میزبان رفته‌ست از اینجا و مهمان مانده‌ است

میزبان رفته‌ست از اینجا و مهمان مانده‌ است
یک گلستان گل در این بَرِّ بیابان مانده است
 
گرچه آل الله را بردند از این سرزمین
جسمشان رفته‌ست از اینجا ولی جان مانده است
 
قومی از راه آمدند و روی خاک کربلا
ماه را دیدند که صدچاک و بی‌جان مانده است
 
یک طرف در خیمه‌هایی سوخته دیدند که
در عبایی پیکری اما پریشان مانده است
 
در کنارش نوجوانی بود چون قرص قمر
بر تنش رد هلال سم اسبان مانده است
 
پیکری بی دست را دیدند بین علقمه
آسمانی بر زمین از تیرباران مانده است
 
از حضور مشک پاره نزد او دریافتند
ساقی‌اش حتی کنار آب، عطشان مانده است
 
ناگهان از راه مردی آمد و با گریه گفت
چشمتان از چه بر این اجساد حیران مانده است
 
این عمو عباس، این هم اکبر و این قاسم است
این تنی هم که در این گودال، عریان مانده است...
 
...پاره های پیکر بابای مظلوم من است
که جدا از هم، چنان آیات قرآن مانده است
 
پیکرش را با حصیری می‌برم در قبر و آه
آه که انگشتی از دست سلیمان مانده است
59
0
موضوعتدفين پيكرهاي مقدس شهيدان كربلا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزشهادت حضرت علی اکبر (علیه السلام) | شهادت حضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام) | تاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | قتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمحمد علی بیابانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت