ای به خون غرقه زغم غرقه به خون بین دل ما را

ای به خون غرقه زغم غرقه به خون بین دل ما را
سوی ما بین که بسوی تو ببینیم خدا را
 
تو شه کشور ایجاد و شهانند گدایت
چشم امید بسوی تو بود شاه و گدا را
 
ما ندیدیم به غیر از تو بمیدان محبت
کشد از سینه و بر دیده نهد تیر بلا را
 
آب مهریۀ زهرا و تو لب تشنه دهی جان
مصلحت بود ندانم چه در این کار قضا را
 
از چه کشتند تو را تشنه لب اندر لب دریا
ای لب لعل تو بخشیده حیات آب بقا را
 
کارگر شد به همین نوک سنان بر جگر تو
کرد سوراخ به جنّت جگر شیر خدا را
 
شمر اگر خواست نشیند بروی سینۀ زارت
خنجری داشت چه می کرد دگر چکمۀ پا را
 
بهر انگشتری انگشت تو از بند جدا شد
به که نالم ستم فرقۀ بی شرم و حیا را
 
ساربان دست تو از بند جدا کرد کبابم
زآن جفا پیشه که دید از تو بسی مهر و وفا را
 
آن شبی را که سرت رفت بمهمانی خولی
خود ندانم چه دلی بود زغم خیر النسا را
 
بوجود از عدم ای کاش نشد قسمت «جودی»
تا نمیدید غم واقعۀ کرب و بلا را
3
0
موضوعمدح امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادیمدح و مرثیه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت