به طرزی آدم از جبریل هم اینبار زد بالا

به طرزی آدم از جبریل هم اینبار زد بالا
محمد شد عیار و آدم از معیار زد بالا
 
عیان شد گوشه ی چشم خدا چون مصطفی آمد
خدا با ذوق آن شب پرده را بسیار زد بالا
 
خدا فرمود أنالآدم همین که مصطفی را دید
تعجب کرد منصور و سرش از دار زد بالا
 
عرق از صورت پیغمبر ما بر زمین افتاد
تمام دشت شاخه گل شد و از خار زد بالا
 
شعاع نور را تا قبل از این در چهره مخفی داشت
محمد مصطفی شد نور از دستار زد بالا
 
خدا گرچه پیمبر را دوتا رکعت به زیر آورد
ولی قد بنا یک لحظه از معمار زد بالا
 
در آن شب بارها حرف علی و بچه هایش شد
امامت از نبوت بعد از این دیدار زد بالا
 
علی تا قبل از این با هر پیمبر بود در پنهان
علی جلوه نمود اینگونه یار از یار زد بالا
 
همین شد که برای گفتن تبریک با حیدر
از امشب آستین ها را درودیوار زد بالا
 
همین شد که میان خانه ی نورُ علیٰ نوری
به جای نور از آن خانه روزی نار زد بالا
56
0
موضوعبعثت حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم)
گریزغدیر امیرالمومنین علی (علیه السلام) | هجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
شاعرمهدی رحیمی زمستان
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت