گدایی سرکویت به مارسید خوشیم

گدایی سرکویت به مارسید خوشیم
کریم زاده به داد گدا رسید خوشیم
 
تو شاه عبدالعظیمی ،کرامتی داری
تو شاهی و من خسته گدای درباری
 
میانِ صحن تو ذکر حسن حسن دارم
وَ اشتیاق به عبد و گدا شدن دارم
 
کریمِ شهر ،عزیزی و قبله ی تهران
تو نائبِ سه امامی به مرکزِ ایران
 
دلِ غریب من اینجا فقط تو را دارد
حرم ، چقدر همیشه بروبیا دارد
 
بنا به گفته ی معصوم شهرری باتو…
به یُمنِ داشتنت عطرِ کربلا دارد!!
 
کجا روم زِ در خانه ی تو ای مولا…
گدا ،شبیه تو آقا بگو کجا دارد؟!
 
مرا عقیده ی راسخ عطا کنی خوبست
دلم هوای خطاب “وَلیُّنا “دارد!!
 
به ناله های سحرهای جمعه ی حرمت…
قنوتِ بالُ پرم ذکرِ ربنّا دارد!!
 
فدای صحنِ تو آقا ،چه گنبدی داری
برای عرض ارادت ،چه مرقدی داری!!
 
دلم گرفته دوباره نواده ی زهرا
برای غربتتان ،خانواده ی زهرا
 
فدای جدّ غریبت،که مرقدش خاکی ست
وَ قلبِ شیعه ی مولا زِ غُصّه اش شاکی ست
5
0
موضوعوفات حضرت عبدالعظیم حسنی
گریز
شاعرحسین رحمانی
قالبمثنوی,غزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت