ساقی و جام هر دو خندانند

ساقی و جام هر دو خندانند
بر شراب طهور مهمانند
ظلمت و تیرگی روند از یاد
آسمان و زمین  چراغانند
بر جمالش فرشته های خدا
یکسره ان یکاد می خوانند
مادرش چشم بر  نمی دارد
لحظه ای زان جمال بی مانند
مِهر ومه هم ز شرم ماه علی
سر فرو برده در گریبانند
 
عالِمان جهان ، همه او را
صاحبِ هر چه علم می دانند
 
 
نور تابان عشق شد ظاهر
چشم حق تا ابد بر او ناظر
هر چه فرشی ز قدر او حیران
هر چه عرشی به خدمتش حاضر
هر نگاهی به سمت او خیره
هر زبانی به وصف او قاصر
او به هر علم و علتی عالم
او به هر غیر ممکنی قادر
کیست آن کس که وصف او این است
شمع جانها محمدِ باقر
 
وین چه نوریست کز تشعشع آن
مِهر و ماه و ستاره حیرانند
 
 
بحر علم تو رونق اسلام
پنجمین رهبر و ولیّ و امام
قدسیانند از سما به زمین
بهر  پابوسیت روانه مدام
ای دلآرام حضرت زهرا
انبیا هم به محضر تو غلام
هر کجا نام نامیت ببرند
بوی فردوس می رسد به مشام
ای که بر تو  ، توسط جابر
خاتم الانبیا رسانده سلام
 
بس که آقا و مهربانی تو
نوکرانِ درت فراوانند
16
0
موضوعولادت | مدح امام باقر (علیه السلام) | امام باقر (علیه السلام)
گریز
شاعرمهدی مقیمی
قالبنا مشخص
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت