گرفت عهد زاشیا، دو روز، رب قدیر

گرفت عهد زاشیا، دو روز، رب قدیر
یکی به روز الست و یکی به روز غدیر
 
گرفت عهد ز ذرات، بر خدایی خویش
نخست روز و دویم روز بر خلاف میر
 
شه سریر ولایت، علی عمرانی
که از فزونی نتوان، فضائلش تقریر
 
نخست روز الست بربکم فرمود
بدون واسطه ای، بعثت رسول و سفیر
 
الست اولی بالمؤمنین من انفسهم
سرود روز دوم زامر حق، رسول و بشیر
 
ولی به روز دوم یافت دین حق تکمیل
به نصّ آیه ی اکمال و بیّنات کثیر
 
گشای گوش حقیقت، نیوش تا برتو
زشرح روز دوم، شمّه ای کنم، تقریر
 
به حکم نصّ صریح و تواتر و اجماع
ثبوت یافته در نزد عالمان خبیر
 
که روز ثامن عشر دوم ز ذی الحجّه
که از الست بعید غدیر، گشته شهیر
 
پس از فراغت اعمال حجّ، باز پسین
رسید خواجه ی لولاک چون، به خمّ غدیر
 
بُدند ملتزم موکب شرف زایش
زسر فرازان، جمعی کثیر و جمع غفیر
 
به حضرت نبوی جبرئیل شد نازل
به امر بار خدا، ایزد سمیع و بصیر
 
بخواند آیه ی یا ایّها الرّسول بر او
که هست امر به نصب، امیر خیبر گیر
 
مفاد آیه که اصلی، غرض رسالت را
بود رساندن و تبلیغ این مهم خطیر
 
نکرده ای تو رسالات خویش را تبلیغ
گر این رسالت ماند، به پرده ی تستیر
 
مدار بیم زمردم که حفظ یزدانت
نگاه دارد از شرّ منکران شریر
 
رسول اکرم، ابلاغ امر یزدان را
فرود آمد، در آن مقام بی تأخیر
 
نمود انجمنی آن چنان که مانندش
ندیده است و نبیند، دگر سپهر اثیر
 
شمار خلق زسبعین الف افزون بود
سخن کنم زکمی، درگذشتم از تکثیر
 
برای آن که تمامیّ خلق بینندش
که کس نگوید، تبلیغ را شده تقصیر
 
نمود منبری آماده از جهاز شتر
فراز عرشه برآمد، رسول عرش سریر
 
بخواند آیت تبلیغ را به صوت بلند
پس از ستایش یزدان بی شریک و نظیر
 
بلی به پاسخ گفتند، اهل انجمنش
تمام متّفق القول، از کبیر و صغیر
 
گرفت عهد از ایشان چو بر رسالت خویش
نمود آمدن جبرئیل را تقریر
 
گرفت دست علی را به دست و کرد بلند
چنان که در نظر ناظران نماند ستیر
 
به گفت هر که منش مقتدا و مولایم
علی است او را مولا، علی بر او است امیر
 
چنان که هارون از بهر موسی عمران
علی مرا است وصیّ و علی مرا است وزیر
 
نمود از پی اتمام حجّت و تبلیغ
مر این کلام فرح بخش جان فزا تقریر
 
سپس سرود که یا رب، والِ مَن و والاه
ظهیر و ناصر، او را، ظهیر باش و نصیر
 
نخست تابع او را عزیز دار مدام
حسود و منکر او را، نمای خوار و حقیر
 
نزول آیه ی الیوم را پس از این امر
به گفت از پی تکمیل امر حق، تکبیر
 
سه روز کرد در آنجا وقوف و از مردم
گرفت بیعت بهر، امیر خیبر گیر
 
زبان به بخ بخ گشود، بن خطاب
برای تهنیت میر بی عدیل و نظیر
 
ازین قضیه برآشفت، حرث بن نعمان
که بُد منافق و کافر دل و خبیث و شریر
 
بر رسول خدا آمد و گشود، زبان
ز روی کینه ی خصمانه، برکشید نفیر
 
به خشم گفت که ما را، بهر چه کردی امر
به ظاهر از تو شنیدیم، چون نبود گزیر
 
کنون به گویی باشد علی پسر عم من
امیر بر همه ی خلق از صغیر و کبیر
 
خدای گفته چنین یا تو خویش می گویی
رسول اکرم فرمود: گفته حیّ قدیر
 
سرود حرث: خدایا گر این سخن صدق است
به من فرست عذابی، در آن مکن تأخیر
 
فرود آمد سنگی، زآسمان به سرش
زخشم ایزد و شد رهسپار، سوی سعیر
 
«محیط» را خط بطلان کشیده شد به گناه
به دست شوق چه کرد، این حدیث را تحریر
50
0
موضوعغدیر امیرالمومنین علی (علیه السلام)
گریزمدح امیرالمومنین علی (علیه السلام)
شاعرمیرزا محمد تقی قمی (محیط)
قالبقصیده
سبک پیشنهادیمدح
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت