مگوی عاشق صادق تو مبتلایی را که

مگوی عاشق صادق تو مبتلایی را که 
صبر می‌نتواند کند بلایی را 
 
طریق مهر و وفا نیست آنکه نتواند 
ز دست دوست تحمل کند جفایی را 
 
صبور خواهی اگر در بلا ببین که ز شوق 
ز جان خرید بلاهای کربلایی را
 
ببین کشید گه از سینه و به دیده نهاد 
عوض بهر مژه ناوک هر بلایی را 
 
به جز حسین نظر کن ببین که تاب آرد 
چنین مصیبت و این گونه ماجرایی را 
 
کسی شنیده که در حال نزع نرم کنند 
ز چکمه سینه مجروح بینوایی را
 
به غیر خولی بی‌دین کسی میان تنور 
که برنهاده سر از بدن جدایی را؟ 
 
به غیر زاده سعد لعین که در شب تار 
به روی خار دواند برهنه پایی را؟ 
 
به جز یزید که دیده کسی که بعد از قتل 
زند ز چوب لب لعل جان فزایی را؟ 
 
شها به جز تو که داده به جودی این منصب 
که داده طلعت شاهی کمین گدایی را
4
0
موضوعمدح امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت