ای بخت من چو زلف پریشانی ات بلند

ای بخت من چو زلف پریشانی ات بلند
شد شام من ز جلوه ی طوفانی ات بلند
 
من خط به خط ز خواندن تو گریه می کنم
شد ناله ام ز صفحه ی پیشانی ات بلند
 
خود را در آینه به نیابت ز من ببوس
ای چشم من ز آینه گردانی ات بلند
 
دزدان هم از ضیافت تو گریه می برند
چیزی اگر کنند ز مهمانی ات بلند
 
یک جرعه از اذان علی هم به من بده
ای قامت موذن عرفانی ات بلند
 
هر کس به یک بهانه لبت را کشد به حرف
بادا سرش چو موسی عمرانی ات بلند
 
از من بپرس چیست لباس سیاه تو
تا سرکنم به صحبت طولانی ات بلند
 
ترسم به این بهانه روی گوشه ی تنور
گر گویمت که شام زمستانی ات بلند
24
0
موضوعمدح امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات با امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمحمد سهرابی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت