عکس امشب که خوش‌ احوال تو را می‌بینم

عکس امشب که خوش‌ احوال تو را می‌بینم
عصر فردا ته گودال تو را می‌بینم
 
آمدم تا که دلی سیر کنارت باشم
شانه بر مو بزنی، آینه دارت باشم
 
چقدَر پیر شدی!؟ از حسنم پیرتری!
از من خسته به والله! زمین‌گیرتری!
 
مادرم بود که آگاه ز تقدیرم کرد
من اگر پیر شدم، پیری تو پیرم کرد
 
عصر فردا به دل مضطر من رحمی کن
ته گودال به چشم تر من رحمی کن
 
من ببینم که تو بی پیرهَنی می‌میرم
تکیه بر نیزه‌ی غربت بزنی، می‌میرم
 
سر گودال من از هول و ولا خواهم مرد
زودتر از تو در این کرب و بلا خواهم مرد
 
پنجه‌ی کینه به مویت برسد، من چه کنم!؟
نیزه‌ای زیر گلویت برسد، من چه کنم!
 
مُردم از غم، بروم فکر اسیری باشم
قبل از آن، فکر مهیّای حصیری باشم
34
0
موضوعشب عاشورا ، سخنان امام حسین ، سخنان حضرت زینب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزعاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | قتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعروحید قاسمی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیروضه,واحد
زبانفارسی

حاج حسین محمدی فام
حاج حسین سازور
حاج محمدرضا بذری
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت