شجر نور، نوبر آورده

شجر نور، نوبر آورده
بحر توحید، گوهر آورده
 
آسمان ولایت و عصمت
بهر خورشید اختر آورده
 
لاله‌ای سرزده که از فیضش
صد بهار معطر آورده
 
دختر آورده بانوی اسلام
یا که بر خلق مادر آورده
 
نجمه، خورشید عالم افروزی
بهر موسی بن جعفر آورده
 
یا مگر دختر رسول‌الله
زینب از بهر حیدر آورده
 
پدر و مادرم فدایش باد
که چو معصومه دختر آورده
 
حَبَّذا حَبَّذا که بر سه امام
عمّه و دخت و خواهر آورده
 
اوّل صبح ماه ذیقعده
آفتابی منّور آورده
 
آفتابی که ماه و خورشیدش
بوسه از آستان برآورده
 
جبرئیل از خدا بر این دختر
صلوات مکرر آورده
 
صدق و اخلاص و صبر زینب را
با جلال برادر آورده
 
فاطمه عصمت خدای غفور
که به معصومه آمده مشهور
 
عصمت داور است این دختر
گل پیغمبر است این دختر
 
بعد زهرا و عمه‌اش زینب
بهترین دختر است این دختر
 
ز آنچه گفتند در فضایل او
بهتر و برتر است این دختر
 
گرنه، همچون خدای بی همتاست؟
از چه بی همسر است این دختر
 
در جلال و کمال و قدر و شرف
تالی مادر است این دختر
 
لیلةالقدر موسی‌جعفر
سورة کوثر است این دختر
 
پای تا سر رضا و سر تا پا
موسی جعفر است این دختر
 
دستگیر همه گنهکاران
در صف محشر است این دختر
 
نخل سرسبز گلبن قرآن
شهر دین را در است این دختر
 
آفتاب دل امام جواد
بر رضا خواهر است این دختر
 
مادرش پارة تن احمد
بضعة حیدر است این دختر
 
در دو عالم چو مادرش زهرا
بر زنان سرور است این دختر
 
ماه رخسار آن بتول مقام
نقش گلبوسه دارد از سه امام
 
عصمت کبریاست معصومه
قبلة اولیاست معصومه
 
بضعة پاک موسی‌جعفر
جسم و جان رضاست معصوم
 
پای تا سر چو عمه‌اش زین
دخت زهرانماست معصومه
 
همه خلقند زیر سایه ی او
آفتاب خداست معصومه
 
دُرِّ تقوی و گوهر عصمت
یم حلم و حیاست معصومه
 
زخم دل را ز مرحمت مرهم
درد جان را دواست معصومه
 
بوی عطر بهشت در نفسش
همچو خیر النساست معصومه
 
این ندا سر دهند، قمّیون
روز محشر، کجاست معصومه
 
اهل قم خلق را پناه دهید
که پناه شماست معصومه
 
روضه‌اش جان فزاتر از کعبه
قبلة جان ماست معصومه
 
بین صحن طلا و آینه‌اش
جای سعی و صفاست معصومه
 
پایتخت حکومتش در قم
به جهان مقتداست معصومه
 
این جهان و او بود جانش
پدر و مادرم به قربانش
 
دخت موسی که طور دل حرمش
جان کند زندگی ز فیض دمش
 
چشم ما و غبار زائر او
دست ما و عنایت و کرمش
 
از صفائیه اش صفا خیزد
اِرم ماست شارعِ اِرمش
 
درخبابان آستانه ی او ‌لرزه
افتد فرشته بر قدمش
 
جنب صحنین‌او بود رودی
که به هرقطره هست فیض یمش
 
سالها روز و شب به فیضییه
نورِ دانش دمیده از حرمش
 
من و مدح کریمه ی عترت
به خدا مدح عالم است کمش
 
هرکه درقم زیارتش نکند
بوده برجان‌خویشتن ستمش
 
همه چون‌اهل قم‌گدای وین
از عرب برگرفته تا عجمش
 
هرکه در پی خاک بوسیه خِدَمش
 
تا بگیری مُرادِ خویش زِ وِی
به جواد و رضا بده قسمش
 
فیض عالم از این درت بخشند
آنچه خواهی فزونترت بخشند
 
عرض حاجت به دخت موسی کن
هرچی خواهی ازاو‌تمنا کن
 
دست خود زن‌ گره به غرفه او
گره از کار عالمی واکن
 
از نسیم درش ببر فیضی
بعد از آن معجزه مسیحاکن
 
خیز بر گرد این مزار بگرد
کعبه روح را تماشا کن
 
تربت بی نشان فاطمه را
دردل این مزارپیدا کن
 
چون نگاهت به قبر او افتاد
گفتگو با مزار زهرا کن
 
با چراغ کریمه عترت
خویش را غرق در تجلا کن
 
به مزارش بگیر دست دعا
در حریمش نماز برپا کن
 
عقده دل به مهر او بگشا
دیده از اشک‌شوق دریا کن
 
حجت بن الحسن در این حرم است
سیر ماهِ جمالِ مولا کن
 
ذره شو‌ پیشِ آفتاب رُخَش
ناز بر مِهر عالم آراکن
 
دیده ی دل در این حرم بگشا
سِیرِ دیدار حق تعالی کن
 
بضعه ی پاکِ ‌مرتضی اینجا ست
خواهرِ حضرت رضا اینجاست
 
قم شام نبود تا که در آن
دشنام دهد کسى به مهمان
 
حاشا که قم این جفا پذیرد
مهمان به خرابه جاى گیرد
 ...
تابید چو موکبت ز صحرا
شهر از تو شنید بوى زهرا
 
ازشوق تو اى بتول دوم
قم داد ندا به مردم قم
 
کاى مردم قم به پاى خیزید
از هر در و بام گل بریزید
19
0
موضوعولادت حضرت معصومه (سلام الله علیها)
گریزمدح حضرت معصومه (سلام الله علیها)
شاعرغلامرضا سازگار
قالبقصیده
سبک پیشنهادیمدح
زبانفارسی

حاج حنیف طاهری
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت