چون شب جان‌سوز عاشورا رسید

چون شب جان‌سوز عاشورا رسید
عاشقان را «لیله‌الاسرا» رسید 
 
سربه‌سر، سرمست از صهبای عشق
جملگی مستغرق دریای عشق
 
از پی شهد شهادت، تن‌به‌تن
سربه‌سر در ذوق، چون طفل از لبن
 
دسته‌دسته چون گل اندر آن چمن
داشتند اصحاب با خود، انجمن
 
هر یکی بر لوح معراج خیال
بهر خود، نقش خوشی می‌زد به فال
 
آن یکی می‌گفت: من پیش از همه
سر دهم بهر عزیز فاطمه
 
آن یکی می‌گفت: ترک سر کنم
جان، فدای اکبر و اصغر کنم
 
آن یکی می‌گفت با صد شور و شین:
جان دهم بهر علم‌دار حسین
 
آن یکی می‌گفت: رخ، گل‌گون کنم
جان، فدای قاسم محزون کنم
 
جانب دیگر جوانان حسین
میوه‌های گلشن جان حسین
 
بهر ایثار شه گلگون کفن 
داشت سنگینی سر ایشان به تن
 
جمله شه را طالب فیض حضور
نی به فکر جنّت و حور و قصور
 
جسم و جانشان بر خدنگ تیز پر 
ز آهن و آهن‌ربا مشتاق‌تر
 
بهر استقبال شمشیر و سنان
از بدن بودی روان‌هاشان، روان
 
در کناری خسرو مُلک حجاز
بود با معبود در راز و نیاز
 
کای خدای من بر سر عهد آمدم 
با هزاران جد و با جهد آمدم 
 
غیر تو اندر وجودم هیچ نیست 
جز تو از بود و نبودم هیچ نیست
 
آنچه دارم نیست از من، ای خدا!
تا بگویم آن تو را بادا فدا
 
آنچه خود دادی مرا، ای چاره‌ساز!
من همان آورده‌ام بهر نیاز
 
این من و این وعده و این وعده گاه 
این منو این خیمه و این قتلگاه
 
این من و این زخم‌های بی‌حساب
وین تن عریان، میان آفتاب
 
این تن صد چاک و این سمّ ستور
این سر بُبریده، این کنج تنور
29
0
موضوعشب عاشورا ، سخنان امام حسین ، سخنان حضرت زینب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت