بس که سوز تشنگی درکودکان افتاده است

بس که سوز تشنگی درکودکان افتاده است
اصغر شیرین زبانم از زبان افتاده است
 
کودک بی شیر را گهواره جنباندن چه سود
او نخوابد کز عطش آتش به جان افتاده است
 
بس که گرداند زبان خشک را دور دهن
بر لب خشکیده اش داغی گران افتاده است
 
از کنار خیمه ها آید صدای آب آب
مشک خشک خالی از آب درمیان افتاده است
 
از زبان ما نمی افتد عموجان نام تو
گرچه طفلان را زبان هم ازتوان افتاده است
 
کن ثوابی با شتابی جرعه ی آبی بیار
ای زنامت لرزه برجان یلان افتاده است
121
0
موضوعبستن آب بر اهل بیت (علیهم السلام) امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزشهادت حضرت علی اصغر (علیه السلام) | تاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
شاعرسید رضا موید خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی