تیشه به نخل باغ امیدم دگر زدند

تیشه به نخل باغ امیدم دگر زدند
در عرش شعله بر دل و جان پدر زدند
 
دیگر خوشی زخانه ی ما پا کشید و رفت
غمها فقط به خانه رسیدند و سر زدند
 
 
با بودن تو زندگیم روبراه بود
آخر تمام زندگیم ام را نظر زدند
 
بردار سر زخاک و ببین کودکان تو
ناله ز ماتمت همه شب تا سحر زدند
 
دیدند ناکسان که همه لشگرم تویی
ازمن تو را گرفته به جانم شرر زدند
 
 
از ره رسید قنفذ و من آه میکشم
کو با مغیره بر تن تو بیشتر زدند
 
گیرم تو را زدند در آن کوچه ها ولی
دیگر چرا مقابل چشم پسر زدند
 
یارب چگونه زنده بمانم که دیده ام
تا حد مرگ فاطمه را پشت در زدند
6
0
موضوعهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرمحمود اسدی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت