جنون گریخت سراسیمه از ملاقاتم

جنون گریخت سراسیمه از ملاقاتم
شب شراب که باشد دچار افراطم
بریز هرچه که داری نکن مراعاتم
تو بی‌ملاحظه من نیز بی‌مبالاتم


سیاه‌مست تو هستم گذشته کار از کار
شب شراب می‌ارزد به بامداد خمار


نمی‌رسد به شکوه تو فکر کوتاهم
اگر مدیح تو را از خود تو می‌خواهم
بگو که درد به‌دست تو خلق شد، ما هم
بگو بگو و مگو من ثنای‌ الله‌ام


لطیف طبع خدا! آنِ آشکار تویی
که شعر جوششی آفریدگار تویی


تو آن قصیده بی‌اختیار موزونی
پر از خیالی و از هر خیال بیرونی
شکوه شعر کهن در کلام اکنونی
بریز قاعده‌ها را به هم، تو قانونی


سرودن تو حماسی‌ترین مغازله است
جهان بدون تو اسلوب بی معامله است


به شاعرانه‌ترین لحظه‌های حیرانی
رسیده‌ام به تو در نظمی از پریشانی
نگفته‌ام که چه می‌خواهم از تو می‌دانی
شراب شعر صغیر و فؤاد کرمانی ...

103
0
موضوعولادت چهارده معصوم
گریز
شاعرسید حمیدرضا برقعی
قالبترکیب بند
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی

حاج سید حمیدرضا برقعی