ایها المظلوم-ayohalmazloom
ولادت-امام-حسن-عسکری-علیه السلام
لطفاً برای جستجوی گریز های متفاوت در این مناسبت به کادر جستجوی گریز در سمت راست صفحه مراجعه فرمایید
نمایش هر صفحهمورد
آنقَدَر مست حضورم که تنم رقص کند
ز سبک روحی تن ، پیرهنم رقص کند
دست افشانی بدمست تو ، دیدن دارد
خُم از این باده پیاپی زدنم رقص کند
یورش تیغ دو ابروی کجت راه گشاست
پای چشمان تو سر بر بدنم رقص کند
قلم از دل حرکت داشت ، دلم می خواهد
تا سحر بر ورق از یا حسنم رقص کند
روی هر صفحه جداگانه تو را جا دادم
تا همه دفترم از این سخنم رقص کند
آنقدر بردن نام تو حلاوت دارد
بِمَکم لب ، که زبان در دهنم رقص کند
 
تازه شد باز نفس های خوش نوکری ام
تا نوشتم ، که غلام حسن عسکری ام
 
تکه تکه ز نگاه  تو ، قمر می ریزد
از دعای سحرت فیض سحر می ریزد
تربت کرب و بلا پینه ی پیشانی توست
از دو چشم تو فرات است اگر می ریزد
مثل زهراست قنوت تو تماشا دارد
جبرئیل است که بر بال تو ، پر می ریزد
حکمت این بود که با تیغ قیامت نکنی
ورنه از گردش شمشیر تو سر می ریزد
تو هم از جرگه ی شیران بنی الزهرایی
غرش خشم تو والله جگر می ریزد
کاظمین ، کرب و بلا ، صبح نجف ، سامرا
از گدایی درت ، رزق سفر می ریزد
 
آمدم تا به نگاهی برکاتم بدهی
بهر پابوسی خود برگ براتم بدهی
 
غم چرا ؟ تا که خیال لب و لبخند تو هست
سایه ی سرو چرا ؟ قدّ تنومند تو هست
الدّخیل ، ای حسن دوّم دربار علی
گره ی کور چرا ؟ تا که خداوند تو هست
داشتم خوف شب اول قبرم حالا
شب قدر من و سرمایه ی سوگند تو هست
چه کسی هم نفست شد که مسیحا نشده
غیر زهرا نفسان کیست که مانند تو هست
دل ربودن هنر دست کرمخانه ی توست
بی دلی همه زیر سر ترفند تو هست
آمدی تا که به اسلام حقیقت بدهی
بعد تو ، حق به حقیقت خود فرزند تو هست
 
باید امشب کمی از موسمِ حج بنویسم
” حجه بن الحسنی ” یاد فرج بنویسم
 
دل اگر آینه ی ساده و صافی باشد
گِرد این کعبه چه زیباست طوافی باشد
یوسف تو سر بازار می آید وقتی
سر بی مایه ، سر دست کلافی باشد
می رسد یک نفر از جاده لبریز خدا
سیصد و سیزده یار ، که کافی باشد
به دعا دست ببر ، عده ای جرات کردند
تا بگویند که این عشق ، خرافی باشد
مهدی ات نور عظیم است ، بدون شبهه
این یهود است که با حرف اضافی باشد
نبش قبر و طلب قاتل مادر یعنی
جمعه ی آمدنش جشن تلافی باشد
 
ماه و خورشید ، به دنبال سرش می آیند
هو کِشان ، شیعه همه دور و برش می آیند
تقدیم محضر تو هزاران سلام ، کم
کعبه اگر کند به شما استلام ، کم
آنقدر محترم شده ای که اگر کند
عالم به احترام وجودت قیام ، کم
پشت درت برای تبرک به محضرت
کلّ ملائکه که کنند ازدحام ، کم
ای چهره ی تو روشنیِ راه عالمی
پروانه ی رخ تو شود خاص و عام ، کم
شایسته ی مقام و بزرگی ، وجودتان
گرچه که در قبال شما این مقام ، کم
 
شکر خدا که فاطمی و حیدری شدیم
مجذوب حضرت حسن العسکری شدیم
 
تمثال دیگری ز علی باز زاده شد
ماهی نصیب و قسمت این خانواده شد
وا شد ز آسمان درِ رحمت به سمت خاک
وقتی به دست های پدر ، طفل داده شد
نور پسر به نور پدر تا که شد مُضاف
زیبائیِ جهان خدا فوق العاده شد
گل کرد بر لبم صلوات پیاپی ام
دست خودم نبود لبم بی اراده شد
این بارِ دوم است که در خانواده شان
از نام دلربای حسن استفاده شد
 
وقتی کرم ز چهره ی او منجلی شده
یعنی که دومین حسن بن علی شده
 
خورشید محو روی درخشنده ی شماست
حاتم گدای سفره ی بخشنده ی شماست
ماه فلک از این که شده ماه ، نام او
سر را به زیر برده و شرمنده ی شماست
دل نیست آن دلی که در او نیست عشق تو
دل آن دلی ست کز ازل آکنده ی شماست
در روز حشر هر که ز تو گفت ، بُرد کرد
برگ برنده دست سراینده ی شماست
دل برده از امام دهم طعم خنده ات
اصلا بهشت جلوه ای از خنده ی شماست
 
ای صولتت ز صولت حیدر گرفته وام
بر ساحت تو و پدر و مادرت سلام
 
از ما سلام بر تو و از تو جواب ما
چون می رسد فقط به شما انتساب ما
آقا سلام بر تو و اجداد اطهرت
بالاترین عبادت ما و ثواب ما
شاد است در ولادت تو گرچه پشت ابر
جان ها فدات ای پدر آفتاب ما
هستیم ما به فضل نگاهت امیدوار
در طولِ لحظه لحظه ی یوم الحساب ما
شکر خدا که روزی مان هم شما شدید
ذکر شماست روزیِ ما آب و نان ما
 
نذر تو خوانده ایم به لب آیه های نصر
تبریک گفته ایم همه بر امام عصر
 
باید تو را به باغ ولایت ثمر نوشت
از هر چه خوب نام تو را خوب تر نوشت
باید به لوح دل حرمت را جنان کشید
یا از حریم تو به جنان چند در نوشت
از هر چه عالمان ز کمالت نوشته اند
باید هزار دفعه از آن بیشتر نوشت
نامت از این عمو و جمالت از آن عمو
نامت حسن نوشت و جمالت قمر نوشت
ما را فقط به خاطر فرزند پاک توست
گر سرنوشت ، شیعه ی ثانی عشر نوشت
 
امشب اسیر توست دل مستمند ما
تقدیم مادرت صلوات بلند ما
 
تا سامرا ز فیض وجودش صفا گرفت
حتی بهشت هم شرف از سامرا گرفت
می داد بوی فاطمه قنداقه اش عجیب
عطری عجیب عرش خدا را فرا گرفت
عرش خدا ز جاذبه اش در شگفت شد
فرش از تبرک نفسش ارتقا گرفت
باب المراد اوست عجب نیست گر کسی
عیدی ز دست مرحمتش کربلا گرفت
افسانه نیست لطف امام همام ما
این است آن امیر که دست گدا گرفت
 
خوشحال گشته فاطمه از این ولادتش
همنام با عمو شده خوش به سعادتش
بر عکس شد ، زمین به هوا نور می هد
کِل می کشد فرشته ، وسط شور می دهد
از سفره ای که روح الامین سور می دهد
خرما بزن که مزّه ی انگور می دهد
 
امشب شراب ، از مِیِ انگور عسکری است
این سفره­ ی ولیمه به دستور عسکری است
 
این حال خوش مباد که یک لحظه بد شود
دستی دراز شد که بنا نیست رد شود
امشب همان شبی است که باید رصد شود
تنها نزن به آب قرار است مَد شود
 
دریا بلند می شود و ماه می رسد
ماهی به هیأت حسن از راه می رسد
 
وقتی نمک علی است ، شکر می شود حسن
والشَّمس اگر علی است ، قمر می شود حسن
وقتی صدف علی است ، گهر می شود حسن
هر جا پدر علی است ، پسر می شود حسن
 
از حُسن خود دوباره خدا رونوشت زد
قابش گرفت و سر در باغ بهشت زد
 
جانم به این ربیع و به ایام شادی اش
نقل است هشتمین خبر بامدادی اش
چون اختصاص داشت به باب المرادی اش
برداشت پرده از رخ دلبند هادی اش
 
در شرحش از کرامت مازاد می نوشت
کاتب مدام دست مریزاد می نوشت
 
تا ساق عرش سلطه­ ی فرمانروایی اش
مُهر نماز نقطه ­ی خود اتکائی اش
ارباب جود سیره­ ی مشکل گشائی اش
دلچسب ماست کنیه­ ی ابن الرضائی­ اش
 
اقبال سائل از کرم افزایی اش بلند
بر دوش حشر پرچم آقایی اش بلند
 
نطق و بیان حریف سکوتش نمی شود
تبعید ، ساقط جبروتش نمی شود
جز کربلا دعای قنوتش نمی شود
جز اشک روضه ، غالب قوتش نمی شود
 
نشنیدی از علامت اهل یقین چه گفت ؟
از مؤمن و زیارت در اربعین چه گفت ؟
 
ماییم و حرص صحن مطلّای سامرا
صلی علیک ، حضرت والای سامرا
حدّاقل از عرش معلای سامرا
نان پرت کن برای گداهای سامرا
 
یک التفات هم شده بر مستمند کن
بنشین کنارِ ما و بگو و بخند کن
 
صاحب قَرانی و به سوار و پیاده ات
خواهم گذشت از سرِ خود با اراده ات
هر روزِ هفته می رود این بنده زاده ات
خدمت کند به خانه ای از خانواده ات
 
من پا دوی بساط توام پنج شنبه ها
جارو کش حیاط توام پنج شنبه ها
 
ای پنج شنبه ، جمعه ات آیا نمی رسد ؟
این قرن ها غروب ، به فردا نمی رسد ؟
این بندِ شعر خوب نشد ، با نمی رسد
عرض دعای ما که به بالا نمی رسد
 
دست خودت فقط گره را باز می کند
آخر مگر پسر به پدر ناز می کند ؟
میل سفر در سر چرا دارم دوباره
شوق زیارتنامه را دارم دوباره
صحنی پر از خلوت شده فکر و خیالم
انگار میل سامرا دارم دوباره
 
این اشک های روی گونه نازنینند
وقتی سر خان کریمان می نشینند
یک قطره بردم باز دریا پس گرفتم
در مکتب شیعه حسن ها اینچنین اند
 
این که فقیری را به ماها هدیه دادی
می ریزد اشک شوق مان غیر ارادی
قنداقه ی نور تو را خیل فرشته
آورده اند از عرش بر دستان هادی
 
وا کن به روی رعیتت حالا دری را
باب زلال گریه های مادری را
بین توسل ها سه شنبه لطف کردی
همواره ایها الزکی العسکری را
 
حاجاتمان را دست پاک تو سپردیم
ما دست خالی از حریم تو نبردیم
یک خواهش اما مانده بین سامرایت
ای کاش فرزندت بیاید تا نمردیم
 
آقا بمیرم من برایت ! باز دشمن ؟
این غربت صحن تو بد تا کرد با من
وقتی صدای تیر و شلیک است آنجا
بعدش صدای بال کفتر هاست حتما
ساقی بیاورید که بزمی به پا کنیم
ساغر بیاورید که قدری صفا کنیم
 
مطرب بیاورید که تا خط خویش را
از خط پیروان طریقت جدا کنیم
 
عمری نماز پشت سر شیخ خوانده ایم
حالا شبی به پیر مغان اقتدا کنیم
 
خواندم دعا به مسجد و حاجت روا نشد
یک بار بین میکده امشب دعا کنیم
 
یک خمره نه ، دو خمره نه ، تا یازده رسید
ما آمدیم تا که ز دل عقده وا کنیم
 
حالا که نام پاک تو اکسیر واقعی ست
با ذکر یا حسن مس دل را طلا کنیم
 
وقتی که مرده را نگهت زنده می کند
باید تو را مسیح پیمبر صدا کنیم
 
حرّیم و زیر دین نگاه تو رفته ایم
آقا چگونه قرض شما را ادا کنیم ؟
 
حالا که بی ولای تو طاعات باطل است
باید نماز و روزه ی خود را قضا کنیم
 
فرموده اید شیعه به دوزخ نمی رود
پس هرچه خواستیم گناه و خطا کنیم ؟!
 
وقتی به خاطر تو ، به ما شأن می دهند
دیگر چه احتیاج که در دین ریا کنیم
 
زهرا اگر اجازه دهد در بهشت هم
خدمت به خاندان شریف شما کنیم
 
تمّار شهر عشق علی باش ای رفیق
تا اینکه پای دار غمش گریه ها کنیم
 
گیرم که تو حبیب نبودی ، زهیر باش
تا اینکه زیر تیغ جنون جان فدا کنیم
 
در باب نوکری به مقامی نمی رسیم
تنها اگر به سینه زدن اکتفا کنیم
 
ما را غلام قصر خودت کن که در بهشت
شب های جمعه روضه برایت به پا کنیم
از ازل آب و گلم گفت : که من کوثری ام
فاطمی دین و حسینی ، حسنی ، حیدری ام
همه ی دلخوشی ام ای گل زهرا این است
که خوش اقبال از این مرحمت داوری ام
سر در قصر بهشتی دلم بنوشتند
که مسلمان مرام حسن عسگری ام
چه کسی مثل من دل شده دلبر دارد ؟
چه کسی مثل تو ای دوست کند دلبری ام ؟
من که مجنونم و آشفته  ؛ تو را می خوانم
سر بازار غمت ؛ یوسف من ؛ مشتری ام
به همه نسل بنی فاطمه سوگند که من
تا صف حشر بگویم که علی اکبری ام
 
آری آری به خدا کف زدن اینجاست حلال
که حسن داده مرا وعده ی دیدار و وصال
 
آسمان مهر و تولای تو دارد آقا
عرش در سینه تمنای تو دارد آقا
حور و غلمان بهشت اند گدای نفست
باغ رضوان سر سودای تو دارد آقا
از شعاع افق چشم تو بالاتر چیست ؟
ماه سودای قدم های تو دارد آقا
هل اتا آید و آقایی تو می خواند
جبرئیل آیت غرای تو دارد آقا
عرصه ی محشر و آغاز شفاعت از توست
عالمی حسرت فردای تو دارد آقا
گوشه ی صحن و سرایت ، حرم آل عباست
خاک سرداب گل پای تو دارد آقا
 
زیر پایت نظر افکن که تماشا دارد
دل آواره به خاک قدمت جا دارد
 
وای اگر جلوه کنی !  جلوه نکرده این است
هرچه خون است به پای علمت می ریزد
بی تو خورشید خریدار ندارد یعنی
هرچه نور است ز عرش حرمت می ریزد
عمر نوح ای همه ی روح ؛ تو را لازم نیست
کشتی نوح از این عمر کمت می ریزد
از دل خسته خداوند نگیرد غم تو
که سرور از دل دریای غمت می ریزد
دست خالی نرود هیچ کس از درگه تو
از تهیدستی سائل درمت می ریزد
 
تو ابالمهدی زهرایی و دوم حسنی
مجتبای دگر فاطمه آقای منی
 
تا که من چون حسن عسگری آقا دارم
ز عیار گل دلبر دل زیبا دارم
زندگی زیر لوایش چه صفایی دارد
روزگار خوشی از این قد و بالا دارم
با محبت تر از این جمله ندارم در دل
که به بالای سرم مثل تو بابا دارم
به وجود تو امام حسن عسگری است
که به کنعان دلم یوسف زهرا دارم
ای بنازم به مقامت که امانت داری
من امان نامه ز امضای تولا دارم
حاجت روی جگر گوشه تو ما را کشت
ای بسا دست توسل به تو مولا دارم
 
مادرت منتظر آمدن مهدی توست
صبح میلاد تو هنگامه ی هم عهدی توست
 
سامرا خاک گل ماست خدا می داند
خاک من از گل مولاست خدا می داند
نظر از سامره بردار دلم را بنگر
حرم عسگری اینجاست خدا می داند
نه من از کوی تو دورم به همین منزل چند
بعد منزل نه به این هاست خدا می داند
حج تویی کعبه تویی در دل من خانه ی توست
طوف کوی تو مهیاست خدا می داند
حرم و گنبد و گلدسته ی تو در عرش است
عرش زوار دل ماست خدا می داند
طلب و دعوت و همت همگی نزد شماست
ورنه دل قافله پیماست خدا می داند
 
بین ما نیست کمی فاصله یابن الهادی
جز من و گرد همین قافله یابن الهادی
از عرش دارد می‌ رسد فصل بهارم
کم کم پر از خورشید خواهد شد دیارم
از عرش دارد می‌ رسد پیکی خدایی
از عرش دارد می‌ رسد دار و ندارم
یک عمر در دست خودم در حبس بودم
امشب نگاهش می‌ شود راه فرارم
امید بستم بر کرامت‌ های چشمش
بلکه کمی رونق بگیرد کار و بارم
من هرچه را دارم به دست دوست دادم
شکر خدا که بعد از این بی‌ اختیارم
 
از آسمان نور هدی آمد ، مبارک
عیسای آل مصطفی آمد مبارک
 
ما اهل بارانیم و اهل روضه‌ هائیم
عمری است محتاج گداهای شمائیم
آواره‌ های کوچه‌ ی حُسن بهاریم
کاسه به دست سفره‌ های هل‌ اتائیم
از روز اول خادم این خانه هستیم
تا شام آخر هم مقیم این حرائیم
ما نسل در نسل عاشق این خانواده
دیوانه‌ وار از عالم و آدم جدائیم
وقتی کراماتِ نگاهت شامل ماست
یعنی که در هفت آسمان مشکل‌ گشائیم
 
از اولش هم قلب ما دست شما بود
توفیق ما و سلب ما دست شما بود
 
شکر خدا که عاشقی درمان ندارد
این قصه‌ ی شاه و گدا پایان ندارد
شکر خدا که عاشق این خانواده
شرمندگی دارد ولی عصیان ندارد
فرع تولی و تبری اصل دین است
ایمانِ بی این خانواده جان ندارد
چشمی که ابری شد از این دریای جوشان
در روز محشر لحظه‌ ی گریان ندارد
دست کسی بر دامن فهم شما نیست
این نردبان‌ها پله‌ ی آسان ندارد
 
ای خلقت آدم طفیلی وجودت
هفت آسمان محتاج بارش‌ های جودت
 
امشب بیا رحمی به حال این گدا کن
بی‌ آبرویی را مقیم این حرا کن
ابری بیاور بر سر چشم خسیسم
با دست باران درد دل‌ ها را دوا کن
یک قطره از نور کراماتت بپاش و
این دفعه ما را حُر دشت روضه‌ ها کن
دلبستگی‌ های مرا از من بگیر و
بر چشم‌ های خود اسیر و مبتلا کن
یک صبح با جادوی چشمت این گدا را
از جمله‌ ی همسایه‌ های سامرا کن
 
گرچه به ظاهر از خداوندی جدائید
آئینه در آئینه تکرار خدائید
دوباره پای غزل سویتان دوان شده است
حروف واژه ی عشقم ترانه خوان شده است
ردیف و قافیه هایم فقط به ذوق شماست
که این چنین همه همرنگ آسمان شده است
زبانِ رو به سوی قبله مانده ی طبعم
به جان رسیده و انگار پرتوان شده است
فضای آبی شعرم نثار مقدمتان
بهار هم به قدوم شما جوان شده است
نَمی ز بارش حُسن شما و آل شما
کتاب شعر و غزل های شاعران شده است
 
فضای شعر، پر از لطف بی کرانه ی توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
 
چه منتی به سر خلقت خدا داری
اگر به چشم زمین پای خویش بگذاری
سحاب رحمتی و پای آسمان خدا
کنار می کشد آن ساعتی که می باری
فرشتگان همه مبهوت جلوه ی رویت
چه دلربایی … عجب دلبری … چه دلداری …
تو آخرین گل یاسی که نقش هایت را
به کوچه باغ قدیمی شهر می کاری
پس از تو صبح مدینه دگر نخواهد دید
طلوع نسل خدا را زمان بیداری
 
لبان حضرت هادی پر از ترانه ی توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
 
اگرچه عمر تو ایام کم تری دارد
ولی به عمر دو صد نوح برتری دارد
بهشت کوی تو ! نه … نه … غباری از کویت
کجا به وعده ی جنت برابری دارد ؟
کدام دلبری آن هم به نقد جان دادن
شبیه و مثل تو آنقدر مشتری دارد
دل مریض من آقا اگرچه ناخوش بود
ولی به لطف تو اوضاع بهتری دارد
گدای ریزه خور سفره ی تو سلطان است
چرا که بر سر خود تاج سروری دارد
 
نگاه ماست که دنبال آب و دانه ی توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
 
خوشا به حال کسی که هواییت باشد
گدای روز و شب سامراییت باشد
شنید هرکه حدیث تو از پس پرده
همیشه مست کلام خداییت باشد
عبادت تو میان درندگان یعنی
جهان به سلطه ی فرمانرواییت باشد
کسی که در وطنش خانه ی رضا دارد
هلاک کنیه ی ابن الرضاییت باشد
خوشا به آن که به یاد ضریح شش گوشت
مسافر حرم کربلاییت باشد
 
بیا مرا بطلب ، دل پر از بهانه ی توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
 
شما که جود و کرم عادت و مرام شماست
گدا همیشه پر از شرم احترام شماست
شما که صاحب شیرین ترین اسمائید
همیشه روی لب ما طنین نام شماست
شما که هیچ زمان حج نرفته اید اما
هم آب زمزم و هم کعبه تشنه کام شماست
شما که حجت حقید در برابر ما
به گفته ی خودتان فاطمه امام شماست
تو را به فاطمه آقا خودت دعایی کن
که استجابت ، اجزایی از کلام شماست
 
دعا برای فرج نزد آستانه ی توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
از پنجشنبه های دل من عبور کن
یک روز جمعه چشم مرا غرق نور کن
آقای پنجشنبه ؛ مرا هم نگاه کن
چشمان خیس و غم زده ام را مرور کن
چیزی دگر نمانده به هنگامه ی ظهور
ما را در این دقایق آخر صبور کن
با آخرین ستاره ی شب های انتظار
با یازده ستاره ؛ تو در ما ظهور کن
با اشک صیقلی بده ما را و بعد از آن
سنگ سیاه سینه ی ما را بلور کن
 
ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن
عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن
 
آدم کشیده بود خودش را به التجا
غم هم نشسته بود لب جاده ی فنا
کشتی نوح هم به تکسر رسیده بود
و می طنید یک سره دور و بر بلا
موسی که رفته بود به دریا عصا به دست
عیسی مریض بود و به ذکر هوالشفا
آتش به قهقهه همه جا گُر گرفته بود
آن سو خلیل بود و دو چشم پر از دعا
آن غصه ها و این همه غم ها یکی یکی
گشتند کو به کو همه جا را جدا جدا
تا این که چشمشان همه افتاد سمت تو
یا نه ! نگاه لطف تو افتاد ابتدا
آن سو نگاه زرد و غم انگیز غصه بود
این سو نگاه سبز و سرور آور شما
از آن به بعد سائل چشمان تو شدیم
و خوانده ایم نام تو را ” سُرّ مَن رای “
از آن به بعد غم که به ما روی می کند
مائیم و یک نگاه تو آقای سامرا
 
ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن
عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن
 
تا کوچه های سامره مردی نجیب داشت
آری هوای شهر فقط بوی سیب داشت
شب ها که در ترنم سجاده می نشست
شب های عرش حال و هوایی عجیب داشت
هرگاه با دعای فرج اوج می گرفت
زیر لبش ترنم امّن یجیب داشت
درد آمد و دوا شد و با یک اشاره گفت :
هر گوشه از کلام لبش یک طبیب داشت
آنقدر کشته شد دل و آنقدر زنده شد
با تیغ ابرویی که فراز و نشیب داشت
 
ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن
عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن
 
هر جا که باده هست صفای خمش تویی
هر جا که آیه ای است ضمیر کمش تویی
آدم طمع به کسب مقام شما نمود
در صورتی که آب و گل گندمش تویی
شهر مدینه شاد تر از این نمی شود
چون که به لطف حق حسن دومش تویی
فهمیدم از ترنم سرداب سامرا
هر جا که جمکران شده شهر قمش تویی
خورشید مردمی زمین ؛ آسمان ترین
ای خوش به حال هرکه تب مردمش تویی
 
ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن
عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن
وقتی رسد ز میکده بار طعام ما 
کم مانده عطر باده بگیرد کلام ما
عکس تو در پیاله ی ما نقش بسته است 
ساقی نگیر خرده به شُرب مدام ما 
از دست تو رسید شراب طهورمان 
باقی ست جای دست تو بر روی جام ما 
جز تو کسی به حاجت ما اعتنا نکرد 
جز تو کسی نداد جواب سلام ما 
مست توییم در همه ی طول زندگی 
هستی تو حسن مطلع و حسن ختام ما 
 پیداست رد پای تو حتی میان شعر
نامت چه خوش نشسته در ابیات خام ما 
سامان دهد مگر قلم خواجه باز هم 
بر شعر نوسروده ، ولی ناتمام ما 
” هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما “
 
این شعرها به اذن خدا حرف می زنند
آری هنوز قافیه ها حرف می زنند 
 
سرداب سامرای تو بیت الحرام ما
هر بوسه بر ضریح تو شد استلام ما 
ما نذر کرده ایم که قربانی ات شویم 
آقا بگو که سر ببرند از کدام ما ؟
یک شب اگر بدون ولایت سحر کنیم 
شیری که خورده ایم ز مادر ، حرام ما 
مهرت به غیر شیعه نصیب کسی نشد 
این عشق را سند زده زهرا به نام ما
جز خانه ی کریم که جایی نداشتیم  
پر شد همیشه خانه ات از ازدحام ما 
از برکت نگاه تو ما رزق می خوریم 
ذکر حسن حسن نمک هر طعام ما 
در خاک کوی تو اثر از کامیابی است 
از تربتت به کام و ، دو عالم به کام ما 
بد دردی است هجر حرم ؛ مرهمی بده
در دست توست نسخه ای از التیام ما 
وقت طواف مرقد شش گوشه ات رسد
یکباره عطر کرببلا بر مشام ما
اقبال مان بلند ، که هستیم خادمت
حسرت برند حور و ملک بر مقام ما 
از حرمت تو روز جزا حفظ می شود 
در پیش دیدگان همه احترام ما 
 
از حبّ قیمتیِ تو قیمت گرفته ایم 
با نوکری تو همه عزت گرفته ایم 
 
ای حجت ملائکه مولای جبرییل 
آیینه ی نمونه و مولود بی بدیل 
گهواره احتیاج نداری چرا که هست
هر لحظه بالش سر تو بال جبرییل 
حاجت به دست آمده از شوق بسته اند
حور و فرشته بر پر قنداقه ات دخیل 
دلبسته ی نگاهت اهالی آسمان
بر خلقت زمین و زمان بوده ای دلیل 
کوثرنشانی و همه ی عمر تشنه ی 
یک بوسه بر قدوم تو لب های سلسبیل
لبخند عاشقانه ی دنیا ! نهفته است 
صدها رمان تازه در آن خنده ی طویل 
جز تو کسی که لایق نام حسن نبود 
چشمت جمیل ، خال جمیل ، ابرویت جمیل 
پیغمبران به دیدن تو صف کشیده اند 
یحیی و هود ، یوسف و نوح ، آدم و خلیل 
در قِدمت نجابت تو شک نمی کنیم 
هستی شبیه مادر خود فاطمه ، اصیل 
تنها نصیب توست که قائم بپروری 
دیگر پدر سراغ نداریم از این قبیل
 
عیدی بیا به این همه دل های غمزده 
آقای خوب من ! خبر از مهدی ات بده 
 
غمبار می شود دلم از گفتن یمن 
کی می رسد به گوش فلک شیون یمن 
صدها هزار اویس به دندان گرفته اند 
با جان و دل هر آینه از دامن یمن 
زجر و سنان و شمر و شبث صف کشیده اند 
زخم است می زنند فقط بر تن یمن 
سرنیزه ی نشسته بر آن ها گرسنگی ست
هر نان سفره مان بشود جوشن یمن 
در روضه گریه هم نکنند آن قبیله که 
لبخند می زنند به جان کندن یمن 
شیطان شود نژادپرست از خیال خام
می کوبد آب تفرقه در هاون یمن 
باشد مدال صبر و فداکاری و وفا
از ساعت مخاطره بر گردن یمن 
یک روز شام کینه و ظلمت سحر شود
پس دیدنی ست عاقبت روشن یمن 
با این همه مقاتله چیزی نمانده است 
تا صبحِ فتحِ بیست و دوِ بهمن یمن 
آتش زنند ریشه ی آل سعود را
شام جهاد ، لشگر شیرافکن یمن 
با حوصله دهان بن عبدالعزیز را 
می دوزد آشکار نخ و سوزن یمن 
پر می شود زمین و زمان ساعت ظهور 
از خنده ها و هلهله و بشکن یمن 
پشتش به خاک می خورد آن روز بی گمان 
با دست انتقام خدا ، دشمن یمن 
آن روز منتهی بشود سمت کربلا 
تنها مسیر تازه ی راه آهن یمن
 
بیت الحسین در دل صنعا بنا کنیم 
یک روضه با عقیق یمانی به پا کنیم
نذر گل روی تو باید شهر را آذین کنم
اسباب شور و شادی عشاق را تامین کنم
وقتی که یاری می رسد عطر بهاری می رسد
شب های دی را با دمت شب های فروردین کنم
جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن
کام تمام شهر را با نام تو شیرین کنم
در زیر طاق گنبدت هفت آسمان گم می شود
در پلکان بارگاهت ناز بر پروین کنم
بین بهشت و سامرایت سامرایت مال من
اصلا نیازی نیست که عمری سبک سنگین کنم
تو هر چه باشد شاهی و من هر چه باشد نوکرم
این را همیشه روز و شب باید به خود تلقین کنم
اعجاز ابیات کمیت باشد به لطف اهل بیت
تنها کسی که شاعر کوی تو شد تحسین کنم
حرف دلم را پیش از این ها خواجه ی شیراز گفت
پس از لسان الغیب بیت دیگری تضمین کنم
 
” عمری ست تا من در طلب هر روز گامی می‌ زنم
دست شفاعت هر زمان در نیک نامی می‌ زنم “
 
ای وارث ختمی مآب ای یادگار بوتراب
خورشید عالم تاب من بر عالم خاکی بتاب
شان رفیعت را بنازم ای عزیز فاطمه
وقتی برای تو امام عصر می گیرد رکاب
درک کمالت حضرت نوح نبی را کرده پیر
شأنت عزیز مصریان را از خجالت کرده آب
گنجینه ی اسرار را در سینه داری از ازل
با تو نمی خواهد بگردد شیعه دنبال جواب
هم اسقفان هم راهبان تسلیم اعجازت شدند
نه اهل معرفت که محتاج تواند اهل کتاب
دلتنگ دیدار تو باشد حق تعالی زین سبب
تصویری از روی تو را در عرش اعلا کرده قاب
در لقمه های سفره ات گویا جلالت ریخته
از برکت لطف تو سائل می شود عالیجناب
حاجات اصحاب و موالی را نگفته می دهی
محظوظ ابوهاشم شد از آن التفات بی حساب
چشمان تو خلق بهشتی مثل سامرا کند
احسانت از اهل جهنم نیز بردارد عذاب
از هر در صحنت دری سوی خدا وا می شود
پایین پا پیدا شود راهی برای فتح باب
جرم است اگر سجده به پایت حجت حق در زمین
جز سجده بر پای تو من جرمی نکردم ارتکاب
از واژه های خسته کاری بر نمی آید دگر
شرمنده ام در شان تو هرگز ندارم شعر ناب
 
ناقابلی را چشمه ی مهر تو قابل می کند
آخر مرا هم لطف بسیار تو دعبل می کند
 
با دست تو وا می شود باب العطای دیگری
دارد به تو رو می زند امشب گدای دیگری
بی حد و اندازه کریمی چون کریم اهل بیت
در رحمت و جود و سخاوت مجتبای دیگری
هر آنچه می خواهی بگیر از من گدایی را نگیر
من که ندارم جز در این خانه جای دیگری
تو شمع و من پروانه ام با غیر تو بیگانه ام
رنگی ندارد پیش من اصلا حنای دیگری
مسکین تو در می زند مرغ دلم پر می زند
روزی من کن از کرامت سامرای دیگری
عطر خوش سیب از سوی شش گوشه ی تو می وزد
داری به زیر گنبد خود کربلای دیگری
فرش حریمت بالشم آنجا پر از آرامشم
از غیر دست تو نمی گیرم دوای دیگری
در جای جای بارگاهت رد پای مهدی است
سرداب سامرای تو دارد صفای دیگری
بحرالفضائل هستی و من هرچه می گویم کم است
مدح تو را می خوانم اما در فضای دیگری
ذرّیه ی سلطان طوس آیینه ی شمس الشموس !
دارد به دامن مادرت گویا رضای دیگری
شیر درنده رام تو فتح الفتوح اقدام تو
تو حیدر کراری اما از نمای دیگری
 
مانند ذکر یا علی نامت گره وا می کند
ایوانت آقا کار ایوان نجف را می کند
 
در فطرت ما ریشه دارد مهر پنهانی ما
اسباب خدمت می شود افکار عرفانی ما
از ” لن تنالو البر حتی تنفقوا ” دریافتیم
باید که الگومان شود احکام قرآنی ما
در قحطی انسان و انسان دوستی ای کاش که
چون ریزعلی باشیم و باشد فصل دهقانی ما
دل روی دل باید نهاد و شهر را آباد کرد
ویرانی هم میهنان ماست ویرانی ما
دفتر به پایان آمده اما حکایت باقی است
مضمون سرازیر است در ابیات پایانی ما
از پا در آورده ست داعش را نه تنها تیر و تیغ
او را زمین زد عاقبت نیروی ایمانی ما
ریز و درشت دشمن شیعه به خاک افتاده از
سیلی سنگین برادرهای افغانی ما
جایی برای عرض اندام سنان و شمر نیست
وقتی قیامت می کند کِیسان ایرانی ما
بی شک شکار بعدی اش باشد فقط آل سعود
فتح مدینه می کند قاسم سلیمانی ما
خاکسترش بر باد داد بر دشمنانش یاد داد
شوخی ندارد با کسی گردان طوفانی ما
او خار چشم دشمن است فرمانده ای فیل افکن است
پایان گرفت از همتش شب های بحرانی ما
چشمش به فرمان ولی دلواپس سید علی
چشم امید حضرت یار خراسانی ما
جای شهیدان دفاع از زینبیه خالی است
در سور و سات شادی و جشن و گل افشانی ما
حال دل پیروز را سرمستی امروز را
قبلا به زیبایی روایت کرده خاقانی ما
 
” عید است و پیش از صبح‌ دم مژده به خمار آمده
بر چرخ دوش از جام جم یک نیمه دیدار آمده “
با کریمان فقط تعالی هست
راه پرواز ایده آلی هست
من گدای چهارده نورم
بر سرم سایه ی موالی هست
تا دمی که حسن حسن گویم
مطمئنا ره کمالی هست
برسانید زیر پای نگار
روی دوشم شکسته بالی هست
وقت لطف کریم سامراست
شاکرم این دو دستِ خالی هست
در میان سبوی مولایم
هر صفت از می جلالی هست
 
وقت الطاف بی کران آمد
پدر صاحب الزمان آمد
 
ذکر لب را ابامحمد کن
کوچه های غریب را رد کن
سامرا می رسی ، توسل کن 
دل خود را بر این مقیّد کن
این حرم منزل ولی خداست
با وضو باش و رفت و آمد کن
بنشین در میان صحنِ حسن
عاشقانه نظر به گنبد کن
جامعه را بخوان به چشم ترت
یاد الطاف شاه مشهد کن
خوب که بی قرار یار شدی
قصد بوسه زدن به مرقد کن
 
امشب احوال خوش تری دارم
شور دیدار عسکری دارم
 
از ازل بوده ام گرفتارش
سائل لطف ناب و بسیارش
نه فقط سنگ دل از این دوری
کعبه ی حق شده است تب دارش
غیر زندان و خلوت و غربت
نیست آگاه ، کس ز اسرارش
مانده در جای جای آن زندان
نور آیات و صوت اذکارش
حرف تقوا و زهد او که شود
دشمنش هم شود طرفدارش
با نگاهش شدند آخر سر
شیرهای درنده بیمارش
 
دلم امشب اگر که آباد است
دل صاحبْ زمانمان شاد است
 
معتکف های کنج محرابیم
بی قراران روی مهتابیم
از غم دوری گل نرجس
سال ها خیره سوی سردابیم
عیدها می رسند اما ما
تا ظهور نگار بی تابیم
هر شب از داغ این غم اعظم
با دو چشم پُر اشک می خوابیم
ما رعایای در به در شده ایم
که به فکر وصال اربابیم
علت این فراق از سوی ماست
خودمان علتیم و اسبابیم
 
حقّ انوار صاحب امشب
برسان صاحب الزمان یا رب
آنقدر آمدند و گرفتارتان شدند
خاک شما شدند و هوادارتان شدند
زیباترین اهالی دنیای عشق هم
یوسف شدند و گرمی بازارتان شدند
لطف شماست این که تمامی انبیا
بالاتفاق سائل دربارتان شدند
آن ها که پای منت چشم کریمتان
بی سر شدند تازه بدهکارتان شدند
این بال هایی که زیر بت عشق سوختند
خاک تبرک در و دیوارتان شدند
 
نفرین به آنکه مهر تو را سرسری گرفت
یا آن که حاجت از حرم دیگری گرفت
 
ای جلوه ی خدایی بی انتها حسن
خورشید روشن سحر سامرا حسن
بی تو عبودیت به خدا بت پرستی است
نور خدا مکمل توحید ما حسن
امشب عروج زخمی بال مرا ببر
تا سامرا ، مدینه ، نجف ، کربلا ؛ حسن
در بین خانواده ی زهرای مرضیه
باید شوند تمام علی زاده ها ؛ حسن
زنجیره ی محبت زهراست دین من
با یک حسین و چار علی و دو تا حسن
 
سوگند می خوریم خدا لشگری نداشت
روی زمین اگر حسن عسگری نداشت
 
آن که مرا فقیر حرم می کند تویی
یک التماس پشت درم می کند تویی
آنکه در این زمانه ی بی اعتبارها
با یک سلام معتبرم می کند تویی
آنکه برای پر زدن سامرایی ام
هر شب دعا برای پرم می کند تویی
آنکه مرا برای خودش خانه ی خودش
با یک نگاه ، در به درم می کند تویی
آنکه تو را همیشه صدا می کند منم
آنکه مرا همیشه کرم می کند تویی
 
شکر خدا گدای امام حسن شدم
خاکی ترین کبوتر باغ حسن شدم
 
تو کیستی که سائل تو جبرئیل شد
دسته فرشته پای ضریحت دخیل شد
تو کیستی که جدّ نجیب پیمبرت
مهر تو را به سینه گرفت و خلیل شد
تو کسیتی که حضرت موسی عصا به دست
ذکر تو را گرفت اگر مرد نیل شد
اصلی که پا گرفت بدون تو فرع فرع
فرعی که پا گرفت کنارت اصیل شد
تنها خدا به خانه ی تو آفتاب داد
بعدا تمام زندگی ات نذر ایل شد
 
امشب دعا کنید ظهوری کند مرا
تا اینکه میهمان حضوری کند مرا
 
امشب دعا کنید بیاید نگار ما
آیات روشنایی شب های تار ما
امشب دعا کنید بیاید در این خزان
فصل گلاب فاطمه فصل بهار ما
امشب دعا کنید بیاید گل خدا
تا اینکه این بهار بیاید به کار ما
امشب دعا کنید بیاید ز راه دور
مرکب سوار آل علی تک سوار ما
آنکه اگر نبود دلم فاطمی نبود
حتی نبود سجده ی سجاده یار ما
زهرا هنوز دست به پهلو کند دعا
زهرا کند دعا که بیایی کنار ما
ما گداییم گداییم گدای دو حسن
زیر دین کرم و لطف و عطای دو حسن
وای اگر نان خور هر بی سر و پایی بشویم
روزی ما گره خورده به وفای دو حسن
زنده و مرده ی ما فرق ندارد فردا
اگر امروز نمیریم برای دو حسن
تا فدایی سر قاسم و مهدی هستیم
هست پشت سرمان دست دعای دو حسن
تا ابد هر چه خلیفه است فدای علی و
تا ابد هر چه کریم است فدای دو حسن
 
با حسن های علی تا که رفاقت داریم
همه جا تا ابد آقایی و عزت داریم
 
باز هم‌ معجزه در دل هیجان می آید
در جهان عطر دل انگیز جنان می آید
این چه سرّی است که امشب به مشام جانم
عطری از نیمه ی ماه رمضان می آید
کینه توزان جمل زیر لحد پوسیدند
در عوض باز حسن جان به جهان می آید
چه گنهکار چه مومن همه مهمان هستند
حضرت خیر رسانِ همگان می آید
 
به زمین کرده قدم رنجه شهنشاهی که
وقت مدحش ، قلم شعر به جان می آید
 
باز طوفان بلا را زده پس کشتی دین
آمده یازدهم‌ مرشد جبریل امین
نیست غم گر نکند دست کسی وا گره ام
نوکر حلقه به گوش حسن سامره ام
شده ام شاپرک شمع وجود پسرش
ایمن از بی کسی و درد و غم و دلهره ام
شده در سامره تصویر دو گنبد از نور
مثل بین الحرمین خاص ترین منظره ام
تا ابد هر چه گشایش به فدای گره ای
که چنین کرد پناهنده ی این مقبره ام
نفس فاطمی اش راه نشانم داد و
اربعین خورد رقم ناب ترین خاطره ام
 
شده ام بی سر و سامان دو تا شش گوشه
هر چه دارم همه قربان دو تا شش گوشه
 
خوش به حال شب تاری که تو گردی سحرش
کعبه یعنی دل هر کس که شد عشقت گوهرش
جان به قربان همان گرگ بیابانی که
تاج هم صحبتی با تو نشسته به سرش
پدر و مادر من باد به قربان کسی
که گذشته است به عشق تو ز مادر پدرش
جان به قربان بزرگی که شده همچو سگان
کاسه لیسی غلامان تو تنها هنرش
جز تو اصلا چه سپهری است که سهمش بشود
حضرت مهدی موعود بگردد قمرش
 
من کیم مدح شهنشاه سماوات کنم
” کار من نیست که بنشینم و املات کنم “
 
من دل مرده که در وادی غم ها ماندم
دور از فیض مسیحای مسیحا ماندم
عشقتان شد پر پرواز دو عالم اما
من اسیر اگر و شاید و اما ماندم
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد “
بین طوفان بلا بی کس و تنها ماندم
اربعین رفت و ندادند محلم اصلا
آه از قافله ی کرببلا جا ماندم
کورتر شد گره ام هر چه تقلا کردم
من فقط منتظر روضه ی زهرا ماندم
 
روزگاری شده که روز ، شب تاریک است
خوب کن حال مرا فاطمیه نزدیک است
دنیای با حضور تو زیباست واقعا
قطره کنار چشم تو دریاست واقعا
شاعر به عشق روی شما خط خطی کند!
اینجا قلم به شوق تو برپاست واقعا
در بین واژه های سرودم نزول کن
دفتر بدون نام تو تنهاست واقعا
ای نازنین به یمن قدوم مبارکت
امشب قشنگترین شب یلداست واقعا
تو آمدی ملائکه انگشت بر دهان …
آری جمال ناز تو زیباست واقعا
تو آمدی حقیقت افسانه ها شوی
مجنون چشم های تو لیلاست واقعا
تو آمدی که عزت و شوکت بیاوری
آری گدای کوی تو آقاست واقعا
 
خوش آمدی جان جهان و جهان جان
خوش آمدی حضرت آقای مهربان
 
شور میان هر غزل شاعرانه تو
زیباترین تغزل در هر ترانه تو
هستی بدون مهر ومحبت که مرده است
عشق بدون چون و چرای زمانه تو
اغراق نیست از همه عالم سرآمدی
یکتا شبیه ذات احد جاودانه تو
شایسته ی مقام شریف ولایتی
ای جانشین خوب خدای یگانه تو
مملو از خدا شده است , شک نمیکنم
– قائم مقام حضرت حق- کاویانِ تو
دیوانه ی مرام شما تا همیشه من
ارباب بامروت من در زمانه تو
 
بر مهر وماه وشمس وفلک طعنه میزنی
آقای عالمی و ابالمهدی منی
 
من خاکسار کوی تو , عبد خدایی ام
بچه محله ی توأم و سامرایی ام
من با نگاه مادرتان محضر شما
مشغول کارو کسب شریف گدایی ام
تو انتهای جاده ی جود وکرامتی
من – سائل نگاه توأم- ابتدایی ام
وقتی تو دومین حسن خانواده ای
آری منم به عشق شما مجتبایی ام!
فرقی نمی کند بخدا نور واحدید…
شش گوشه ی تو بوسه زدم کربلایی ام!
 
گوشه نشین هرشب بزم غمت منم
لطمه زن مصیبت هر عمه ات منم
 
آقا شما بگو غم غربت چگونه است
زندانی واسیر واسارت چگونه است
آقا بگو که در غل و زنجیر اهل زور
همراه سوز و درد و حرارت چگونه است
آقا شما بگو بد و بیراه و افترا…
آقا شما بگو که جسارت چگونه است
یک تکه نان خشک وکمی هم کپک زده… !
آقا بگو که طعم حقارت چگونه است
آقا بگو که شیوه ی مردانگی نبود
آقا بگو نهایت غارت چگونه است
با گوشواره و دو سه معجر نمیشود
آقا بگو اساس تجارت چگونه است
 
آقا بگو که دشت بلا دشت فتنه شد
حتی سر سه ساله ی زینب برهنه شد
امشب شب میلاد آن نور خدایی است
کار تمامی جهان امشب گدایی است
حالا اگر بیگانه هم هستی بیا توُ
این خانه از اول سرای آشنایی است
در امتحان عاشقی دلها محک خورد
این آزمون امشب شده بر پا!…نهایی است
می خوانم از روی شعف آیه به آیه
مولود قرآنی ما چون هل اتی یی است
حتی اگر از زائران مشهدم من
اما دلم حال و هوایش سامرایی است
 
حسن خدا حِصن حَصین آمد به دنیا
ابن الرضای سومین آمد به دنیا
 
باید گل افشانی کنیم امشب جهان را
باید وداعش کرد این فصل خزان را
در عمق چشمهای نرگس وار مستش
باید ببینی از کران تا بی کران را
توفیق اگر شد شاملت در صف بیا تا
نوبت اگر شد هدیه گردانیم جان را
شکرانه چند رکعتی با مهر تربت!…
باید جلو انداخت یک ذره اذان را
حالا اگر اشکی سرازیر است یکسر
باید بدانیم قدر این آب روان را
 
آن مه لقای مه جبین آمد به دنیا
ابن الرضای سومین آمد به دنیا
 
زیبا نسیمی در فضای دل وزیده است
از آسمانها تا زمین نوری رسیده است
دیگر چرا از گفتنش باید حذر کرد؟
حالا که لحظه لحظه ی خوب سپیده است!…
در آینه عکس امام مجتبی بود
چونکه خدا از نو حسن را آفریده است
این چشمهای من نفس دیگر ندارند
دل در میان سینه از بس هی تپیده است
دیوانه ام دیوانه ام دیوانه ی او
کار جنون من عجب بالا کشیده است
 
نور سماوات و زمین آمد به دنیا
ابن الرضای سومین آمد به دنیا
 
رفته به رفته وقت ما دیگر تمام است
اما شروع لحظه های این امام است
مستم وَ هوشیاری نمی دانم وَ اکنون
جز باده هر چیزی به من امشب حرام است
الحمدلله آن پرستویی شدم من
که تا ابد ماوای او بر روی بام است
وقتی که محو لیل گیسویش شدم من
دیگر سحر حتی برایم عین شام است
حرز امام عسگری روی لبم هست
حرزی که بر روی لبم دائم,مدام است
 
نور الیقین حق الیقین آمد به دنیا
ابن الرضای سومین آمد به دنیا
براساس گریز به
موضوع گریز :
مناسبت گریز :
براساس سبک شعر
روضه شور واحد تک زمینه رجز خوانی زمزمه جفت نوحه مناجات نامشخص مدح مسجدی سینه زنی واحد سنگین دکلمه دم پایانی واحد تند پیش زمینه سرود سالار زینب حاج ناظم همه جا کربلا راس تو میرود بالای نیزه ها ببینید ببینید گلم رنگ ندارد نوحه سنتی ببینید ببینید گلم رنگ ندارد سیدی ماکو مثلک الغریب غریب گیر آوردنت زبانحال به سمت گودال از خیمه دویدم من دودمه مدح و مرثیه مفاعیل مفاعیل فعول شعر خوانی
براساس قالب شعر
دوبیتی غزل قصیده مثنوی چهار پاره رباعی ترجیع بند مستزاد شعر نو شعر سپید ترکیب بند قطعه مسمط نا مشخص مربع ترکیب تک بیتی مخمس
براساس زبان
فارسی عربی ترکی
براساس شاعر
محتشم کاشانی میلاد عرفان پور امیر عباسی قاسم صرافان محمد مهدی سیار غلامرضا سازگار رضا یعقوبیان علی اکبر لطیفیان قاسم نعمتی اسماعیل تقوایی مرتضی محمود پور حسن لطفی امیر حسین سلطانی محمود اسدی علی انسانی مظاهر کثیری نژاد محمود ژولیده ولی الله کلامی زنجانی میثم مومنی نژاد حسن ثابت جو عباس میرخلف زاده سید حمیدرضا برقعی سید هاشم وفایی سید رضا موید خراسانی محمدرضا سروری یوسف رحیمی احمد بابایی محسن عرب خالقی سید پوریا هاشمی علیرضا خاکساری وحید زحمتکش شهری مهدی رحیمی زمستان حسن کردی روح اله نوروزی مرضیه عاطفی بهمن عظیمی حسین رحمانی میلاد قبایی محسن صرامی رضا آهی رضا تاجیک اصغر چرمی محمد جواد شیرازی مهدی نظری وحید قاسمی وحید محمدی محسن کاویانی مجتبی صمدی شهاب حمید رمی محمد حسین رحیمیان محمد حسن بیات لو امیر روشن ضمیر نا مشخص محمد محسن زاده گنجی امیر ایزدی حسین قربانچه رضا رسول زاده جواد حیدری محمد سهرابی محمد جواد پرچمی سيد مهدي سرخان رضا یزدانی سید مهدی موسوی حسن صنوبری محسن رضوانی سیدجواد پرئی سید محمد جواد شرافت علی سلیمیان محمدجواد غفورزاده (شفق) سید مجتبی رجبی نورآملی حسن بیاتانی عماد خراسانی رحمان نوازنی مسعود اصلانی حافظ محمدرضا آغاسی علی حسنی صمد علیزاده محمد صمیمی کاظم بهمنی مجید تال مهدی قهرمانی احسان محسنی فر شیخ رضا جعفری میثم سلطانی مصطفی صابر خراسانی محمد فردوسی علیرضا قزوه قاسم افرند محمد مهدی عبداللهی محمد خسروی جواد دیندار سعید خرازی علیرضا عنصری حسین میرزایی حسن جواهری مصطفی قمشه ای علامه حسن زاده آملی میثم خالدیان علی زمانیان حسین ایمانی سیدعلی احمدی(فقیر) سید مجتبی شجاع محمد حسین فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری) محسن داداشی امام خمینی (ره) فواد کرمانی امیر رضا سیفی احمد اکبرزاده ملا فتح‌الله وفایی شوشتری صدّیقه‌ی طاهره (علیهاسلام‌الله) محمود شاهرخي (م.جذبه) سید محمد رستگار جواد هاشمی (تربت) سید حبیب نظاری غلام‌رضا دبیران محمدحسین علومی تبریزی سعید بیابانکی سعید توفیقی علیرضا لک جواد محمد زمانی آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی سید یاسر افشاری محمود کریمی احمد واعظی آیت الله وحید خراسانی حضرت آقای خامنه ای سید الشهدا عبدالجواد جودی خراسانی بهروز مرادی سالک قزوینی رفیق اصفهانی سید رضا حسینی (سعدی زمان) بابافغانی شیرازی تأثیر تبریزی صغیر اصفهانی (ره) وحید مصلحی یاسر حوتی حسین رستمی محمد بنواری (مهاجر) محمد بیابانی علیرضا شریف هادی جان فدا علی آمره حامد تجری مصطفی متولی مجتبی خرسندی علی صالحی علیرضا بیاتانی مهدی رحمان دوست مهدی نسترن سید محمد جوادی سید مهدی جلالی مجتبی روشن روان حامد خاکی سید محمد علی ریاضی احسان مردانی مهدی مومنی مریم سقلاطونی مجتبی شکریان همدانی عارفه دهقانی حسینعلی شفیعی (شفیع) رضا پیروی سعید پاشازاده ناصر حامدی رضا قاسمی حامد جولازاده پیمان طالبی میلاد حسنی امیر حسام یوسفی نوید اسماعیل زاده عباس شبخیز قراملکی (شبخیز) مهدی جهاندار کرامت نعمت زاده علی اصغر حاج حیدری مهدی صفی یاری محمد علی بیابانی محمد امین سبکبار هانی امیر فرجی سینا نژادسلامتی رسول میثمی صباحی بیدگلی وصال شیرازی مهدی پورپاک فاطمه نانی زاده محسن خان محمدی حبیب نیازی مجید لشگری میرزا احمد عابد نهاوندی(مرشد چلویی) آیت الله سیداحمد نجفی(آقاجون) محمد جواد خراشادی زاده ناظرزاده کرمانی سیدجلال حسینی احمد جلالی حسین عسگری علی اصغر کوهکن حجت الاسلام میر تبریزی محسن مهدوی حبیب الله چایچیان رضا فراهانی محمدرضا شمس خاکی شیرازی ابراهیم بازیار عباس احمدی سید محمد اویار حسینی محمد احمدی مرحوم الهیار خان (آصف) جواد قدوسی مجید قاسمی محمد رسولی داوود رحیمی مسعود یوسف پور حیدر توکل فاضل نظری علی ناظمی صفایی جندقی کریم رجب زاده میرزا یحیی مدرس اصفهانی غلامرضا کافی عمان سامانی مهدی محمدی پانته آ صفایی محمد بختیاری حمیدرضا بشیری محمدسعید عطارنژاد پروانه نجاتی نیما نجاری علی اشتری جعفر خونویی رضا دین پرور محمد ظفر سید رضا میرجعفری خوشدل تهرانی مهدی نعمت نژاد محسن راحت حق سجاد محرابی سید فرید احمدی مهدی زنگنه کاظم رستمی روح الله عیوضی علی اصغر ذاکری گروه یا مظلوم امیر حسین حیدری امیر اکبرزاده مهرداد مهرابی سید محمد بابامیری توحید شالچیان نغمه مستشار نظامی رحیم معینی کرمانشاهی سید محمد میرهاشمی امیرحسین الفت غلامحسین پویان احمد علوی فیاض هوشیار پارسیان مرتضی امیری اسفندقه محمدعلی مجاهدی جعفر بابایی(حلّاج) اصغر عرب فرشته جان نثاری سیدمحسن حبیب لورسه محمد علامه صادق رحمانی فرهاد اصغری یاسر مسافر عباس ویجویی عباس عنقا منوچهر نوربخش سیدحسن حسینی محمدجواد باقری محمد ارجمند محمد عظیمی محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) محمدسعید میرزایی مهدی خطاط ادیب الممالک فراهانی محمدعلی رحیمی محمد قاسمی احسان نرگسی رضاپور داریوش جعفری حامد آقایی سید محسن حبیب الله پور مجتبی حاذق محسن حنیفی آرش براری بهنام فرشی هستی محرابی طاها ملکی یاسر قربانی محمد داوری امیرحسین آکار اسماعیل شبرنگ آرمان صائمی علی رضوانی عماد بهرامی عادل حسین قربان امیرعظیمی حبیب باقرزاده حسین محسنات علی اصغر یزدی مجتبی رافعی میثم خنکدار ابراهیم لآلی قاسم احمدی مهدی علی قاسمی پوریا باقری علی اکبر نازک کار نوید اطاعتی فاطمه خمسی مهدی میری مجتبی کرمی محمد دستان علی کاوند مهدی قربانی محمد مبشری محمدرضا رضایی موسی علیمرادی محمدعلی نوری میلاد یعقوبی حسین صیامی مرتضی مظاهری میرزا احمد الهامی کرمانشاهی ناصر دودانگه علیرضا وفایی(خیال) امیر فرخنده حسین واعظی سعید نسیمی محسن غلامحسینی منصوره محمدی مزینان ابراهیم روشن روش سید علی حسینی مرضیه نعیم امینی حمید فرجی امیرعلی شریفی جعفر ابوالفتحی محمد کاظمی نیا امیر علوی رضا قربانی مهدی کاشف امیرحسین محمودپور رضا اسماعیلی حسن فطرس عالیه رجبی رضا باقریان محسن عزیزی محمدرضا ناصری روح الله پیدایی محمد زوار ایمان کریمی مصطفی رفیعی مجتبی قاسمی محمود قاسمی مجید خضرایی یونس وصالی محمود یوسفی ایمان دهقانیا بردیا محمدی مجتبی دسترنج ملتمس محمد مهدی شیرازی محسن زعفرانیه حسین خیریان حامد شریف مهدی شریف زاده ابالفضل مروتی مصطفی کارگر معین بازوند سید جعفر حیدری محسن ناصحی روح الله قناعتیان محمدحسین ملکیان مقداد اصفهانی رسول عسگری عفت نظری سجاد شاکری احمد ایرانی نسب مسعود اکثیری حسن رویت علی سپهری سید امیر میثم مرتضوی سیدمحمد مظلوم حسین رضایی حیران علی مشهوری (مهزیار) علی قدیمی نیر تبریزی فیاض لاهیجی حسین عباسپور محمد بن یوسف اهلی شیرازی جویای تبریزی (میرزا دارا) سید رضا هاشمی گلپایگانی سید علی اصغر صائم کاشانی امیرحسین کاظمی سارا سادات باختر علی اصغر شیری محمد حسین آغولی (ترکی شیرازی) سلمان احمدی وحید اشجع مهرداد افشاری مرجان اکبرزاد محمد-مهدی-امیری شهره انجم شعاع عبدالحمید-انصاری‌-نسب مرتضی-بادپروا محمدرضا-بازرگانی زهرا براتی امیرحسن بزرگی متین زهرا بشری موحد سید-حکیم-بینش فاطمه‌ سادات پادموسوی سعید-تاج‌-محمدی مهدی چراغ‌زاد حامد حسینخانی سیده فرشته حسینی سیدموسی حسینی کاشانی علی‌اصغر الحیدری (شاعر هندوستانی) محمد سجاد حیدری سمیه خردمند ایرج میرزا محسن سیداسماعیلی میرزا محمد باقر صامت بروجردی میرزا حاجب بروجردی (افصح الشعراء) میرزا محمد رفیع (رفیع‌الدین) (واعظ قزوینی) آشفته شیرازی سید وحید حسینی مسعود مهربان مهدی انصاری رضا حامی آرانی سید حسن رستگار محمدجواد وثوقی حمید کریمی اسماعیل روستایی احمد شاکری ابراهیم زمانی محمد کیخسروی محمد جواد مهدوی یاسین قاسمی حسین کریمی مهدی امامی جواد کلهر مجتبی فلاح محمدجواد غفوریان پدرام اسکندری حسن اسحاقی نوید طاهری محمود مربوبی سیروس بداغی میلاد فریدنیا شهریار سنجری رضا ملایی مجید رجبی امیرحسین نجمی عمران بهروج صادق میرصالحیان حجت بحرالعلومی محمدحسین ذاکری رسول رشیدی راد زینب احمدی حامد خادمیان حمیدرضا محسنات حسین اخوان (تائب) محمود شریفی مهدی مقیمی وحید دکامین شهرام شاهرخی فرشید یارمحمدی علی فردوسی رضا شریفی سیدعلی رکن الدین عبدالحسین مخلص آبادی حسین سنگری رضا هدایت خواه مهران قربانی محسن قاسمی غریب سید مصطفی غفاری جم سید مسعود طباطبایی احمد عزیزی حسین زحمتکش حمید عرب خالقی سجاد روان مرد میثم کاوسی رضا مشهدی امیرحسین وطن دوست محمد کابلی محمدهاشم مصطفوی محمد دنیوی (حاتم) علی اکبر حائری محمدرضا طالبی کمیل کاشانی محمدباقر انتصاری مرتضی عابدینی علی حنیفه عبدالرضا کوهمال جهرمی سینا شهیدا مهدی فرجی حسنا محمدزاده سید مصطفی مهدجو علی میرحیدری علی خفاچی حسین ایزدی پرویز بیگلری چاوش اکبری زهرا هدایتی هاشم طوسی (مسلم) نجمه پورملاکی نادر حسینی سجاد شرفخانی علی زارعی رضایی محمدعلی رضاپور سید محسن حسینی مرحوم نادعلی کربلایی ابوالفضل عصمت پرست مجتبی نجیمی مجید نجفی مجید بوریان منش علی علی بیگی سید محسن علوی محمد جواد مطیع ها ناهید رفیعی امیررضا یوسفی مقدم سید علی نقیب ایوب پرندآور نوید پور مرادی علی ذوالقدر سید ابوالفضل مبارز علی شکاری حمید رحیمی انسیه سادات هاشمی محسن حافظی عبدالحسین میرزایی مهدی قاسمی رضا خورشید فرد وحیده افضلی سید محمد حسین حسینی محمد سجاد عادلی مهدی زارعی سید محمد جواد میرصفی یدالله شهریاری امید مهدی نژاد محمد صادق باقی زاده محمد خادم محمدرضا کاکائی سید حجت سیادت مهدی مردانی جواد محمود آبادی حسین شهرابی حامدرضا معاونیان احمد جواد نوآبادی محمد علی قاسمی خادم عرفان ابوالحسنی ظهیر مومنی سید صادق رمضانیان عاطفه سادات موسوی عاصی خراسانی علی محمدی حسین زارع سید مصطفی سیاح موسوی حمید محبی وحید نوری حسین اوتادی هادی ملک پور مهدی کبیری محمدرضا نادعلیان فرشید حقی رامین برومند (زائر) محمدرضا اسدی سجاد زارع مولایی سید امیر حسین فاضلی سید مصطفی حسینی راد محمد رستمی محسن همتی محمود تاری سید واصفی غلامرضا شکوهی کمیل باقری محمد حسین بناریان لیلا علیزاده مهدی حنیفه جواد کریم زاده سید صابره موسوی میرزا محمد تقی قمی (محیط) حاج ملا احمد بن محمد مهدی فاضل نراقی (صفایی) عباس همتی یغما جندقی حامد محمدی محمد جبرئیلی گروه قتیل العبرات فاطمه عارف نژاد
براساس مداح
حاج منصور ارضی حاج محمود کریمی حاج محمدرضا طاهری حاج سعید حدادیان حاج میثم مطیعی حاج مجید بنی فاطمه حاج حمید علیمی حاج حسین سیب سرخی حاج مهدی سلحشور حاج سید جواد ذاکر حاج جواد مقدم حاج عبدالرضا هلالی حاج سید مهدی میردامادی حاج مهدی رسولی حاج حسن خلج حاج مهدی لیثی حاج نریمان پناهی حاج سید رضا نریمانی حاج احمد واعظی حاج حسین طاهری حاج مهدی سماواتی حاج محمد حسین پویانفر حاج سید حمیدرضا برقعی نا مشخص حاج میثم مؤمنی نژاد حاج مهدی اکبری حاج قاسم صرافان حاج مهدی مختاری حاج محمدرضا محمدزاده حاج کاظم اکبری حاج ابالفضل بختیاری حاج محمدرضا آغاسی حاج حنیف طاهری حاج وحید نادری حاج حسین رضائیان حاج امیر عباسی حاج محمد بیابانی حاج سید علی رضوی حاج سید مهدی هوشی السادات نزارالقطری حاج اسلام میرزایی حاج حسین سازور حاج محسن عرب خالقی حاج صابر خراسانی سید رسول نریمانی محمد جعفری ارسلان کرمانشاهی جبار بذری حاج اکبر مولایی حاج امیر برومند حاج محمدرضا بذری حاج حیدر خمسه حاج حسن حسین خانی حاج حسین عباسی مقدم حاج غلامحسین علیزاده حاج حسین عینی فرد حاج مهدی رعنایی حاج مصطفی روحانی حاج روح الله بهمنی حاج امیر کرمانشاهی حاج میرزای محمدی حاج وحید گلستانی حاج سید امیر حسینی علی فانی حاج سید علی مومنی حاج امین مقدم حاج محمد کمیل حاج محمد حسین حدادیان حاج سعید پاشازاده حاج مقداد پیرحیاتی حاج محمد سهرابی حاج محمد فصولی کربلایی حاج فرهاد محمدی حاج ابوذر بیوکافی حاج سید محمد جوادی حاج سید محمد عاملی حاج وحید یوسفی حاج محمد یزدخواستی حاج مجتبی رمضانی کویتی پور حاج محسن صائمی حاج حسین رستمی مرحوم استاد محمدعلی کریم خانی حاج حسین باشی حاج مهدی وثیق حاج شیخ محمد ناصری سید علی حسینی حاج محمد امانی مرحوم محمدعلی چمنی حاج رضا قنبری حاج عبدالله شیران مرحوم استاد سلیم موذن زاده حاج علی اصغر ارغوان مرحوم حاج فیروز زیرک کار سید حسین قاضی سید مهدی حسینی استاد محسن فرهمند حاج احمد عثنی عشران حاج محمد احمدیان حاج صادق آهنگران حاج اکبر نوربهمنی سیدرضا میرجعفری سیدرضا تحویلدار ایمان کیوانی حاج محمدحسین عطائیان حاج حسن شالبافان حاج محمدصادق عبادی حاج علی عرب حاج علیرضا قزوه حاج آرش پیله وری حاج مهدی تقی خانی حاج یزدان ناصری حاج امیرحسن محمودی حاج حمید دادوندی حاج احمد نیکبختیان حاج امیرحسن سالاروند حاج هاشم سالار حسینی حاج ابراهیم رحیمی حاج محمد صمیمی حاج حمیدرضا قناعتیان حاج محسن عراقی حاج محسن طاهری حاج حسین ستوده حاج مهدی دقیقی حاج حسین رجبیه حاج رحیم ابراهیمی حاج حسین فخری حاج صادق حمزه حاج حسین هوشیار حاج حسین جعفری استاد رائفی پور حاج داوود احمدی نژاد مرحوم مرشد حسین پنجه پور حاج سید محمد حسینی حاج هادی گروسی حاج محمدرضا مختاریان حاج حسن کاشانی حاج وحید جلیلوند حاج حیدر منفرد حاج علی مهدوی نژاد حاج مرتضی امیری اسفندقه حاج حسین خلجی حاج وحید قاسمی حاج سید محمود علوی حاج سعید قانع حاج سید جعفر طباطبائی حاج حسین محمدی فام حاج هادی جان فدا حاج علی علیان حاج صادق کریمی حاج محسن توکلیان حاج محمد قربانخوانی حاج حسن رضا عبداللهی حاج مرشد میرزا مرحوم مرشد میرزا حاج مهدی اقدم نژاد شهید حسین معز غلامی حاج حسین رحمانی حاج علی اکبر سلحشور حاج محمد گرمابدری حاج محمد جواد احمدی حاج احمد اثنی عشران حاج جواد ابوالقاسمی حاج محمد مهدی اسماعیلی حاج محسن حسن زاده حاج اکبر بازوبند آیت الله سید محمدحسن طهرانی مجید رضانژاد محمدجواد توحیدی حاج یدالله محمدی مرحوم سید مهدی احمدی اصفهانی حاج محمود گرجی حاج رضا علی رضایی حاج جواد باقری حاج سید ابراهیم طاهریان حاج مسعود پیرایش حاج محمدرضا نوشه ور حاج حسن بیاتانی حاج علی اکبر زادفرج حاج علی جباری حاج علی کرمی حاج سعید خرازی حاج هادی ملک پور حاج حسن عطایی حاج محمد کریمی حاج محمد رستمی حاج جواد حیدری