زهرا مگیر از حرمم آفتاب را

زهرا مگیر از حرمم آفتاب را
بر چهره‌ات مبند عزیزم نقاب را
 
شرمنده‌ام که پای غریبیِ مرتضی
کردی تحمل این همه رنج و عذاب را
 
در روزهای صبر علی، با خطابه‌ات
دادی جواب دشمن حاضر جواب را
 
دیدی فراریان اُحد با چه کینه‌ای
بستند دور گردن و دستم طناب را
 
لعنت بر آن که با لگدی فتح باب کرد
با که بگویم آخرِ این فتح باب را
 
در خانه‌ام زدند زنم را مقابلم
زهرا حلال کن، منِ خانه خراب را
 
سوزاند آن که غنچه‌ی نشکفته‌ی مرا
خواهد چشید آتش یوم الحساب را
 
زینب کنار بسترت از حال رفته است
از بس که خوانده سوره‌ی اُم الکتاب را
 
فهمیدم از نفس زدنت، درد پهلویت...
از پلک تار و بی رمقت برده خواب را
 
ریحانه‌ی مجلله و سرو قامتم! 
بیچاره کرده قد خمت، بوتراب را
 
حالا دگر سفارش تابوت می‌دهی؟!
بغضم شکسته، فاطمه! کم کن شتاب را
 
هر شب حسین تشنه‌لب از خواب می‌پرد
بگذار بازهم به برش ظرف آب را
4
0
موضوعهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریزماجرای مسجد حضرت زهرا (سلام الله علیها) | ایام بستری در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) | عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمحمد جواد شیرازی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت