خواست خاموش کُنَد دور و بَرَش را که نشد

خواست خاموش کُنَد دور و بَرَش را که نشد
پشتِ در جمع کُنَد بال و پَرَش را که نشد
 
در آتش زده شد ضربدرِ ضربه‌ی پا
خواست تا دفع کُنَد ضربِ دَرَش را که نشد
 
 
تاکه در خورد به او دادِ علی در آمد
هرچه او کرد نفهمد اثرش را که نشد
 
آتش ، جمعیت ، داد ، در ، دود ، علی
خواست از اینهمه گیرد خبرش را که نشد
 
خم شده تا نرسد بر پسرش زخمی تیز
تا به گهواره ببیند پسرش را که نشد
 
 
تاکه فهمید کشیدند علی را بُردند
رفت با دست بگیرد کمرش را که نشد
 
تا به مسجد برسد آنقدری راه نبود
رفت... بستند مسیرِ گذرش را که نشد
 
 
 قنفذ آمد نگذارد برسد تا مسجد
تا مغیره شکند بال و پَرَش را - که نشد
 
گرچه او رد شد و تا خانه علی را آورد...
خواست پنهان بکند زخمّ سرش را که نشد
9
0
موضوعهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریزماجرای مسجد حضرت زهرا (سلام الله علیها)
شاعرحسن لطفی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت