ز سوز سینه و از گریه‌ی شبانه بگو

ز سوز سینه و از گریه‌ی شبانه بگو
بخوان ز فصل خزانی که در بهار شده
و باز دم بزن از روضه‌های جان‌فرسا
غرور زخمی مردی که لکه‌دار شده
 
 
نگو که حرفی از آن سینه‌ی شکسته بزن
همیشه گفته‌ام، این‌بار ... نه نمی‌گویم
اگر اجازه دهی در روایت یک یاس
کلامی از در و دیوار ... نه نمی‌گویم
 
 
نخواستم که برای تو روضه بنْویسم
من از بهار نوشتم، ولی خزان آمد
مپرس واقعاً اصلاً خودم نمی‌دانم
چطور پشت در خانه یک جوان آمد
 
 
از این به بعد خودت روضه را مجسم کن
همین که فاطمه افتاد، دست من لرزید
رسید کار به جایی که یاس پرپر شد
قلم فتاد و حرفم به آخرش نرسید
 
 
اگر به وسعت دریا ز چشم خون بارم
هنوز هم همه‌ی درد را نمی‌فهمم
گذاشته سر خود را به شانه‌ی دیوار
سکوت نیلی این مرد را نمی‌فهمم
4
0
موضوعهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرعادل حسین قربان
قالبچهار پاره
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت