خانه وقتی شعله شد دیگر نفهمیدم چه‌شد

خانه وقتی شعله شد دیگر نفهمیدم چه‌شد
گُر گرفت وقتی که آتش، در نفهمیدم چه‌شد
 
تا اراذل ریختند از کوچه باهم رویِ در
خاکِ عالم بر سرم، مادر نفهمیدم چه‌شد
 
تا که زیر دست و پا بودیم فهمیدم چه‌شد
تا که چشمم تار شد، دیگر نفهمیدم چه‌شد
 
چشمهایم واشد اما هیچکس خانه نبود
ردِ خونی بود ، نیلوفر نفهمیدم چه‌شد
 
می‌رسید از سمت مسجد نعره محکمتر بزن…
هرچه شد در کوچه شد ، بهتر نفهمیدم چه‌شد
 
روضه از در خواندم اما مجتبی از کوچه خواند:
بعد از آن سیلیِ دردآور نفهمیدم چه‌شد
 
دختر این خانه بودن کارِ من را سخت کرد
عاقبت بی‌کس شدم، آخر نفهمیدم چه‌شد
 
خوب شد خوردم زمین و چشمهایم تار شد
شمر وقتی رفت با خنجر، نفهمیدم چه‌شد
 
گرچه فهمیدم چه آمد بر سرِ هر پاره‌اش
آخرش انگشت و انگشتر نفهمیدم چه‌شد
21
0
موضوعهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریزماجرای مسجد حضرت زهرا (سلام الله علیها) | ماجرای کوچه (فدک) حضرت زهرا (سلام الله علیها) | عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرحسن لطفی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت