شب گذشته کمی خوب شد سخن می گفت

شب گذشته کمی خوب شد سخن می گفت
برایم از خودش از حال خویشتن می گفت
 
از اینکه سنگ گرفته به معجرش به سرش
و یک به یک همه اش را برای من می گفت
 
به اهل بیت پیمبر چقدر ایمان داشت
کنار ما سه تن از پنج تن می گفت
 
برایم از همه اموال و مال داشتنش
برایم از کفنی هم نداشتن می گفت
 
درست مثل کسی که خودش خبر دارد
فقط حسین حسین و حسن حسن می گفت
 
کفن رسید به دستش ولی نشد خوشحال
برایم از پسرم " شاه بی کفن" می گفت
 
بباف دختر من پیرهن برای غریب
به فاطمه ز حسین و ز پیرهن می گفت
106
0
موضوعوفات حضرت خدیجه (سلام الله علیها)
گریزعاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعلی اکبر لطیفیان
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج محمود کریمی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت