آه ...در میزدند آه..آه..آه..چهل نفر میزدند آه..آه..آه..

آه ...در میزدند آه..آه..آه..
چهل نفر میزدند آه..آه..آه..
 
از خدا بیخبرهای کوچه
بی خبر میزدند آه...آه..آه..
 
دست و پا میزد و بچه ها هم
بال پر میزدند آه..آه..آه..
 
دستها را نمیشد بگیرند
هی به سر میزدند آه..آه..آه..
 
حال او را کنیزان که دیدند
سر به در میزدند آه..آه..آه..
 
چشمشان تا به حیدر می افتاد
بیشتر میزدند آه..آه..آه..
 
تازیانه به پهلو ...به بازو ...
..شانه ...سر... میزدند آه..آه..آه..
 
حرمتی را شکستند با پا
آه...در میزدند آه..آه..آه..
15
0
موضوعهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرعلی اکبر لطیفیان
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت