من که مظلوم ترین رهبر دنیا هستم

من که مظلوم ترین رهبر دنیا هستم
بعد سی سال پی دیدن زهرا هستم
 
من که مشهور به فتاحی خیبر هستم
من که در ارض و سما شهره به حیدر هستم
 
هرچه دیدم در و دیوار، به یادش بودم
چشمم افتاد به مسمار، به یادش بودم
 
من که سی سال ز هجران رخش خون خوردم
تازیانه به کف هر که، که دیدم مُردم
 
شعله می دیدم و با خاطره ی گیسویش
ناله کردم که چرا سوخت ز کینه رویش
 
من همانم که کشیدند مرا در کوچه
حرمتم را بدریدند خدا! در کوچه
 
من همانم که خجالت زده از زهرایم
او زمین خورد و نشد من به کنارش آیم
 
نرود از نظرم ناله ی یا فضه ی او
دگر از غنچه ی نشکفته ی شش ماهه نگو
 
نرود از نظرم پشت سرم می آمد
تا در آن معرکه باشد سپرم می آمد
 
من چه گویم که چه ها بر سر او آوردند
دست او را ز من غم زده کوته کردند
 
حق بود شاهد من قلب حزینم چه کشید
سوی زهرای جوانم ببرم موی سفید
24
0
موضوعهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریزماجرای مسجد حضرت زهرا (سلام الله علیها)
شاعرجواد حیدری
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت