صبر کن تا نقل این مطلب کنم...

صبر کن تا نقل این مطلب کنم...
من که باشم صحبت از زینب کنم؟!
 
عقل آدم مات این نور جلی‌ست
گفتن از زینب فقط کار علی‌ست
 
یک علی در قامت زهراست این
شاه‌بیت شعر عاشوراست این
 
فاتح اعجوبه‌ی بی ذوالفقار
جوشنش صبر است و شمشیرش وقار
 
عالم هر علم، بی آموزگار
مثل او هرگز نبیند روزگار
 
سرنوشت جنگ را تغییر داد
مشت محکم خورد از او ابن زیاد
 
جوهر مردانگی از این زن است
نور هفتاد و دو تن از این تن است
 
چند روزی هست حالش درهم است
بازهم زینب گرفتار غم است
 
پیش نجمه پیش لیلا و رباب
از خودش دارد گلایه بی‌حساب
 
نیست از پیکار او را توشه‌ای
با پسرهایش نشسته گوشه‌ای
 
گفت شاها راهشان را سد نکن!
جان زینب این دوتا را رد نکن
 
گرچه ناقابل، برای زینب‌اند
این دوتا سرمایه‌های زینب‌اند
 
هردو را بفرست سوی کارزار
تو نباشی بچه می‌خواهم چکار؟
 
جان‌به‌کف دنبال جانان می‌روم
بعد از این‌ها خود به میدان می‌روم!
 
کاش می‌شد شمر خنجر می‌کشید
حنجر این دو پسر را می‌برید
 
تا بمانی تو کنار خواهرت
ای همه سرها به قربان سرت
 
این دوتا باشند اذیت می‌شوند
بعد ازین اسباب زحمت می‌شوند
 
وقت غارت هر دو هق‌هق می‌کنند
با اسیری رفتنم دق می‌کنند
50
0
موضوعدو طفلان حضرت زینب حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزمدح حضرت زینب (سلام الله علیها) | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرسید پوریا هاشمی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت