نه بی رمق، نه کلافه، نه خسته‌ی راهم!

نه بی رمق، نه کلافه، نه خسته‌ی راهم!
چرا که پیش تو هستم، دگر چه می‌خواهم؟!
 
ملال نیست اگر خاکی است پیرهنم... 
مرا گرفته در آغوش خود شهنشاهم!
 
مسیر عاشقی ما بزرگتر دارد... 
در این مسیر کنار بقیة اللهم!
 
تمام عمرِ من این چند روز مستی بود... 
چه خوب می‌گذرد با تو عمر کوتاهم
 
صدام کردی و گفتی بیا زیارت من
خودت رسیدی و بیرون کشیدی از چاهم
 
میان این‌همه زائر، کجایِ کارم من؟!
کجا من از جلوات مسیر آگاهم! 
 
روایت است برای تو باید "آه" کشید
عزیز من نظری کن به گریه‌ام، آهم!
 
شنیده‌ام که زن و بچه‌ات اسیر شدند... 
من و همه کس‌و‌کارم، فدای تو باهم!
 
به گیسوان سپیدِ حبیبِ تو سوگند
که از حرارتِ داغت زدل نمی‌کاهم
 
عقیله گفت: حسین آمدم زیارت تو
چقدر نیزه شکسته‌ست بر سرِ راهم
 
برای دیدن عباس سخت دلتنگم
بگو کجاست حسین قبر کوچک ماهم؟!
61
0
موضوعاربعین و بازگشت اهل بيت (عليهم السلام) و جابر امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرحسین قربانچه,سید پوریا هاشمی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت