دید دشمن فاطمه جان علی است

دید دشمن فاطمه جان علی است
بلکه با جانش نگهبان علی است
 
گفت باید جان حیدر را گرفت
از علی دخت پیمبر را گرفت
 
دید جان مرتضی پشت در است
از امام خویش هم تنهـا تر است
 
پای تا سر بغض و خشم و کینه بود
کینه‌هایش کینه‌ی دیرینه بود
 
بغض حیدر شعله‌ور در سینه داشت
سنگ بود و جنگ با آئینه داشت
 
سنگ و آئینه نمی‌دانم چه شد!؟
آهن و سینه نمی‌دانم چه شد
 
آنقدر گویم که در بیت الولا
قل هو الله گشت از قرآن جدا
 
آرزوی حیدر آنجا کشته شد
هم پسر هم مادر آنجا کشته شد
 
بـر گلستان ولایت تاختند
غنچه را با لاله پرپر ساختند
 
لاله زیر خار و خس افتاده بود
باغبان هم از نفس افتاده بود
 
ظلـم و طغیان تا قیامت زاده شد
این چنین مزد رسالت داده شد
12
0
موضوعهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرغلامرضا سازگار
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج حنیف طاهری
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت