گل، بی تو رخصت چمن آرا شدن نداشت

گل، بی تو رخصت چمن آرا شدن نداشت
گل نه که غنچه نیز دل وا شدن نداشت

بی مهر ماه روی تو، هرگز ستاره‌ای
ای زُهره روی! زَهره‌ی زهرا شدن نداشت

خیر کثیر! قدر تو این بس که غیر تو
کس افتخار کوثر طاها شدن نداشت

تطهیر، بی طهارت تو لفظ بود و بس
_ لفظی که هیچ مایه‌ی معنا شدن نداشت _

غیر از تو هیچ دختری، ای مادر پدر!
شایستـگیّ «امّ ابیها» شدن نداشت

نخلی که بود سایه‌نشینِ سرشک تو
در ریشه هیچ حسرتِ طوبی شدن نداشت

دانم چرا ز خاک تو لاله نمی‌دمید
سرّ مگوی تو، سرِ گویا شدن نداشت

گم‌گشته تربت تو اگر چهره می‌نمود
تا حشر، کعبه فرصت پیدا شدن نداشت

تنهاست چاه، همدم تنهایی علی
او بی تو، میلِ همدمِ تن‌ها شدن نداشت

تابوت تو، علی، غم هجران، چهار طفل
«شب، مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت»

108
0
موضوعمدح حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرجواد هاشمی (تربت)
قالبغزل
سبک پیشنهادیمدح
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت