- صفحه اصلی
- ز ابروی تو تفاوت بسی است تا شمشیر
ز ابروی تو تفاوت بسی است تا شمشیر
لینک
https://ayohalmazloom.com/p-345202
ز ابروی تو تفاوت بسی است تا شمشیر
کجا مهابت موج بلا، کجا شمشیر؟
چه کرده ام که به خونریزیم چو خار زگل
نشد ز پنجهٔ رنگین او جدا شمشیر
شهید عشقم و مانند شمع درگیرد
اگر دهند ز خاکسترم جلا شمشیر
همیشه از گره ابروش هراسانم
فزون ببرد با قبضه است تا شمشیر
به پیش ابروی او نیست قیمتی مه را
به قدر جوهر باشد گرانبها شمشیر
ز خون بسمل نازش نگار چون بندی
بود به دست تو زیباتر از حنا شمشیر
حذر ز صاف دلیهای خلق کاین قومند
برابر تو چو آئینه در قفا شمشیر
برآ ز خویش و بزن کوس خسروی که شود
چو از غلاف برآید جهان گشا شمشیر
فلک ز آه دلم شاید ار حذر نکند
که زال را نفتاده است کار با شمشیر
بگو به چرخ ستم پیشهٔ دنی پرور
چه نبست است ترا ای عجوزه با شمشیر
مصالح مه نو صرف بدر سازی کن
بود به آینه کار زنان نه با شمشیر
حذر ز آه من از سینه چون هوا گیرد
کند برهنه چو گردید کارها شمشیر
گشایدم گره از دل ز جنبش ابرو
به یک اشاره کند حل عقده ها شمشیر
به چنگ مهر ندیدی اگر هلال ببین
بدست حضرت سلطان اولیا شمشیر
علی ابن حسین آن شهی که از اعجاز
چو مهر در کف او شد جهان گشا شمشیر
به روز معرکه از هیبتش بود بیکار
بدست خصم چو دست ز تن جدا شمشیر
تپد در آرزوی استخوان دشمن او
میان بیضهٔ فولاد چون هما شمشیر
جهان به دور تو گردید مأمنی شاها
که هیچگه نزند برق برگیا شمشیر
به رزمگاه تو همچون نهنگ خونخواری
میان خون عدو می کنند شنا شمشیر
برآمدی چو به قصد غزا برای شگون
فلک ز ماه نو آورد رولفا شمشیر
به دستش از اثر آتش غضب در بزم
شعله کشید تیغ در عصا شمشیر
بغل گشاده ز روی غضب در بزم
فرود آری هر گه به مدعا شمشیر
بریده گاو زمین را عجب نباشد اگر
کند به پهلو ماهی چو خار جا شمشیر
ز فیض آنکه به دست تو آشنا شده است
توان بی وقت دعا کرد ذکر یا شمشیر
به یک نیام به سان دو مغز در یک پوست
ترا ظفر به کمر جا گرفته با شمشیر
کنی به معرکه هنگام تیغ رانی خصم
به قصد رد چو به شمشیرش آشنا شمشیر
جدا ز قبضه چنان در کفش بلند شود
که گوییا رگ ابری است بر هوا شمشیر
به هر چه تیغ فرو آوری اگر کوه است
شود دو لخت زهی دست و مرحبا شمشیر
چنانکه خط شعاعی ز پنجهٔ خورشید
کند ز پهلوی دستت نما نما شمشیر
براستی چو کنی امر در جهان چه عجب
شود به حکم تو گر راست چون عصا شمشیر
جهان ز پرتو خورشید تا بود روشن
بود نظام مهمات تا که با شمشیر
فلک به کام محبان خاندان تو باد
خورد عدوی تو دایم به اشتها شمشیر
216
0
موضوعمدح امام سجاد (علیه السلام)
گریز
شاعرجویای تبریزی (میرزا دارا)
قالبقصیده
سبک پیشنهادیمدح
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت
به هر دیار که زد عشق خیمه ی اجلال
موضوعامام سجاد (علیه السلام)
گریزامام سجاد (علیه السلام)
هرچه بین راه گفتم شد علی
موضوعامام سجاد (علیه السلام) | امام سجاد (علیه السلام)
گریزامام سجاد (علیه السلام)
بسم عشقی که نشسته در دلم
موضوعامام سجاد (علیه السلام)
گریزامام سجاد (علیه السلام)
یک دو روزی در کفم آن سیم ساق افتاده بود
موضوعامام سجاد (علیه السلام)
گریزامام سجاد (علیه السلام)
ماییم مست جام تو یا زین العابدین
موضوعامام سجاد (علیه السلام) | امام سجاد (علیه السلام)
گریزامام سجاد (علیه السلام)
شکر خدا که با فلکم هیچ کار نیست
موضوعامام سجاد (علیه السلام)
دل بود بیمار آن بیمار عشق مه جبین
موضوعامام سجاد (علیه السلام) | امام سجاد (علیه السلام) | امام سجاد (علیه السلام)
بنا نیست امروز افسرده باشیم
موضوعامام سجاد (علیه السلام) | امام سجاد (علیه السلام)
گریزامام سجاد (علیه السلام) | حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها) | اماکن شریف | امام سجاد (علیه السلام)
بسته است همه ی پنجره ها رو به نگاهم
موضوعامام سجاد (علیه السلام)
ما همان یا کریم بام شما
موضوعامام سجاد (علیه السلام) | امام سجاد (علیه السلام)
گریزامام سجاد (علیه السلام) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
امروز اگر بی سر و سامان تو هستیم
موضوعامام سجاد (علیه السلام)
گریزامام سجاد (علیه السلام)
از سکوتم صدا درست کنید
موضوعامام سجاد (علیه السلام)
گریزامام سجاد (علیه السلام) | اعیاد و ایام | امام سجاد (علیه السلام) | اماکن شریف | حضرت علی اصغر (علیه السلام) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
مستم از جام، مستم از باده
موضوعامام سجاد (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام سجاد (علیه السلام)