ای سمت خود کشانده خواص و عوام را

ای سمت خود کشانده خواص و عوام را
دریاب این سپاهِ پیاده نظام را...
 
هر کس سلام داد تو را در سفر، گرفت
در موکب نخست، جواب سلام را
 
از دست خادمان تو نوشید هر که چای
یکجا چشید لذت شُرب مدام را...
 
گفتم که «السلامُ عَلی مَن بَکَتهُ…» برد
اشک علی‌الدوام، قوام کلام را
 
«ما آزموده‌ایم در این شهر، بخت خویش»
ما قابلیم نوکری این امام را
 
پای پیاده آمدم و روی من سیاه!
پای برهنه نیستم این چند گام را
 
با دست خالی آمدم و روی من سیاه!
چیزی نبود قابل عرض این مقام را
 
مصراع آخر است، رسیدیم کربلا
باید چه کرد این همه حُسن ختام را... ؟! 
15
0
موضوعاربعین و بازگشت اهل بيت (عليهم السلام) و جابر امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرمحمدحسین ملکیان
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت