آن بانویی که داشت مواسات با علی

آن بانویی که داشت مواسات با علی
افتاده بود خسته و میگفت یاعلی
 
افتاده بود دربِ شکسته به روی او
با ناله گفت حرف دل خویش با علی
 
 
شش ماهه اَم، فدای سرت ای امام من
افتاده ام به پای تو دیگر ز پا علی
 
یا فضۀُ خُذینیِ او چون شنیده شد
دیگر نگفت یاریِ زهرا بیا علی
 
زهرا چگونه دستِ تو را بسته بنگرد
با اینکه هست، دست تو دست خدا علی
 
تا زنده ام، مقابلشان قد عَلَم کنم
تنها نمیگذارمَت ای مقتدا علی
 
یک عمر تو، سپر به پیمبر شدی، کنون
زهرا شود تو را سپر هر بلا علی
 
مُزد رسالتِ پدر این بس که اُمتَش
تنها گذاشت بعدِ پیمبر تو را علی
 
انصار با مهاجر اگر هم قسم شوند
من یک تنه به عهدِ تو سازم وفا علی
 
من دامنت رها نکنم روز بی کسی
حتی اگر به شعله زنم دست و پا علی
 
با اینکه زیر ضرب لگد پهلویم شکست
هرگز نیفتد از لب من ذکرِ یاعلی
 
 
با قنفذ و مغیره بگو بازویم که هیچ
جانم فدای جان تو یا مرتضی علی
 
از کربلای کوچه دهم کوفه را نشان
پیداست راه فاطمه تا کربلا علی
24
0
موضوعهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرمحمود ژولیده
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت