روحی فداک حضرت خورشید بی نقاب

روحی فداک حضرت خورشید بی نقاب
عالیجناب , حضرت هادی مستطاب
 
ما را قبول کن تو به شغل کبوتری
بر روی بال خسته بزن مهر نوکری
 
اصلا بساط نوکری ام را ردیف کن
آقا ردای حیدری ام را ردیف کن
 
اصلا بیا اجازه بده دلبری کنم
من بند کفشتان بشوم سروری کنم
 
یا ابتدای درب ورودی این حرم
با حکم پادری شدن از عالمی سرم
 
در بین کفشداری تان جایمان بده
بر این گدای کنج حرم آب و نان بده
 
ای باعث تلالو خورشید گنبدت
پاینده باد زنده و جاوید , گنبدت
 
پلکی بزن اجازه بده وقت بارش است
رنگین کمان به سمت تو در حال کرنش است
 
بر سینه مهر خادمی افتخاری است
لب تر کنی فدا شدنم انتحاری است
 
لب تر کنی زمین و زمان را درو کنم
من قطع نامه های جهان را وتو کنم
 
در کهکشان راه تو سیاره میشویم
از آب حوض صحن تو میخواره میشویم
 
محدوده ی حکومت تان کل خلقت است
سینه زدن برای شما اوج لذت است
 
باید  برای بردن نامت وضو گرفت
باید ز خاک پای شما آبرو گرفت
 
نام کبوتران حرم جبرییل بود
با شه پر شکسته به گنبد دخیل بود
 
با جرعه های جامعه ات مست می شوم
یعنی که شیعه ای تک و یکدست می شوم
 
ته مانده های سفره ی تو رزق عالم است
دم خورده های نان شبت خرج حاتم است
 
روحی فداک , طاهر والطهر متقی
نفسی لک الوقاء , یا ایها النقی
69
0
موضوعمدح امام هادی (علیه السلام)
گریز
شاعرعلی کاوند
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت