عرش زیر پای او مثل حصیر افتاده است

عرش زیر پای او مثل حصیر افتاده است
رونق عشق است در دستانش از بس ساده است
 
نه فلک در گردش است از گردش دستاس او
اینکه دستش بر سر دنیاست فوق العاده است
 
 
بعد پیغمبر چه بیعت‌ها که نشکستند خلق
نان به نرخ روز خوردن سفره‌اش آماده است
 
روی دستانش ورم دارد به پهلو جای زخم
باز هم با هر مشقت بر  سر سجاده است
 
هرکسی این روزها حال و هوایش روضه‌ای‌ست
خوش بحالش، عشق زهرا کار دستش داده است
 
 
 
با غم و اندوه و تب هر روز خلوت می‌کند
یک دل سیر اشک می ریزد، عبادت می‌کند
 
خسته از زخم زبان‌ها، بیت‌الاحزان ساخته
از غمش هر روز با پیغمبر شکایت می‌کند
 
تا مبادا خدشه‌ای بر دین کسی وارد کند
جان خود را هم شده، خرج ولایت می‌کند
 
یادشان رفته است این نامردها او کوثر است؟؟
هر کسی از راه می‌آید جسارت می‌کند
 
هرچه باران بر زمین می‌بارد از اندوه اوست
غربتش را با جهان با اشک قسمت می‌کند
 
جان محض است او و حتی روح سربارش شده
لاجرم روح از تن او رفع زحمت می‌کند
 
 
 
روضه اما می‌رسد با چشم‌های تر به در
وای از آن وقتی که زهرا می‌رسد آخر به در
 
طاقتش در پشت در هر بار کمتر می‌شود
دشمنان  هربار می‌کوبند محکم‌تر به در
 
یاس تا پرپر شود آیا لگد کافی نبود؟
کاش می‌کردند فکر شعله را از سر به در
 
خواست تا از سینه‌اش در را جدا سازد ولی
آه، قنفذ با لگد زد ضربه‌ای  دیگر به در
 
 
فاطمه رفت و علی یک عمر حسرت خورد که
کاش می‌کوبید یک مسمار کوچک‌تر به در
 
 
بر مداری گیج می‌گردد جهان تا روز حشر
در هوای مدفن زهراست دنیا در به در
15
0
موضوعهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرنوید اسماعیل زاده
قالبغزل
سبک پیشنهادیواحد
زبانفارسی

حاج میثم مطیعی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت