در کربلا رسید چو پای سکینه گفت

در کربلا رسید چو پای سکینه گفت 
اینجا نمود شمر لعین بی پدر مرا
 
این است آن زمین که چو رفتیم سوی شام 
بگرفت نعش باب گرامی به بر مرا
 
در پیش روی قبر حسین گفت عابدین 
اینجا زدند کعب نی از کین به سر مرا
 
زینب به مقتل آمد و گفتا در این زمین 
شد خاک غم ز قتل برادر به سر مرا
 
لیلا رسید چون به در خیمه گفت بود 
اینجا به کشته علی اکبر نظر مرا
 
کلثوم گفت در لب شط اندر زمین 
عباس کشته گشته و خون شد جگر مرا
 
آمد رباب گوشه میدان که اصغرم 
اینجا سپرد جان و به جان زد شرر مرا
 
در کربلا چو مادر قاسم رسید گفت 
اینجا نمود جور فلک بی پسر مرا
 
در حجله گه عروس چو آمد بگفت چرخ 
اینجا نمود معجر نیلی به سر مرا 
 
جودی رسید چون به کنار فرات گفت 
اینجا فرات می‌رود از چشم تر مرا
4
0
موضوعاربعین و بازگشت اهل بيت (عليهم السلام) و جابر امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت