باز هم ای دختر پیغمبر اکرم بمان

باز هم ای دختر پیغمبر اکرم بمان
مرهم درد علی ای درد بی مرهم بمان
 
 زندگیِ روبه راهی داشتم؛ چشمم زدند
کوری چشم همه با شانه های خم بمان
 
 دست های تو شکسته ش هم پناه مرتضی ست
تکیه گاه محکم من پشت من محکم بمان
 
 تو نباشی پیش من، این ها زمینم می زنند
ای علمدار مدینه پای این پرچم بمان
 
 این نفس های شکسته قیمت جان من است
زنده ام با یک دمت پس لطف کن یک دم بمان
 
 کم ببوس دست مرا دارم خجالت میکشم
من حلالت میکنم اما تو هم یک کم بمان
 
با همین دستی که داری ، باز دستم را بگیر
پیش این مظلوم ای مظلومه عالم بمان
 
از تو از دیدن تو توشه کم برداشتم
یار هجده ساله هجده سال دیگر هم بمان
 
روی تو گرچه ورم کرده ولی با آن خوشم
با همین روی بهم پیچیده و درهم بمان
 
از تو از دیدن تو توشه کم برداشتم
یار هجده ساله هجده سال دیگر هم بمان
 
آه آه... تو مرا به آه آه... انداخته
جای کم کم رفتن از پیش علی کم کم بمان
 
 رفته رفته کار من دارد به خواهش میکشد
التماست میکنم، پیشم بمان پیشم بمان
36
0
موضوعهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرعلی اکبر لطیفیان
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه,واحد,واحد سنگین
زبانفارسی

حاج مجید بنی فاطمه
حاج ابالفضل بختیاری
حاج حیدر خمسه
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت