- صفحه اصلی
- اگه تو دست و بالم، یه ماشین زمان بود
اگه تو دست و بالم، یه ماشین زمان بود
اگه تو دست و بالم، یه ماشین زمان بود
جمع ما دخترا هم ، تو بین کاروان بود
همه سوار ماشین زمان
از لابلای تقویم جهان
رد می شدیم می رفتیم اون ورِ بیکران
یه جایی وسط کرب و بلا
کنار خیمه ی خون خدا
محرم شصت و یک، تو روز عاشورا
«کاشکی بودیم کنارت یا حسین»
مدرسه های شهرو فوری صدا میکردیم
با سیل نوجوونا، غوغا بپا میکردیم
باهمون روپوش مدرسه مون
همه تا اخرین قطره ی خون
وایمیسادیم پای دین همه با دل و جون
توو کیفامون یکی یه قمقمه
همه نذر عزیز فاطمه
سقا دیگه نمی رفت ، کنار علقمه
«کاشکی بودیم کنارت یا حسین»
محال بود اینکه اصغر، قربونی حرم شه
حتى یه تار مو هم از سر مولا کم شه
نمیذاشتیم دشمن سر برسه
نوبت به علی اکبر برسه
دست سیاه ابرا، به قمر برسه
تو گوش رقیه گوشواره بود
خنده رو لبای شیرخواره بود
علی کوچولو هنوز، توی گهواره بود
«کاشکی بودیم کنارت یا حسین»
حالا تو این زمونه که ماشین زمان نیست
کی گفته که واسه ما فرصت امتحان نیست
همه ی زمینا کرب و بلاست
همه ی روزا روز عاشوراست
امام حسین هنوزم چشم براه ماهاست
هرچی باشه ماها با ادبیم
ما شاگردای امّ وهبیم
ما غنچه های باغ حضرت زینبیم
«کاشکی بودیم کنارت یا حسین