غدیری هستم و عبدم امام المتقینی را

غدیری هستم و عبدم امام المتقینی را
که پیمودم به حُب او مسیر راستینی را
 
نبی روز غدیر خم، کمال بعثتش رو شد
به امر حق بیان فرمود امر جانشینی را
 
دو دست مرتضی در دست خاتم بود، یعنی حق...
سزا دانست بر خاتم، چنین دُر و نگینی را
 
فقط باشد علی لایق که بر دوشش بیاندازد
ردای وصف زیبای امیرالمؤمنینی را
 
بگو لبیک با یک یاعلی، مَن کُنتُ مولا... را
خدا را شکر کن داری چنین نور مبینی را
 
غذای بچه‌هایش را به ایتام و فقیران داد
ندیده چشم عالم شاه‌مردِ این‌چنینی را
 
شب معراج، حق بود و نبی بود و سکوتی محض
شنید احمد به ناگه یک صدای دلنشینی را
 
صدایی که تمام انبیا دلگرم آن بودند
همان که شاد می‌فرمود هر اندوهگینی را
 
از آن لب‌های نورانی، از آن حلقوم ربانی
الهی بشنوم آوای رب العالمینی را
 
علی حتی به مورِ در مسیرش هم نظر می‌کرد
یقین دارم علی دارد فقط این تیزبینی را
 
چنین مردی رئوف و مهربان در نزد یارانش
نشان داده‌ست در میدان حماسه‌آفرینی را
 
درِ خیبر به دستش بود و بر لب ذکر هو می‌گفت
کجا داری سراغ این‌گونه شیر بی قرینی را
 
چه گویم از کراماتش، چه گویم از مقاماتش
به چالش می‌کشد اوصاف او عقل زمینی را
 
شدم دلتنگ کوی حیدر و آرامش محضش
ندیدم از نجف بهتر به عمرم سرزمینی را
 
تصور کن نشستی در میان حجره‌ی صحنش
خدا قسمت کند دیدار او در اربعینی را
 
تمام عمر، پیغمبر سفارش کرد بر حبش
رها کردند این امت عجب حبل المتینی را
**
امان از ناسپاسی کردن و حمله به بیت وحی
گرفتند از علی آخر چه یار و همنشینی را
 
پس از زهرا علی زانو بغل می‌کرد طوری که
نوشته صاحب مقتل: تصور کن جنینی را... 
34
0
موضوعغدیر امیرالمومنین علی (علیه السلام)
گریزمدح امیرالمومنین علی (علیه السلام) | هجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
شاعرمحمد جواد شیرازی
قالبقصیده
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت