ما شو با دَمت برکت بیاور
پشت تمام سنگ باران ها بهشت است
جان خدیجه یک کمی طاقت بیاور
این جا فقط دزدی و غارت می شناسند
قدری برای مردها غیرت بیاور
مردان حق زیر شکنجه آب رفتند
برخیز و با اسلام خود قدرت بیاور
 
عمار یاسرها هنوز چشم انتظارند
دلگرمی از آیین توحید تو دارند
 
کار رسالت از همین حالا شروع شد
با اسم ربک عشق بازی ها شروع شد
خاکستر روی سرت داده علامت
ام ابیها بودن زهرا شروع شد
تنهایی ات حالا به اوج خود رسیده
شعب ابی طالب و هجرت ها شروع شد
پرچم به دست حمزه دادی مانده ام که
جنگ احد یا روز عاشورا شروع شد
با اینکه تو پیغمبر امیّ مایی
اما سرآمد از تمام انبیایی
یک ریز می خواهم به عشقت بنویسم
تو مصطفایی مصطفایی مصطفایی
گردت همیشه بچه های کوچه جمعند
از بس که آقا جان تو خوب و با صفایی
داری خودت را می کشی از غصه ما
بابای امت تو چقدر درد آشنایی
اما حسابی وا نکن آقا که این قوم
اجر رسالت می دهند با بی وفایی
تو قبل اقرا گریه کردی بر حسین پس
تو اولین گریه کن خون خدایی
 
ای رحمت للعالمین جانم فدایت
عشق امیرالمومنین جانم فدایت
 
در زیر دین مصطفایند منبری ها
مدیون آن سیب بهشتند مادری ها
فردا علی گویان امیران بهشتند
چون نور چشمی تواند این حیدری ها
اربابمان را از سر لطف تو داریم
قابل ندارد به خدا این نوکری ها
مرکب شدی داری سواری می دهی پس
عشق حسین است فوق این پیغمبری ها
با یا علی دل بردنت زحمت ندارد
چه زحمتی؟ تا باشد از این دلبری ها
یک روز دینت می شود آقا جهان گیر
قران و عترت با همین تاج سری ها
کار خودش را کرده بیداری اسلام
دارد به باور می رسد ناباوری ها
 
مهدی دعای فرجش را نیز خوانده
تا انتقام کربلا چیزی نمانده
آمد بهار و صد بهار آورده با خود
از آسمان بوی نگار آورده با خود
 
سر چشمه ی فیضِ خدا تاجِ نبوّت
هفت آسمان را رستگار آورده با خود
 
آن سینه ای که حاملِ وحی خدا هست
قرآنِ حق را اعتبار آورده با خود
 
بسمِ اللهِ الحَق ذاتِ یاسین است و طه
بسمِ اللهِ النّور اقتدار آورده با خود
 
قرآن که شد اکسیرِ دنیای وجودش
اعجازِ حق را آشکار آورده با خود
 
باید غبارِ دل به لبخندش بشوییم
با عطرِ زمزم جویبار آورده با خود
 
خاکِ قدومش توتیای چشمِ خورشید
تا نُه فلک را بی قرار آورده با خود
 
حقّا وجودش رَحمَهً العالَمین است
فیضِ کثیر و بی شمار آورده با خود
 
تسبیح گویش حضرتِ جبریل باشد
چون کوثری را چشمه سار آورده با خود
 
آری جهان سرمست شد از بوی سیبش
خُلقِ عظیمش لاله زار آورده با خود
 
قرآنِ او آغازِ اِقرآ بِسمِ ربِِک
حمدِ خدای کردگار آورده با خود
 
هر سینه مستِ شرح و تفسیرِ بلاغش
این تحفه را با افتخار آورده با خود
 
بر شانه اش هفت آسمان لنگر گرفته
اعجازِ دستِ ذالفقار آورده با خود
 
دستی که نورِ پنج تن در پنجه ی او
بی شک چه دینِ استوار آورده با خود
 
بوی خدا می آید از باغِ جبینش
به چه شکوه و اقتدار آورده با خود
 
او سیزده نورِ خدا را نردبان است
هر یک به یک را شهریار آورده با خود
 
عالم همه در حلقه ی میم محمد
زلفش نسیمِ خوشگوار آورده با خود
 
مژده، دمیده پرتوِ نورِ حقیقت
بوی خوش سیمای یار آورده با خود!
به دستِ دین تو أدیانِ سابق میشود تکمیل
رسیدی تا به ویرانی روَد اصحابِ شوم ِ فیل
 
بخوان پیغمبرانه! چون که با لحنِ حجاز تو
به واللهِ دو چندان میشود زیباییِ ترتیل
 
محاسن را معطّر کردی و عطّارهای شهر
کم آوردند و شد بازارشان بی رونق و تعطیل
 
به باباهای در جهلِ مرکّب خفتۂ بی دین؛
پس از این عشقِ دختربچه ها را میدهی تحویل
 
عقیقِ دستهایت میشود مُهر نمازِ نوح
عبایت میشود سجادۂ عیسی و اسماعیل
 
«امین» بودی و با ایمان گمانم مادرِ موسی-
به دستانت سپرده کودکش را در کنارِ نیل
 
نشسته گوشۂ معبد، تورّق میکند هر شب
چه خوش می گوید از قرانِ تو؛ تورات با إنجیل
 
همان قران که «حبلُ اللّه» را «وحدت» تلقّی کرد
خوشا آنکس که دارد در سکوتش قدرتِ تحلیل
 
محمّد خواندمت جایِ رسول الله! امشب را…
کمی بگذار قربانت شوم مانندِ جبرائیل
 
«ولی الله» خواندی در غدیرِ خم! بدونِ شک-
به عشقت «یاعلی» میگوید آری صورِ اسرافیل!
ای لهجه ات ز نغمه ی باران فصیح تر
لبخندت از تبسم گلها ملیح تر
بر موی تو نسیم بهشتی دخیل بست
یعنی ندیده از خم زلفت ضریح تر
ای با خدای عرش ز موسی کلیم تر
با ساکنان فرش ز عیسی مسیح تر
وقتی سوال می شود از بهترین رسول
از نام تو چه پاسخی آیا صحیح تر؟
با دیدن تو عشق نمک گیر شد که دید
روی تو را ز چهره ی یوسف ملیح تر
 
تو حسن مطلع غزل سبز خلقتی
حسن ختام قصه ی ناب نبوتی
 
 بر چهره ی تو نقش تبسم همیشگی
در بین سینه ات غم مردم همیشگی
دریایی و نمایش آرامشی ولی
در پهنه ی دل تو تلاطم همیشگی
در وسعتی که عطر سکوت تو می وزد
بارانی از ترانه, ترنم همیشگی
با حکمت ظریف تو ما بین عشق و عقل
سازش همیشگی و تفاهم همیشگی
 
خورشید جاودانه ی اشراق روی توست
سرچشمه ی «مکارم الاخلاق» خوی توست
 
تکرار نام تو شده آواز جبرئیل
آگاهی از مقام ,تو اعجاز جبرئیل
تا اوج عرش در شب معراج رفته ای
بالاتر از نهایت پرواز جبرئیل
مثل حریر روشنی از نور پهن شد
در مقدم «براق» پر باز جبرئیل
مداح آستان تو و دوستان توست
باید شنید وصف شما را ز جبرئیل
 
سرمست نام توست بزرگ فرشتگان
پیر غلام توست بزرگ فرشتگان
 
در آسمان عرش تمام ستاره ها
بر نور با شکوه تو دارند اشاره ها
چشم تو آینه ست؛ نه, آیینه چشم توست
باید عوض شود روش استعاره ها
شصت و سه سال عمر سراسر زلال تو
داده ست آبرو به تمام هزاره ها
عیسی کشند و غمزده ناقوس ها ولی
نام تو زنده است بر اوج مناره ها
 
گل واژه ای برای همیشه است نام تو
«ثبت است بر جریده ی عالم دوام تو»
صبح سعادت دمید، یاد صبوحی بخیر
صومعه بر باد رفت، دور بیفتاد دیر
 
یار غیور است و نیست نام و نشانی ز غیر
دم مزنید از مسیح عذر بخواه از عزیر
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
وادی بطحای عشق بارقۀ طور شد
سینۀ سینای عشق باز پر از نور شد
 
یا سر سودای عشق باز پر از شور شد
یا که ز صهبای عشق عاقله مخمور شد
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
کشور توحید را شاه فلک فرّ رسید
عرصۀ تجرید را چشمۀ خاور رسید
 
روضۀ تغرید را لالۀ احمر رسید
گلشن امید را نخل شکر بر رسید
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
شاهد زیبای عشق شمع دل افروز شد
طور تجلای عشق عشق باز جهانسوز شد
 
لعل گهرزای عشق معرفت آموز شد
در دل دانای عشق هرچه شد امروز شد
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
روز عنایت رسید ز مبدء فیض وجود
یا بنهایت رسید قوس نزول و صعود
 
یا که بغایت رسید حد کمال وجود
سر ولایت رسید بمنتهای شهود
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فرّ
 
قبلۀ اهل یقین حل بوادی منی
کعبۀ اسلام و دین یافته اقصی المنی
 
کیست جز آن نازنین نغمه سرای أنا
نیست جز آن مه جبین رواق بزم دنی
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
سکۀ شاهنشهی بنام خاتم زدند
رایت فرماندهی بعرش اعظم زدند
 
کوس رسول اللهی در همه عالم زدند
بگوش هر آگهی ساز دمادم زدند
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
معنی ام الکتاب صورت زیبا گرفت
نسخۀ فصل الخطاب منطق گویا گرفت
 
منطق معجز مآب عرصۀ دنیا گرفت
جمال عزت، نقاب ز روی والا گرفت
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
از حرم لامکان عقل نخستین رسید
از افقی کن فکان طلعت یاسین رسید
 
ز بهر لب تشنگان خضر ببالین رسید
بگمرهان جهان جام جهان بین رسید
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
شاهد غیب مصون پرده بر انداخته
رابطۀ کاف و نون، کار جهان ساخته
 
عقل بدشت جنون ز هیبتش تاخته
زهره همی تاکنون به نغمه پرداخته
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
ز اوج اختر گذشت موج محیط کرم
رسد ره برتر گذشت نخل علوم و حکم
 
پایۀ منبر گذشت از سر لوح و قلم
از سر و افسر گذشت خسرو ملک عجم
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
تاج سر عقل کل باج ز کیوان گرفت
ز انبیا و رسل بیعت و پیمان گرفت
 
ز هیبت او مثُل راه بیابان گرفت
بر سر هر شاخ گل، زمزمه دستان گرفت
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
رایت حق شد بلند؛ سر حقیقت پدید
بطالعی ارجمند طالع اسعد دمید
 
دوای هر دردمند امید هر ناامید
بگوش هر مستمند صلای رحمت رسید
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
چنان بسیط زمین دائرۀ ساز شد
که از مقام مکین روح به پرواز شد
 
بر آن دل نازنین بنغمه دمساز شد
مفتقر دل غمین غنچه صفت باز شد
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر

دوان دوان ز فراسوی نور می آید

امین ترینِ کلیمان ز طور می آید

ردای سبز رسالت به دوش خود دارد

از آسمان نگاهش ستاره می بارد

شتابِ پای محمد خلیل آسا بود

شب هلاکت بت های لات و عُزّی بود

نسیم خنده ی او مژده ی سحر دارد

به دست همت خود پرچم ظفر دارد

شعاع نور جبینش به کهکشان رفته

به مرزهای سماوات بیکران رفته

سپیده طبل افق را مدام می کوبد

مسیر آمدنش را فرشته می روبد

ترانه ی لب او "اقرا باسم ربک" بود

تبسمش مِی عرفانی ملائک بود

دریده پرده ی شب را به نور سیمایش

حریم خلوت خورشید چشم گیرایش

طنین هر قدمش شادباش می گوید

به زیر هر قدمش سبزه زار می روید

زمین مُرید طریق مسیح نعلینش

هزار بوسه زند بر ضریح نعلینش

کران رحمت او وسعت هزاران نیل

به ارتفاع مقامش نمی رسد جبریل

خدا دوباره به عشق نبی تبسّم کرد

بهشت قُرب خودش را به نام مردم کرد

به گوش می رسد از سمت سرزمین خُلود

صدای خواندن چاووش حضرت داوود

بزرگ زاده ی ایل مبشّران بهشت

امیر قافله سالار کاروان بهشت

مسیحِ مکه شد و روح مرده را جان داد

به مرگ دخترکان عشیره پایان داد

به قوم حق طلبان اذن مِی گساری داد

سپاه و لشگر ابلیس را فراری داد

مُدبّرانه به قتل خرافه فتوا داد

به دست غنچه ی لب، حکم جلب غم را داد

خدا کند به نگاهی شویم مقدادش

شویم ساکن خوشبخت شیعه آبادش

خدا کند که بخواهد ابوذرش باشیم

کنار گنبد خضرا، کبوترش باشیم

بخند حضرت آقا که یاسرت باشم

بهشت هم بتوانم مُجاورت باشم

من از تبار ارادت ز کوی سلمانم

هزار مرتبه شکر خدا مُسلمانم

به خال حضرتِ معشوق خود گرفتارم

من از قبیله مجنون ز ایل عمّارم

من از پیاله ی دستت شراب می خواهم

برای دار جنونم طناب می خواهم

اگر چه غرق گناهم بیا حلالم کن

سیاه دل نشدم لطف کن بلالم کن

انس اگر حکم براند به سخن حاجت نیست

دیده گر بوسه بلد شد به دهن حاجت نیست

این که گویند من و او به یکی پیرهنیم

عین حق است و لیکن به بدن حاجت نیست

کفن من به جزا پرچم صلح من و تو ست

ور نه آن قدر که گویی به کفن حاجت نیست

از همین دور به یک ناله طوافت کردم

دل چو احرام فغان بست به تن حاجت نیست

دل مگو پاره ی خون است که در دست شماست

با دل ما به عقیقی ز یمن حاجت نیست

تو وکیل منی ای داد رس جن و بشر

در صف حشر چو آیی تو به من حاجت نیست

 

مست و طناز، سر معرکه باز آمده ای

خون مگر مانده که با تیغ فراز آمده ای

 

سر پر نشئه ی ما شیشه ی پُر باده ی توست

این هم از لطف تو و حسن خدا داده ی تو ست

من ز یک (اَدَّ بَنی ربّیِ) تو فهمیدم

خلق جبرئیل امین مشق شب ساده ی تو ست

درس پس می دهد این طوطی آئینه پرست

من یقین کرده ام این مرغ فرستاده ی توست

گردن جام نوشتند گناهی که مراست

این هم از خاصیت ساغر آماده ی توست

 

وصف قد تو محالی است که من می دانم

سرو، پیش تو نهالی است که من می دانم

 

ختم بر خیر شود گردن آهوی نظر

ابرویت تیغ قتالی ست که من می دانم

امر کردی که تقیه ز سیاهی بکند

ور نه خورشید بلالی ست که من می دانم

تو لبش بوسی و او پای به دوش تو زند

این علی مرد کمالی ست که من می دانم

آمده تا که مروری کند از درس ازل

وحی جبرئیل سئوالی است که من می دانم

پدر خاک چو گفتند به داماد رسول

نه فلک چرخ سفالی ست که من می دانم

هر کجا هست دم از شیر خدا باید زد

چون به دخت تو جلالی است که من می دانم

 

غرض از هر دو جهان قامت بالای تو بود

غرض از خلق علی، خلقت زهرای تو بود

 

کیستی ای که مرا تازه تر از هر نفسی

چیستی ای که مرا روشنی پیش و پسی

من به پابوس تو از راه دراز آمده ام

شب محیاست بده زلف به دستم قبسی

دشمن شیر خدا نیز به پاکی برسد

گر مطهر شود از آب مضاعف نَجسی

مگرش سامری آواز در آرد ور نه

گاو را حق ندهد منصب صاحب نفسی

یا بزن با دم خود یا به دم تیغ علی

یسَّرَ الله طریقا بِکَ یا ملتَمَسی

 

تو نبوغ ازلی، طیف خلایق ماتت

انبیا کاسه به دستان صف خیراتت

 

چشم بد دور، عجب فتنه دوران شده ای

بر سر معرکه بس رهزن ایمان شده ای

نیمه شب آمده ای درد کشان موی فشان

این چه وقت است که غداره کش جان شده ای

باید امروز رخت سرخ تر از مِی می شد

چون که تو حاصل مستی امامان شده ای

سعی در پوشش خود کم بکن ای شمس جلی

بس که پر نوری، از این فرش نمایان شده ای

 

امرت از روز ازل بر همگان واجب شد

پاسدار حرمت شخص ابوطالب شد

 

مست و شب گرد شدم کیست بگیرد ما را

مستحق شررم، کیست دهد صهبا را

دادِ مجنون دل آزاده در آمد که چرا

باز تکرار کنی قافیه لیلا را

با علی غار برو، با دگری غار مرو

محرم خَشیتِ الله مکن ترسا را

 

آن که در مهد، تو را خواند ز آیاتی چند

بعد از این نیز شود بر سر دوش تو بلند

 

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

که نبی شد پسر آمنه، ماه عربی

بعثتی کرد که ابلیس طمع کرد به عفو

رحمتی کرد که خاموش شود هر غضبی

بعثتی نیز رسول غم یحیی دارد

جای حیدر شده همراه بر او زِینِ اَبی

خوش رَوی ای پسر فاطمه اما به خدا

طاقت زینب تو نیست کمی بی ادبی

ترسم این بار اگر گوش به خواهر ندهی

خون کند چوب یزیدی ز تو دندان و لبی

 

چون که جان می دهد امروز ز تب کردن تو

چه کند زینب تو با سر دور از تن تو

عشقت مرا اسیر بیابان نوشته است
مجنون ترین صحابی دوران نوشته است
این هم ز مشکلات و مکافات عاشقی است
دست مرا برای گریبان نوشته است
از دست اختیار تو راه فرار نیست
این جبر را خدات به پامان نوشته است
مانند تو امیر فقط یک نفر ولی
مانند من اسیر فراوان نوشته است
شکر خدا که نام مرا اعتبار تو
سلمان نوشته است، مسلمان نوشته است
نام تو را به آب طلا دستِ کردگار
بالای تخت و تاج سلیمان نوشته است
کم ناز کن دو آیه از این سوره را بخوان
اصلاً خدا برای تو قرآن نوشته است
 
امشب قلم زدند پریشانی مرا
با تو رقم زدند مسلمانی مرا
 
قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده
توحید را نشان زمین و زمان بده
قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات
این مرده های روی زمین را تکان بده
قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر
اندازه شعور پرم آسمان بده
آخر چه قدر قوم پسر دار می شوند
دختر به دست دامن این مادران بده
جز با صدای عشق مسلمان نمی شوم
پس لطف کن خودت در ِگوشم اذان بده
قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس
هر که ادلّه خواست علی را نشان بده
 
تو آسمان مکه ای و ماه تو علی ست
تنها دلیل روشنیِ راه تو علی ست
 
مکه گرفته بوی خدا از دعای تو
پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو
پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند
دست توسل همگان بر عبای تو
امشب فرشته ها همه پرواز می کنند
اطراف آستانه­ی غار حرای تو
از این به بعد چشم تمام قنوت ها
ایمان می آورند به یا ربّنای تو
از این به بعد شمس و قمر روی دست تو
از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو
پرواز با دو بال میسر شود، بلی
قرآن برای توست، علی هم برای تو
 
احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی
حالا تمام دار و ندار خدا شدی
 
امشب که تاج نور نشاندند بر سرت
خالی است ای نبیِّ خدا جای مادرت
آن بانویی که زحمت بسیار می کشید
تا این که این زمانه ببیند پیمبرت
ای زیر سقف فاطمه ات عرش دومت
دیدار روی فاطمه معراج دیگرت
غیر از کلام حق سخنی بر لبت نبود
هر ظهر جمعه وقف علی بود منبرت
هر جا که پا نهادی و هر جا که سر زدی
دیدی علی امیر نجف را برابرت
فکر برادری؟! چه کسی بهتر از علی
از این به بعد شاه ولایت برادرت
 
از این به بعد شیر خدا آفتاب توست
مهر علی تمامی دین کتاب توست
 
شصت و سه سال زندگی ات مهربان گذشت
با کیسه های وصله ایِ آب و نان گذشت
شصت و سه سال زندگی ات بین کوچه ها
در بندۀ خدا شدن این و آن گذشت
گاهی میان دورترین خانه­ی زمین
گاهی میان دورترین آسمان گذشت
گاهی کنار سفره بیوه زنان شهر
گاهی کنار خاطرۀ کودکان گذشت
وقت نزول حضرت خاکی نشین شدی
وقت صعود ردّ تو از بی کران گذشت
آن روزها که شعب ابی طالبی شدی
ایام درد بود ولی همچنان گذشت
ای آن که زندگی تو خرج نجات شد
ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت
 
برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن
این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن
 
یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند
یک عده ای ندیده اویس قرن شدند
از خانواده ام همه عبدالله شما
از خانواده ات همه آقای من شدند
تو پیر خانواده بزرگ قبیله ای
محصول زندگی تو پنج تن شدند
یک عده زینب و علی و فاطمه شدند
یک عده ای حسین شدند و حسن شدند
بعد تو دختر تو و زینب کنار هم
مشغول کار بافتن پیرهن شدند
یک عده بچه های تو پاره جگر ولی
یک عده بچه های تو پاره بدن شدند
این کشته ها تمام جگر گوشۀ تواند
یا ایها الرسول ببین بی کفن شدند
 
«یا مصطفاه» این تن پامال را ببین
این کشته فتاده به گودال را ببین

نور جهانگیر نبوت رسید

عید بزرگ بشریت رسید 

عید خدا عید جهان وجود 

عید قیام است و رکوع و سجود 

عید رسول دو سرا آمده 

منجی عالم ز حرا آمده 

سید افلاک سلام علیک 

خواجة لولاک سلام علیک 

ای شده لبریز پیام خدا 

بخوان، بخوان، بخوان به نام خدا 

بخوان، بخوان ای به دو عالم علم 

به نام آنکه آفریده قلم 

بخوان که هستی به تو دارد نیاز 

بخوان که خلقت به تو آرد نماز 

بخوان که آغاز پیام‌آوری است 

بخوان که پایان ستم گستری است 

بخوان که نابودی نااهل‌هاست 

بخوان که ناکامی بوجهل‌هاست 

بخوان که توحید کشد ناز تو 

بخوان که عدل است سر افراز تو 

بخوان و خود را سپر سنگ کن 

بخوان و رخساره ز خون رنگ کن 

غار حرا نه، همه جا طور تو است 

زمین و آسمان پر از نور تو است 

نکته به نکته رو به رو مو به مو 

آنچه که بایست بگویی بگو 

بگو هو الحی و هو الهو، بگو 

بگو خدا نیست به جز او، بگو 

بگو همه خداپرستی کنید 

ترک گناه و جهل و پستی کنید 

بگو بتان دم از خدا می‌زنند 

خدا، خدا، خدا صدا می‌زنند 

بگو ندای من ندای خداست 

بگو که این صدا صدای خداست 

بگو که توحید نجات شماست 

بگو که اسلام حیات شماست 

ما به تو حکم ازلی داده‌ایم 

ما به تو قرآن و علی داده‌ایم 

قلب تو از تابش ما منجلی است 

پیش تو ما، پشت سر تو علی است 

حبیب ما تو اول و آخری 

تو بر پیمبران پیام‌آوری 

بعد تو پیغامبری نیست نیست 

حکم و کتاب دگری نیست نیست 

ای ز تو انبیا همه سر بلند 

کیست که بعد از تو کند سر بلند 

اگر چه بر پیمبران خاتمی 

پیشتر از عالمی و آدمی 

تو از تمام انبیا برتری 

تو یک پیمبر علی پروری 

طلعت تو شمع ره انبیاست 

وزیر تو پادشه انبیاست 

کیست علی روح در آغوش تو 

کیست علی بت‌شکن دوش تو 

کیست علی، علی است، ما را ولی 

کیست علی، علی است تو، تو علی 

علی بود تمام تفسیر تو 

علی است شیر ما و شمشیر تو 

جسم تو و جان تو یعنی علی 

تمام قرآن تو یعنی علی 

ساقه پیکان تو در شست اوست 

دست ید اللهی ما دست اوست 

خیل ملک محو جلال تو اند 

شیفته صوت بلال تو اند 

بوذر و مقداد مسلمان تو است 

جنت ما عاشق سلمان تو است 

مهر به درگاه تو باشد مقیم 

ماه به انگشت تو گردد دو نیم 

هر نفس پاک تو تکبیر ماست 

حیدر خیبر شکنت شیر ماست 

روح بشر تشنه تعلیم تو است

خلقت ما یکسره تسلیم تو است 

خیز و به جان و تن عالم بدم

در نفس خسته میثم بدم

بر سر آشفته ام زلف پریشان ریخته
در دل حیران من آیات حیران ریخته
 
نیستم ناراحت از اینکه شهیدم کرده اند
خون من گر ریخته در پای جانان ریخته
 
سفره ی دل باز کردن پیش مهمان بهتر است
این دلم هر آنچه دارد پای مهمان ریخته
 
تا مقام قاب قوسین ات بلا باید کشید
در بیابان طلب خار مغیلان ریخته
 
گاه باید بیشتر همرنگ شد مثل اویس
نذر یک دندان جانان چند دندان ریخته
 
هر دو عالم عالمی دارند پیش مقدمش
این یکی دل ریخته است و آن یکی جان ریخته
 
گر چه آدم گرچه عیسی گرچه موسی بازهم
کمتر از درهای دربار تو دربان ریخته
 
بسکه خاطرخواه داری و عزیزی که خدا
جای گل روی سرت آیات قرآن ریخته
 
نذر این پیغمبری خوب است ضبحی رد کنی
در ضمیر عید مبعث عید قربان ریخته
 
آن قدر ذات خدا در تو تجلی کرده است
ز آن همه یک جلوه اش را در خراسان ریخته
 
با علی بودن فقط راه مسلمان بودن است
ورنه از این نا مسلمانها فراوان ریخته
 
شب ، شب مبعث ولی یاد نجف افتاده ام
بسکه از روی لبت ذکر علی جان ریخته
 
یانبی و یا نبی و یا نبی یا مصطفی
یا علی و یا علی و یاعلی یا مرتضی
ببین که قلب زمین شور دیگری دارد
و در نگاه خودش نور باوری دارد
همین که غار حرا مست لفظ اقرأ شد
ز اعتبار نبی فکر دلبری دارد
ز های و هوی ملک گوش آسمان پر شد
و کنج سینه ی خود نور سروری دارد
تمام غار حرا مثل عرش اعلاء شد
دل رمیده ی او حال بهتری دارد
صدای حضرت جبریل می رسد بر گوش
هبوط کرده و حکم پیمبری دارد
 
به تو سلام خداوند یا رسول الله
بخوان به نام خداوند یا رسول الله
 
نگاه خیره ی دنیا به سمت غار حرا
چه می تپد دل بی تاب مردم بالا
برای یک قدم امشب مجال حرکت نیست
ز ازدحام ملائک به روی خاک خدا
برای اینکه به همراه خویش آوردند
پیام تهنیت منصب نبوت را
و اولین نفری که رسید و اشهد گفت
علی عالی اعلاست پشت غار حرا
در آن میانه ملائک به یک دگر گفتند
چه خالی است خدا جای حضرت زهرا
 
خوشا به حال خودم هم زبان سلمانم
خوشا به حال خودم شیعه ی مسلمانم
 
چراغ راه همه جلوه های ایمانت
دل رمیده ی ما بی قرار دستانت
برای اینکه بگیرند حاجت خود را
شدند جمله ملائک دخیل دامانت
شما که جای خودت می رسی، جبرائیل
برای عرض ادب پیش پای سلمانت
پیامبران اوالعزم قبل تو آقا
شدند پیرو قرآن تو مسلمانت
تو از خدای خودت هم که دلبری کردی
رسول آینه ها با نوای قرآنت
 
نبوتت ابدی شد به اعتبار علی
به پشتوانه و گرمی ذوالفقار علی
می رسید از قله های کوه نور
از بلندای تشرف در حضور
فرش استقبال راهش می شدند
هر چه جن و هر چه انس و هر چه حور
کوه ها هم در تشهد آمدند
از تجلایی که شد در کوه نور
او چراغ شرع را آورده بود
بر سر این جاده های سوت و کور
تزکیه می داد روح خاک را
چشمه چشمه با سخن های طهور
مثل دریا رودها را جمع کرد
رودهایی از قبایل های دور
وحی می آرود تا آنجا که عقل
در خودش می کرد احساس شعور
شرح صدرش را کسی تخمین نزد
تا بفهمد کیست این سنگ صبور
و کتابی بود با خط خدا
تا بشر خود را کند با آن مرور
 
ای کتاب قل هو الله احد
لم یلد یولد و لم کفوا احد
 
تا شعاع مهرت عالم تاب شد
مهربانی از خجالت آب شد
این زمین دیگر کویر تشنه نیست
زنده شد، آباد شد، شاداب شد
فارغ از نسل و نژاد و رنگ و بو
هر غلامی با تو بود ارباب شد
تو همانی که بلال مسجدت
گل عرق هایش گلاب ناب شد
هر که با تو با علی راضی نشد
وصل بر دریا نشد مرداب شد
از زلال چشمه های وحی تو
تشنه ای همچون علی سیراب شد
 
این علی که مست پیغمبر شده
با دعای مصطفی حیدر شده
 
بعد از این افسار دنیا دست تو
ضرب و جمع و کسر و منها دست تو
بعد از این دین های دنیا باطل است
دین آدم تا به خاتم دست تو
هل اتی که شرح زهرا و علیست
گشته نازل منتها با دست تو
سیزده ماهند در منظومه ات
گردش این سیزده تا دست تو
فوق ایدیهم تویی یا مصطفی
هیچ دستی نیست بالا دست تو
رحمه للعالمین تنها تویی
پس حساب روز فردا دست تو
پرچم حمد خدا دست علیست
اختیار پرچم اما دست تو
هر چه ما داریم دست فاطمه است
چون که باشد دست زهرا دست تو
تو خودت گفتی حسینت از من است
پس حسین و کربلا ها دست تو
جلوه کردی در علی اکبر ولی
جلوه های این تماشا دست تو
 
دست تو دست خداوند است و بس
سهم ما یکبار لبخند است و بس
 
از حرا می آیی و جان می بری
روی دوشت بار قرآن می بری
سفره می اندازی و در خانه ات
مثل ابراهیم مهمان می بری
گاه موسی می شوی و با خودت
آیه های آل عمران می بری
گاه کشتی می شوی و نوح را
از دل امواج طوفان می بری
گاه از شوق علی می باری و
شوق خود را زیر باران می بری
نیمه شب ها روی دوش مرتضی
نان و خرمای یتیمان می بری
گاه در سلمان تنزل می کنی
عشق حیدر را به ایران می بری
گاه یاد بضعه ات می افتی و
زیر لب نام خراسان می بری
می رسد روزی که خود می آیی و
یوسف ما را به کنعان می بری
 
ای سحر خیز مدینه العجل
ای شفای زخم سینه العجل
 
ای سرای چشم هایت با صفا
امتداد چشم هایت تا خدا
غار تاریک مرا روشن کنید
مرده ام در بین این ظلمت سرا
لیله المحیای شب های حسین
ای رسول گریه های کربلا
کاروان سمت محرم می رود
کاش من هم جا نمانم از شما
از همان سر نیزه ای که می چکید
خون تازه روی خاک کوچه ها
سنگ ها آمد... سری افتاد وای
خواهری می گشت زیر دست و پا
 
یک گلی گم کرده بود ای وای من
عمه شد آن جا کبود ای وای من

همای نور شده راه مکه را پویید

به آب چشمۀ زمزم، زبان و دل شویید

سپس به زمزمۀ لا اله الا الله

دهید دست به هم لا شریک له گویید

ز خَلق بانگ هو الهو جدا جدا شنوید

درون کعبه ز بت‌ها خدا خدا شنوید

به چشم دل همه جا نقش جای پای خداست

به نی نوای وجودم چو نی، نوای خداست

الا تمام جهان گوش، گوش تا شنوید

زبان، زبان محمد، صدا صدای خداست

ز کوه و سنگ و ز هامون دعای دل شنوید

ندای ختم رسل از حرای دل شنوید

فرشتگان همه در دستشان صحیفۀ نور

جهانیان شده غرق نشاط و مست و سرور

ز قبضه قبضۀ خاک حجاز می‌شنوم

که ای تمام پری چهره گان زنده به گور

طلوع صبح سفید شما مبارک باد

محمد آمده عید شما مبارک باد

به جسم مردۀ هستی دمیده جان امروز

مکان شده یم انوار لامکان امروز

طلوع کرده ز غار حرا مگر خورشید

و یا زمین شده مسجود آسمان امروز

رسد ز کوه و در و دشت و بام و نخل و گیاه

صدای اشهد ان لا اله الا الله

جهان بهشت وصال محمد است امشب

چراغ ماه، بلال محمد است امشب

زمین مکه گل انداخته ز بوسه نور

خدیجه محو جمال محمد است امشب

در آسمان و زمین این ترانه گشته علم

بخوان به نام خدایت که آفرید قلم

الا تمامی خلق خدا به هوش، به هوش

محمد است که گوید سخن، سرا پا گوش

که فرد فرد شما را بود دو رشته به دست

و یا دو کوه بلند امانت است به دوش

محمدی که دو عالم گواه عصمت اوست

همه سفارش او در کتاب و عترت اوست

آن را که به جز قُربِ خدا هیچ ندارد
هنگام ِ بلا، غیر ِ دعا هیچ ندارد
از لُکنَتَم ایراد نگیرید . . . بلالَم
دل مایه یِ قُرب است صدا هیچ ندارد
باید به مقامات نظر داشت ، نه اسباب
موسی همه کاره ست ، عصا هیچ ندارد
پروانه پرش سوخت و من یاد گرفتم
عاشق شدنم غیر بلا هیچ ندارد
از جانبِ گیسوی نگار است که خوشبوست
از ناحیه یِ خویش ، صبا هیچ ندارد
اموالِ کریمان همه اش مالِ فقیر است
اصلاً چه کسی گفته گدا هیچ ندارد؟!
هرکس که تو را دارد و در سینه ندارد …
مهر علی و فاطمه را … هیچ ندارد
 
بگذار که از فاطمه بهتر بنویسم
او را عوض فاطمه مادر بنویسم
.بگذار که اول صلواتی بفرستم
تا نام تو را خوب معطّر بنویسم
تو پا بِگُذاری و منم سر بِگُذارم
تو پا بنویسی و منم سر بنویسم
در فکر بقیعم من اگر میل ندارم
بر گنبد خضرات کبوتر بنویسم
بگذار در این مرحله که جمله فقیرند
جبریل تو را فطرس دیگر بنویسم
تو گاه علی هستی و گه‌ گاه محمّد
ماندم که علی یا که پیمبر بنویسم !
یک بار تو را خواندم و دو بار علی را
از ذات تو باید دو برابر بنویسم
 
سرها همه خاک کف پایت ؛ سر ما هم
پرها همه دنبال هوایت ؛ پر ما هم
در قرب تو جبریل ، پرِ سوخته دارد
زیر قدمت ریخته خاکستر ما هم
عیسی که نفس داشت و موسی که عصا داشت
خوب است ببیند که پیغمبر ما هم …
بر خاتم ما حک شده : ” یا حضرت خاتم “
پس معجزه هم می کند انگشتر ما هم
گر آخر این زنده‌ به‌ گوری قدم توست
پس زنده‌ به‌ گور قدمت دختر ما هم
به فاطمه گفتی ” بأبی أنت و امّی “
صد بار فدایش پدر و مادر ما هم
از لطف تو نام علی و فاطمه حالا
در مأذنه‌ ها پر شده ، در منبر ما هم
 
راضی شده بودیم به املای محمّد
اما نرسیدیم به معنای محمّد
هرآنچه که دارند رسولان ، همه دارند
از معجزه‌ ی خاک قدم‌ های محمّد
مولاست همان رحمت امروز پیمبر
زهراست همان رحمت فردای محمّد
تفسیر کمالات جلالیِ علی بود
” لا حول و لا قُوّهَ الا ” ی محمّد
این وحدت محض است و دوئیت به میان نیست
خوابید اگر ” شیر خدا ” جای محمّد
اسلام محمّد به جز اسلام علی نیست
منهای علی یعنی منهای محمّد
در آینه‌ ی فاطمه دیده‌ ست خودش را
بنشسته محمّد به تماشای محمّد
 
با جعفر صادق به روایات رسیدیم
با لطف روایات به آیات رسیدیم
عبد تو شدیم و سر سجّاده که رفتیم
دیدیم به مجموع عبادات رسیدیم
با واسطه ما پیش خداوند نشستیم
از راه توسّل به مناجات رسیدیم
در اصل تو ” اللّه ” مجسّم‌ شده هستی
به ذات خداوند از این ذات رسیدیم
از ردّ قدم‌ های تو تا خانه‌ ی زهرا
یک‌ دفعه ، دو دفعه ، نه به کَرّات رسیدیم
از گریه‌ ی تو در وسط شعله‌ ی خانه
به سوختن مادر سادات رسیدیم
ما خاک‌ نشینان حرم ، عرش‌نشینیم
از ارض بقیعت به سماوات رسیدیم
براساس گریز به
موضوع گریز :
مناسبت گریز :
براساس سبک شعر
روضه شور واحد تک زمینه رجز خوانی زمزمه جفت نوحه مناجات نامشخص مدح مسجدی سینه زنی واحد سنگین دکلمه دم پایانی واحد تند پیش زمینه سرود سالار زینب حاج ناظم همه جا کربلا راس تو میرود بالای نیزه ها ببینید ببینید گلم رنگ ندارد نوحه سنتی ببینید ببینید گلم رنگ ندارد سیدی ماکو مثلک الغریب غریب گیر آوردنت زبانحال به سمت گودال از خیمه دویدم من دودمه مدح و مرثیه مفاعیل مفاعیل فعول شعر خوانی
براساس قالب شعر
دوبیتی غزل قصیده مثنوی چهار پاره رباعی ترجیع بند مستزاد شعر نو شعر سپید ترکیب بند قطعه مسمط نا مشخص مربع ترکیب تک بیتی مخمس
براساس زبان
فارسی عربی ترکی
براساس شاعر
محتشم کاشانی میلاد عرفان پور امیر عباسی قاسم صرافان محمد مهدی سیار غلامرضا سازگار رضا یعقوبیان علی اکبر لطیفیان قاسم نعمتی اسماعیل تقوایی مرتضی محمود پور حسن لطفی امیر حسین سلطانی محمود اسدی علی انسانی مظاهر کثیری نژاد محمود ژولیده ولی الله کلامی زنجانی میثم مومنی نژاد حسن ثابت جو عباس میرخلف زاده سید حمیدرضا برقعی سید هاشم وفایی سید رضا موید خراسانی محمدرضا سروری یوسف رحیمی احمد بابایی محسن عرب خالقی سید پوریا هاشمی علیرضا خاکساری وحید زحمتکش شهری مهدی رحیمی زمستان حسن کردی روح اله نوروزی مرضیه عاطفی بهمن عظیمی حسین رحمانی میلاد قبایی محسن صرامی رضا آهی رضا تاجیک اصغر چرمی محمد جواد شیرازی مهدی نظری وحید قاسمی وحید محمدی محسن کاویانی مجتبی صمدی شهاب حمید رمی محمد حسین رحیمیان محمد حسن بیات لو امیر روشن ضمیر نا مشخص محمد محسن زاده گنجی امیر ایزدی حسین قربانچه رضا رسول زاده جواد حیدری محمد سهرابی محمد جواد پرچمی سيد مهدي سرخان رضا یزدانی سید مهدی موسوی حسن صنوبری محسن رضوانی سیدجواد پرئی سید محمد جواد شرافت علی سلیمیان محمدجواد غفورزاده (شفق) سید مجتبی رجبی نورآملی حسن بیاتانی عماد خراسانی رحمان نوازنی مسعود اصلانی حافظ محمدرضا آغاسی علی حسنی صمد علیزاده محمد صمیمی کاظم بهمنی مجید تال مهدی قهرمانی احسان محسنی فر شیخ رضا جعفری میثم سلطانی مصطفی صابر خراسانی محمد فردوسی علیرضا قزوه قاسم افرند محمد مهدی عبداللهی محمد خسروی جواد دیندار سعید خرازی علیرضا عنصری حسین میرزایی حسن جواهری مصطفی قمشه ای علامه حسن زاده آملی میثم خالدیان علی زمانیان حسین ایمانی سیدعلی احمدی(فقیر) سید مجتبی شجاع محمد حسین فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری) محسن داداشی امام خمینی (ره) فواد کرمانی امیر رضا سیفی احمد اکبرزاده ملا فتح‌الله وفایی شوشتری صدّیقه‌ی طاهره (علیهاسلام‌الله) محمود شاهرخي (م.جذبه) سید محمد رستگار جواد هاشمی (تربت) سید حبیب نظاری غلام‌رضا دبیران محمدحسین علومی تبریزی سعید بیابانکی سعید توفیقی علیرضا لک جواد محمد زمانی آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی سید یاسر افشاری محمود کریمی احمد واعظی آیت الله وحید خراسانی حضرت آقای خامنه ای سید الشهدا عبدالجواد جودی خراسانی بهروز مرادی سالک قزوینی رفیق اصفهانی سید رضا حسینی (سعدی زمان) بابافغانی شیرازی تأثیر تبریزی صغیر اصفهانی (ره) وحید مصلحی یاسر حوتی حسین رستمی محمد بنواری (مهاجر) محمد بیابانی علیرضا شریف هادی جان فدا علی آمره حامد تجری مصطفی متولی مجتبی خرسندی علی صالحی علیرضا بیاتانی مهدی رحمان دوست مهدی نسترن سید محمد جوادی سید مهدی جلالی مجتبی روشن روان حامد خاکی سید محمد علی ریاضی احسان مردانی مهدی مومنی مریم سقلاطونی مجتبی شکریان همدانی عارفه دهقانی حسینعلی شفیعی (شفیع) رضا پیروی سعید پاشازاده ناصر حامدی رضا قاسمی حامد جولازاده پیمان طالبی میلاد حسنی امیر حسام یوسفی نوید اسماعیل زاده عباس شبخیز قراملکی (شبخیز) مهدی جهاندار کرامت نعمت زاده علی اصغر حاج حیدری مهدی صفی یاری محمد علی بیابانی محمد امین سبکبار هانی امیر فرجی سینا نژادسلامتی رسول میثمی صباحی بیدگلی وصال شیرازی مهدی پورپاک فاطمه نانی زاده محسن خان محمدی حبیب نیازی مجید لشگری میرزا احمد عابد نهاوندی(مرشد چلویی) آیت الله سیداحمد نجفی(آقاجون) محمد جواد خراشادی زاده ناظرزاده کرمانی سیدجلال حسینی احمد جلالی حسین عسگری علی اصغر کوهکن حجت الاسلام میر تبریزی محسن مهدوی حبیب الله چایچیان رضا فراهانی محمدرضا شمس خاکی شیرازی ابراهیم بازیار عباس احمدی سید محمد اویار حسینی محمد احمدی مرحوم الهیار خان (آصف) جواد قدوسی مجید قاسمی محمد رسولی داوود رحیمی مسعود یوسف پور حیدر توکل فاضل نظری علی ناظمی صفایی جندقی کریم رجب زاده میرزا یحیی مدرس اصفهانی غلامرضا کافی عمان سامانی مهدی محمدی پانته آ صفایی محمد بختیاری حمیدرضا بشیری محمدسعید عطارنژاد پروانه نجاتی نیما نجاری علی اشتری جعفر خونویی رضا دین پرور محمد ظفر سید رضا میرجعفری خوشدل تهرانی مهدی نعمت نژاد محسن راحت حق سجاد محرابی سید فرید احمدی مهدی زنگنه کاظم رستمی روح الله عیوضی علی اصغر ذاکری گروه یا مظلوم امیر حسین حیدری امیر اکبرزاده مهرداد مهرابی سید محمد بابامیری توحید شالچیان نغمه مستشار نظامی رحیم معینی کرمانشاهی سید محمد میرهاشمی امیرحسین الفت غلامحسین پویان احمد علوی فیاض هوشیار پارسیان مرتضی امیری اسفندقه محمدعلی مجاهدی جعفر بابایی(حلّاج) اصغر عرب فرشته جان نثاری سیدمحسن حبیب لورسه محمد علامه صادق رحمانی فرهاد اصغری یاسر مسافر عباس ویجویی عباس عنقا منوچهر نوربخش سیدحسن حسینی محمدجواد باقری محمد ارجمند محمد عظیمی محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) محمدسعید میرزایی مهدی خطاط ادیب الممالک فراهانی محمدعلی رحیمی محمد قاسمی احسان نرگسی رضاپور داریوش جعفری حامد آقایی سید محسن حبیب الله پور مجتبی حاذق محسن حنیفی آرش براری بهنام فرشی هستی محرابی طاها ملکی یاسر قربانی محمد داوری امیرحسین آکار اسماعیل شبرنگ آرمان صائمی علی رضوانی عماد بهرامی عادل حسین قربان امیرعظیمی حبیب باقرزاده حسین محسنات علی اصغر یزدی مجتبی رافعی میثم خنکدار ابراهیم لآلی قاسم احمدی مهدی علی قاسمی پوریا باقری علی اکبر نازک کار نوید اطاعتی فاطمه خمسی مهدی میری مجتبی کرمی محمد دستان علی کاوند مهدی قربانی محمد مبشری محمدرضا رضایی موسی علیمرادی محمدعلی نوری میلاد یعقوبی حسین صیامی مرتضی مظاهری میرزا احمد الهامی کرمانشاهی ناصر دودانگه علیرضا وفایی(خیال) امیر فرخنده حسین واعظی سعید نسیمی محسن غلامحسینی منصوره محمدی مزینان ابراهیم روشن روش سید علی حسینی مرضیه نعیم امینی حمید فرجی امیرعلی شریفی جعفر ابوالفتحی محمد کاظمی نیا امیر علوی رضا قربانی مهدی کاشف امیرحسین محمودپور رضا اسماعیلی حسن فطرس عالیه رجبی رضا باقریان محسن عزیزی محمدرضا ناصری روح الله پیدایی محمد زوار ایمان کریمی مصطفی رفیعی مجتبی قاسمی محمود قاسمی مجید خضرایی یونس وصالی محمود یوسفی ایمان دهقانیا بردیا محمدی مجتبی دسترنج ملتمس محمد مهدی شیرازی محسن زعفرانیه حسین خیریان حامد شریف مهدی شریف زاده ابالفضل مروتی مصطفی کارگر معین بازوند سید جعفر حیدری محسن ناصحی روح الله قناعتیان محمدحسین ملکیان مقداد اصفهانی رسول عسگری عفت نظری سجاد شاکری احمد ایرانی نسب مسعود اکثیری حسن رویت علی سپهری سید امیر میثم مرتضوی سیدمحمد مظلوم حسین رضایی حیران علی مشهوری (مهزیار) علی قدیمی نیر تبریزی فیاض لاهیجی حسین عباسپور محمد بن یوسف اهلی شیرازی جویای تبریزی (میرزا دارا) سید رضا هاشمی گلپایگانی سید علی اصغر صائم کاشانی امیرحسین کاظمی سارا سادات باختر علی اصغر شیری محمد حسین آغولی (ترکی شیرازی) سلمان احمدی وحید اشجع مهرداد افشاری مرجان اکبرزاد محمد-مهدی-امیری شهره انجم شعاع عبدالحمید-انصاری‌-نسب مرتضی-بادپروا محمدرضا-بازرگانی زهرا براتی امیرحسن بزرگی متین زهرا بشری موحد سید-حکیم-بینش فاطمه‌ سادات پادموسوی سعید-تاج‌-محمدی مهدی چراغ‌زاد حامد حسینخانی سیده فرشته حسینی سیدموسی حسینی کاشانی علی‌اصغر الحیدری (شاعر هندوستانی) محمد سجاد حیدری سمیه خردمند ایرج میرزا محسن سیداسماعیلی میرزا محمد باقر صامت بروجردی میرزا حاجب بروجردی (افصح الشعراء) میرزا محمد رفیع (رفیع‌الدین) (واعظ قزوینی) آشفته شیرازی سید وحید حسینی مسعود مهربان مهدی انصاری رضا حامی آرانی سید حسن رستگار محمدجواد وثوقی حمید کریمی اسماعیل روستایی احمد شاکری ابراهیم زمانی محمد کیخسروی محمد جواد مهدوی یاسین قاسمی حسین کریمی مهدی امامی جواد کلهر مجتبی فلاح محمدجواد غفوریان پدرام اسکندری حسن اسحاقی نوید طاهری محمود مربوبی سیروس بداغی میلاد فریدنیا شهریار سنجری رضا ملایی مجید رجبی امیرحسین نجمی عمران بهروج صادق میرصالحیان حجت بحرالعلومی محمدحسین ذاکری رسول رشیدی راد زینب احمدی حامد خادمیان حمیدرضا محسنات حسین اخوان (تائب) محمود شریفی مهدی مقیمی وحید دکامین شهرام شاهرخی فرشید یارمحمدی علی فردوسی رضا شریفی سیدعلی رکن الدین عبدالحسین مخلص آبادی حسین سنگری رضا هدایت خواه مهران قربانی محسن قاسمی غریب سید مصطفی غفاری جم سید مسعود طباطبایی احمد عزیزی حسین زحمتکش حمید عرب خالقی سجاد روان مرد میثم کاوسی رضا مشهدی امیرحسین وطن دوست محمد کابلی محمدهاشم مصطفوی محمد دنیوی (حاتم) علی اکبر حائری محمدرضا طالبی کمیل کاشانی محمدباقر انتصاری مرتضی عابدینی علی حنیفه عبدالرضا کوهمال جهرمی سینا شهیدا مهدی فرجی حسنا محمدزاده سید مصطفی مهدجو علی میرحیدری علی خفاچی حسین ایزدی پرویز بیگلری چاوش اکبری زهرا هدایتی هاشم طوسی (مسلم) نجمه پورملاکی نادر حسینی سجاد شرفخانی علی زارعی رضایی محمدعلی رضاپور سید محسن حسینی مرحوم نادعلی کربلایی ابوالفضل عصمت پرست مجتبی نجیمی مجید نجفی مجید بوریان منش علی علی بیگی سید محسن علوی محمد جواد مطیع ها ناهید رفیعی امیررضا یوسفی مقدم سید علی نقیب ایوب پرندآور نوید پور مرادی علی ذوالقدر سید ابوالفضل مبارز علی شکاری حمید رحیمی انسیه سادات هاشمی محسن حافظی عبدالحسین میرزایی مهدی قاسمی رضا خورشید فرد وحیده افضلی سید محمد حسین حسینی محمد سجاد عادلی مهدی زارعی سید محمد جواد میرصفی یدالله شهریاری امید مهدی نژاد محمد صادق باقی زاده محمد خادم محمدرضا کاکائی سید حجت سیادت مهدی مردانی جواد محمود آبادی حسین شهرابی حامدرضا معاونیان احمد جواد نوآبادی محمد علی قاسمی خادم عرفان ابوالحسنی ظهیر مومنی سید صادق رمضانیان عاطفه سادات موسوی عاصی خراسانی علی محمدی حسین زارع سید مصطفی سیاح موسوی حمید محبی وحید نوری حسین اوتادی هادی ملک پور مهدی کبیری محمدرضا نادعلیان فرشید حقی رامین برومند (زائر) محمدرضا اسدی سجاد زارع مولایی سید امیر حسین فاضلی سید مصطفی حسینی راد محمد رستمی محسن همتی محمود تاری سید واصفی غلامرضا شکوهی کمیل باقری محمد حسین بناریان لیلا علیزاده مهدی حنیفه جواد کریم زاده سید صابره موسوی میرزا محمد تقی قمی (محیط) حاج ملا احمد بن محمد مهدی فاضل نراقی (صفایی) عباس همتی یغما جندقی حامد محمدی محمد جبرئیلی گروه قتیل العبرات فاطمه عارف نژاد
براساس مداح
حاج منصور ارضی حاج محمود کریمی حاج محمدرضا طاهری حاج سعید حدادیان حاج میثم مطیعی حاج مجید بنی فاطمه حاج حمید علیمی حاج حسین سیب سرخی حاج مهدی سلحشور حاج سید جواد ذاکر حاج جواد مقدم حاج عبدالرضا هلالی حاج سید مهدی میردامادی حاج مهدی رسولی حاج حسن خلج حاج مهدی لیثی حاج نریمان پناهی حاج سید رضا نریمانی حاج احمد واعظی حاج حسین طاهری حاج مهدی سماواتی حاج محمد حسین پویانفر حاج سید حمیدرضا برقعی نا مشخص حاج میثم مؤمنی نژاد حاج مهدی اکبری حاج قاسم صرافان حاج مهدی مختاری حاج محمدرضا محمدزاده حاج کاظم اکبری حاج ابالفضل بختیاری حاج محمدرضا آغاسی حاج حنیف طاهری حاج وحید نادری حاج حسین رضائیان حاج امیر عباسی حاج محمد بیابانی حاج سید علی رضوی حاج سید مهدی هوشی السادات نزارالقطری حاج اسلام میرزایی حاج حسین سازور حاج محسن عرب خالقی حاج صابر خراسانی سید رسول نریمانی محمد جعفری ارسلان کرمانشاهی جبار بذری حاج اکبر مولایی حاج امیر برومند حاج محمدرضا بذری حاج حیدر خمسه حاج حسن حسین خانی حاج حسین عباسی مقدم حاج غلامحسین علیزاده حاج حسین عینی فرد حاج مهدی رعنایی حاج مصطفی روحانی حاج روح الله بهمنی حاج امیر کرمانشاهی حاج میرزای محمدی حاج وحید گلستانی حاج سید امیر حسینی علی فانی حاج سید علی مومنی حاج امین مقدم حاج محمد کمیل حاج محمد حسین حدادیان حاج سعید پاشازاده حاج مقداد پیرحیاتی حاج محمد سهرابی حاج محمد فصولی کربلایی حاج فرهاد محمدی حاج ابوذر بیوکافی حاج سید محمد جوادی حاج سید محمد عاملی حاج وحید یوسفی حاج محمد یزدخواستی حاج مجتبی رمضانی کویتی پور حاج محسن صائمی حاج حسین رستمی مرحوم استاد محمدعلی کریم خانی حاج حسین باشی حاج مهدی وثیق حاج شیخ محمد ناصری سید علی حسینی حاج محمد امانی مرحوم محمدعلی چمنی حاج رضا قنبری حاج عبدالله شیران مرحوم استاد سلیم موذن زاده حاج علی اصغر ارغوان مرحوم حاج فیروز زیرک کار سید حسین قاضی سید مهدی حسینی استاد محسن فرهمند حاج احمد عثنی عشران حاج محمد احمدیان حاج صادق آهنگران حاج اکبر نوربهمنی سیدرضا میرجعفری سیدرضا تحویلدار ایمان کیوانی حاج محمدحسین عطائیان حاج حسن شالبافان حاج محمدصادق عبادی حاج علی عرب حاج علیرضا قزوه حاج آرش پیله وری حاج مهدی تقی خانی حاج یزدان ناصری حاج امیرحسن محمودی حاج حمید دادوندی حاج احمد نیکبختیان حاج امیرحسن سالاروند حاج هاشم سالار حسینی حاج ابراهیم رحیمی حاج محمد صمیمی حاج حمیدرضا قناعتیان حاج محسن عراقی حاج محسن طاهری حاج حسین ستوده حاج مهدی دقیقی حاج حسین رجبیه حاج رحیم ابراهیمی حاج حسین فخری حاج صادق حمزه حاج حسین هوشیار حاج حسین جعفری استاد رائفی پور حاج داوود احمدی نژاد مرحوم مرشد حسین پنجه پور حاج سید محمد حسینی حاج هادی گروسی حاج محمدرضا مختاریان حاج حسن کاشانی حاج وحید جلیلوند حاج حیدر منفرد حاج علی مهدوی نژاد حاج مرتضی امیری اسفندقه حاج حسین خلجی حاج وحید قاسمی حاج سید محمود علوی حاج سعید قانع حاج سید جعفر طباطبائی حاج حسین محمدی فام حاج هادی جان فدا حاج علی علیان حاج صادق کریمی حاج محسن توکلیان حاج محمد قربانخوانی حاج حسن رضا عبداللهی حاج مرشد میرزا مرحوم مرشد میرزا حاج مهدی اقدم نژاد شهید حسین معز غلامی حاج حسین رحمانی حاج علی اکبر سلحشور حاج محمد گرمابدری حاج محمد جواد احمدی حاج احمد اثنی عشران حاج جواد ابوالقاسمی حاج محمد مهدی اسماعیلی حاج محسن حسن زاده حاج اکبر بازوبند آیت الله سید محمدحسن طهرانی مجید رضانژاد محمدجواد توحیدی حاج یدالله محمدی مرحوم سید مهدی احمدی اصفهانی حاج محمود گرجی حاج رضا علی رضایی حاج جواد باقری حاج سید ابراهیم طاهریان حاج مسعود پیرایش حاج محمدرضا نوشه ور حاج حسن بیاتانی حاج علی اکبر زادفرج حاج علی جباری حاج علی کرمی حاج سعید خرازی حاج هادی ملک پور حاج حسن عطایی حاج محمد کریمی حاج محمد رستمی حاج جواد حیدری