گریه میکردم ولی با آن وضو میساختم

گریه میکردم ولی با آن وضو میساختم
داشتم با آبِ رویم آبرو میساختم
 
گریه ام غسل طهارت بود زیر سایه اش
فطرتم را از گناهان شست و شو میساختم
 
باید این مِی های جاری را گرفت و جمع کرد
کوزه گر گر میشدم حتماً سبو میساختم
 
میگرفتم بیشتر ز آنچه توقع داشتم
تا خودم را با کریمان روبه رو میساختم
 
پیرهن مشکی تنم کردم ولی با نخ نخش
ناقصی های دل ِ خود را رفو میساختم
 
من رسول تُرکم و یک روز کلبش میشوم
چه سحرها در خیالم آرزو میساختم
 
امتحان کردم خودم روزی نمیگفتم حسین
از شبش تا صبح با آه ِ گلو میساختم
 
عمر من طی شد میان سوختن یا ساختن
با لبش میسوختم با زلف او میساختم
36
0
موضوعمناجات با امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمدح امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعلی اکبر لطیفیان
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت