باغست و شکوفه ی خزانش مانده

اول 
باغست و شکوفه ی خزانش مانده 
بر شانه فقط بار گرانش مانده 
در آینه تصویر ندارد مادر 
جسمش که نه! آه نیمه جانش مانده 
 
 
دوم 
از باغ نشسته در خزان آقا جان 
حرفی بزن و کمی بخوان آقا جان 
زهرا به زمین خورد و علی را بردند 
این جمعه خودت را برسان آقا جان 
 
 
سوم 
دیر است تو را خدا کمی زود بیا 
اصلا به دستت آب اگر بود بیا 
دیوار شنید...مادری در آتش 
از پشت در شکسته فرمود بیا 
 
 
چهارم 
از بام ظهور تا خدا پر بکشد 
ته مانده ی انتظار را سر بکشد 
یک روز به انتقام زخم دستاس 
تیغ دوسر از غلاف حیدر بکشد 
 
 
پنجم 
دستان کسی نشسته یادت بکند 
اهل کرمی! خدا زیادت بکند 
ای کاش به حرمت در نیمه کبود 
با جمعه ای از ظهور شادت بکند 
 
 
ششم 
مخفی ز نگاه آسمان بالا رفت 
با بال شکسته پر زد و تنها رفت 
جاری و زلال پیش من آمده بود 
زخمی و کبود و خاکی از دنیا رفت 
 
 
هفتم 
در سوخت و زیر پای مسمار افتاد 
گل در وسط هیمه ای از خار افتاد 
وقتی که درخت را تکان می دادند 
از دست کبود شاخه ای، بار افتاد 
 
 
هشتم 
از چشم همه، زمین نامحرم هم 
مخفی شده قبرتان ولی مریم هم 
رفتی و کسی ندید و پیدات نکرد 
برگ و بر و خاک و میوه ات، این هم هم 
 
 
نهم 
شب بود و چه بی سر و صدا رفت که رفت 
آرام در آغوش خدا رفت که رفت 
روی تن او نشانه ها ماند که ماند 
زخمی و کبود کوچه ها رفت که رفت 
 
 
دهم 
همسایه هم از صدای او راحت شد 
از کوچه و جای پای او راحت شد 
پاهای ورم کرده و دست مجروح 
از نیمه شب دعای او راحت شد 
 
 
یازدهم 
گفتیم که یا فاطمه تطهیر شدیم 
با نان تنور خانه اش سیر شدیم 
از درد و بلای او شنیدیم کمی  
خیلی به پای روضه اش پیر شدیم 
 
 
دوازدهم 
زهرا که قتیل زخم مسمارم بود 
در فتنه کوچه یکتنه یارم بود 
با دست شکسته ذوالفقاری می کرد 
سینه زن هیات و علمدارم بود 
 
 
سیزدهم 
بگذاریدش به حال تنهایی خود  
سر برده به زیر بال تنهایی خود 
هرشب سر خاک، آبیاری دارد 
در مزرعه محال تنهایی خود 
 
 
چهاردهم 
ای مرد بخوان که بیش از این گریه کنیم 
بر زخم دل خانه نشین گریه کنیم 
پشت سر تابوت کسی در کوچه 
با خون چکیده بر زمین گریه کنیم 
 
 
پانزدهم 
آمد که بشوید آب از سر خم شد 
قد کفن از قامت مادر خم شد 
غسال تو ناگهان چرا دست کشید 
از زانو کوه صبر حیدر خم شد 
 
 
شانزدهم 
او رفت ولی چقدر لاغر شده بود 
در قالب خود، جمع مکسر شده بود 
چشمان به گود رفته مادر ما 
سویی هم اگر داشته کمتر شده بود 
 
 
هفدهم 
یک شانه خم به زیر داغم امشب 
مشغول کفن کردن باغم امشب 
ای ساقه ی مجروح دعا کن تا مرگ 
بعد از تو بیاید به سراغم امشب 
 
 
هجدهم 
پاییز به جان باغ تاک افتاده 
بر پیرهن عمر تو چاک افتاده 
انگار که گوشواره عرش خدا 
کنده شده و به روی خاک افتاده 
 
 
نوزدهم 
آن روز که چای خطبه را دم آورد 
از سنت و از کتاب دین هم آورد 
کور و کر و لال ها تعجب کردند 
از بس خانم دلیل محکم آورد 
 
 
بیستم 
ابلیس دوباره ناگهان پیدا شد 
حرفی نزده لب جهنم وا شد 
طوفان آمد قباله را با خود برد 
کشتی شکسته راهی دریا شد
6
0
موضوعهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریزایام بستری در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) | ماجرای کوچه (فدک) حضرت زهرا (سلام الله علیها) | ماجرای مسجد حضرت زهرا (سلام الله علیها) | غسل دادن و تدفین و بعد حضرت زهرا (سلام الله علیها)
شاعرروح الله عیوضی
قالبچهار پاره
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت