رفت خورشید با قمر برگشت

رفت خورشید با قمر برگشت
خنده روی لب پدر برگشت
 
شهر را جور دیگری می دید
هر که آن روز از سفر برگشت
 
 
آفتابی به دست زهرا بود
که به دیدار او سحر برگشت
 
تا که قنداقه اش به چرخ آمد
به هوایش چقدر سر برگشت
 
همه سرها اگر چه برگشتند
سر ارباب بیشتر برگشت
 
زینب از اولش به عشق حسین
از جهانی به یک نظر برگشت
 
 
گریه می کرد طفل در رفتن
گریه گردید خنده در برگشت
 
عاقبت نیز سوی کرب و بلا
دو نفر رفت یک نفر برگشت
20
0
موضوعولادت حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزعاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمهدی رحیمی زمستان
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت