صبح سعادت دمید، یاد صبوحی بخیر

صبح سعادت دمید، یاد صبوحی بخیر
صومعه بر باد رفت، دور بیفتاد دیر
 
یار غیور است و نیست نام و نشانی ز غیر
دم مزنید از مسیح عذر بخواه از عزیر
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
وادی بطحای عشق بارقۀ طور شد
سینۀ سینای عشق باز پر از نور شد
 
یا سر سودای عشق باز پر از شور شد
یا که ز صهبای عشق عاقله مخمور شد
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
کشور توحید را شاه فلک فرّ رسید
عرصۀ تجرید را چشمۀ خاور رسید
 
روضۀ تغرید را لالۀ احمر رسید
گلشن امید را نخل شکر بر رسید
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
شاهد زیبای عشق شمع دل افروز شد
طور تجلای عشق عشق باز جهانسوز شد
 
لعل گهرزای عشق معرفت آموز شد
در دل دانای عشق هرچه شد امروز شد
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
روز عنایت رسید ز مبدء فیض وجود
یا بنهایت رسید قوس نزول و صعود
 
یا که بغایت رسید حد کمال وجود
سر ولایت رسید بمنتهای شهود
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فرّ
 
قبلۀ اهل یقین حل بوادی منی
کعبۀ اسلام و دین یافته اقصی المنی
 
کیست جز آن نازنین نغمه سرای أنا
نیست جز آن مه جبین رواق بزم دنی
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
سکۀ شاهنشهی بنام خاتم زدند
رایت فرماندهی بعرش اعظم زدند
 
کوس رسول اللهی در همه عالم زدند
بگوش هر آگهی ساز دمادم زدند
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
معنی ام الکتاب صورت زیبا گرفت
نسخۀ فصل الخطاب منطق گویا گرفت
 
منطق معجز مآب عرصۀ دنیا گرفت
جمال عزت، نقاب ز روی والا گرفت
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
از حرم لامکان عقل نخستین رسید
از افقی کن فکان طلعت یاسین رسید
 
ز بهر لب تشنگان خضر ببالین رسید
بگمرهان جهان جام جهان بین رسید
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
شاهد غیب مصون پرده بر انداخته
رابطۀ کاف و نون، کار جهان ساخته
 
عقل بدشت جنون ز هیبتش تاخته
زهره همی تاکنون به نغمه پرداخته
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
ز اوج اختر گذشت موج محیط کرم
رسد ره برتر گذشت نخل علوم و حکم
 
پایۀ منبر گذشت از سر لوح و قلم
از سر و افسر گذشت خسرو ملک عجم
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
تاج سر عقل کل باج ز کیوان گرفت
ز انبیا و رسل بیعت و پیمان گرفت
 
ز هیبت او مثُل راه بیابان گرفت
بر سر هر شاخ گل، زمزمه دستان گرفت
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
رایت حق شد بلند؛ سر حقیقت پدید
بطالعی ارجمند طالع اسعد دمید
 
دوای هر دردمند امید هر ناامید
بگوش هر مستمند صلای رحمت رسید
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
 
چنان بسیط زمین دائرۀ ساز شد
که از مقام مکین روح به پرواز شد
 
بر آن دل نازنین بنغمه دمساز شد
مفتقر دل غمین غنچه صفت باز شد
 
***خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
140
0
موضوعبعثت حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم)
گریز
شاعرآیت الله محمدحسین غروی اصفهانی
قالبترجیع بند
سبک پیشنهادیمدح
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت