تابیده‌ای، به صبح تماشا رسیده‌ایم

تابیده‌ای، به صبح تماشا رسیده‌ایم
باریده‌ای، به دامن دریا رسیده‌ایم
 
این کشف، این مکاشفه از کی شروع شد؟
پلکی زده، به وادی معنا رسیده‌ایم
 
با مرکب غم تو به معراج رفته‌ایم
ظهر عطش به لیلة الاسریٰ رسیده‌ایم
 
تاریخ را ورق زده انگشت خونی‌ات
ما با اشارهٔ تو به فردا رسیده‌ایم
 
آیینه بی‌نهایت و آیین، واحد است
با تو به درک تازه‌ای از «ما» رسیده‌ایم
 
از وحشت کویر و از اندوه دره‌ها
از قله‌های رنج به اینجا رسیده‌ایم
 
ما نائب الزیارهٔ گل‌های پرپریم
از باغ «التماس دعا»ها رسیده‌ایم
 
لب‌تشنه و گرسنه نماندیم در طریق
با نان گرم و آب گوارا رسیده‌ایم
 
رخت و لباس، خاکی و پا زخم و دل دچار…
به‌به! چه باشکوه و چه زیبا رسیده‌ایم
 
من باورم نمی‌شود اینجایم ای حسین
آغوش باز کرده‌ای… آیا رسیده‌ایم؟
13
0
موضوعاربعین و بازگشت اهل بيت (عليهم السلام) و جابر امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرفاطمه عارف نژاد
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت