با سینهء پر آتش و با چشمِ خون فشان

با سینهء پر آتش و با چشمِ خون فشان
از شام سوی کوفه چو شد کاروان روان
 
مَحمل نشین بناله و مَحمل سیاه پوش
همچون درای اهلِ حرم جمله در فغان
 
دلها زِ مرگِ همسفران همچو لاله داغ
سرها بزانو از الَمِ هجرِ همرهان
 
در گِل نشسته ناقهء زینب زِ سیلِ اشگ
آتش فتاده در تنِ عابد زِ سوزِ جان
 
لیلا قبای شادی اَکبر نَهاده پیش
کلثومِ زار بیرقِ عبّاسِ نو جوان
 
یک سو بناله مادرِ قاسم که اِی فَلک
کامی ندیده قاسم من رفت از جهان
 
یک سو کشیده ناله رباب از جگر که آه
از تیرِ حلقِ اَصغرم آمد قدّم کمان
 
در هر زمین که بار فکندند و هر دیار
صد ناله بود از دلِ هر یک بر آسمان
 
ناگه بشیر آمد و با آه و ناله گفت
نالید بُلبلان که شده نوبتِ فغان
 
این بادِ مُشک بیز گلستانِ کربلاست
این خاکِ عَنبرینِ بیابانِ کربلاست
4
0
موضوعاربعین و بازگشت اهل بيت (عليهم السلام) و جابر امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت