رعد و برقی زد و باران ستم غوغا کرد

رعد و برقی زد و باران ستم غوغا کرد
جهل حاکم شد و آنروز خیانت ها کرد
 
گلّه ای آمده بودند علی را ببرند
در عوض بازی تقدیر چه با زهرا کرد
 
 
پشت در خواست که مانع شود و نگذارد
پای ظلم آمد و محکم زد و در را وا کرد
 
در، عقب آمد و تا اینکه به پهلوش رسید
میخ بی رحم زد و شاخه ی گل را تا کرد
 
 
بعد از آن مرد، نه... نامرد چنان زد که همان
لحظه دستش به روی صورت بانو جا کرد
 
صبر مظلومه ی تاریخ سرآمد انگار
ناله ای زد که در افلاک عزا برپا کرد
4
0
موضوعهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرعلی اصغر ذاکری
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت