امشب از بخت خوشم شانه ز سر می افتد

امشب از بخت خوشم شانه ز سر می افتد
بس که در آینه ام عکس قمر می افتد
 
چرخه ی عشق علی چرخ زد و فهمیدیم
قرعه ی ام بنین است،پسر می افتد
 
 
این پسر کیست که دل می برد از اهل ولا
با خم ابرویش از خصم  جگر می افتد
 
ذکر تکبیر علی و حسنین است بلند
به قد و قامت او تا که نظر می افتد
 
مدعی دور شو این معرکه جای پشه نیست
چون ز سیمرغ در این معرکه پر می افتد
 
 
آتش خشم اباالفضل بسی سوزان است
هر که با شعله در افتد به سقر * می افتد
 
پرچم زینب کبراست به دست عباس
علم از دست علمدار مگر می افتد
 
***
* (سَ قَ ر: دوزخ، جهنم)
101
0
موضوعولادت حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
گریز
شاعرامیرعظیمی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت