قلم به دست گرفتم، قلم مسلمان شد

قلم به دست گرفتم، قلم مسلمان شد
به صفحه نام تو دید و ز دست لرزان شد
 
قلم ز دست رها شد به طرفة العینی
ز شاعرش جلو افتاد و صاحب جان شد
 
نوشت آنچه “و ما یسطرون” خطابش کرد
همان که سوره ی طه و فجر و انسان شد
 
شکفت غنچه‌ی لبهای ماه عام الفیل
شکافت عرش خدا و نبی نمایان شد
 
خدا به عبد خودش، عبد صالحی بخشید
ز مقدمش همه ی کائنات میزان شد
 
صدا زدش که بخوان، اقرء اقرء یا احمد
و جلوه های الهی در او فراوان شد
 
*نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
میان عرش خدا بلبلی غزلخوان شد
 
اگر چه بعد رسولان حق پیام آورد
اگر چه طبق عدد، خاتم رسولان شد
 
ولی یکی که نبی بود و هیچکس که نبود
فقط “ستوده” خدا را یگانه مهمان شد
50
0
موضوعولادت حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم)
گریز
شاعرمحمدباقر انتصاری
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت