ای آنکه سحرگاه ِ من و صبح سپیدی

ای آنکه سحرگاه ِ من و صبح سپیدی
عمریست نشستم سر راهت به امیدی
 
گمکردهٔ راهم! شدم از مقصد تو دور
نوری برسان...وضعیتم را که تو دیدی... 
 
 
هستی نوهٔ ضامن آهو و به رٱفت
بی وقفه به دادِ منِ بیچاره رسیدی
 
خوردی نمک و نانِ جواد إبن رضا را
با لطف و کرم آبرویم را تو خریدی
 
هر آن شدی از ذات خداوند لبالب 
هر بار که بر معصیتم پرده کشیدی
 
آیات تو را خواندم از آنروز که گفتند
همنام علی هستی و قرآن مجیدی
 
یا حضرت هادی الائمه چه کنم که؟! 
دربارهٔ من یک خبرِ خوش نشنیدی
 
یکبار نشد نذر تو درگیر شوم با
نفْسی که نشان داده به من فسق و پلیدی
 
 
غافل شدم اما به خدا عشقِ تو دارم
سوگند به میلاد تو در این شبِ عیدی
 
خوشحال کن این سائلِ محتاج حرم را
با برگ براتی شده...یا وعده وعیدی!
16
0
موضوعمدح | ولادت امام هادی (علیه السلام) | امام هادی (علیه السلام)
گریز
شاعرمرضیه عاطفی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت