- صفحه اصلی
- شنیده می شود از آسمان صدایی که
شنیده می شود از آسمان صدایی که
شنیده می شود از آسمان صدایی که
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که
نبود هیچ کسی جز خدا،خدایی که
نوشت نام تو را،نام آشنایی که
پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد
و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد
نوشت فاطمه،شاعر زبانش اَلکن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مُزیّن شد
نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد
دلبل خلق زمین و زمان معین شد
نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته ست
غزل،قصیده ی نابی که در ازل گفته ست
نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد
پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت
چرا که روی زمین واژه ی وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف اینچنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست
خدا فراتر از این واژه ها کشیده تو را
گمان کنم که تو را،اصلاً آفریده تو را
که گِرد چادر تو آسمان طواف کند
و زیر سایه ی آن کعبه اعتکاف کند
مَلَک ببیند و آن گاه اعتراف کند
که این شکوه جهان را پر از عفاف کند
کتاب زندگی ات را مرور باید کرد
مرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد
در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش اَلهاکُمُ التَّکاثُر بود
درون خانه ی تو نان فقر آجر بود
شبیه شِعب ابی طالب از خدا پر بود
بهشت عالم بالا برایت آماده است
حصیر خانه ی مولا به پایت افتاده است
به حکم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد،تو هم از آنِ علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی
به نان خشک علی ساختی به جان علی
از آسمان نگاهت ستاره می خواهم
اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم
به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
کنار شعر دو رکعت نشسته بنویسم
شکسته آمده ام تا شکسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم
به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری کن و این بار هم اجازه بده
به افتخار بگوییم از تبار توایم
هنوز هم که هنوز است بیقرار توایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
کنار حضرت معصومه در کنار توایم
فضای سینه پر از عشق بی کرانه ی توست
"کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست"
شکوه وصف تو را این قلم چه می فهمد
وجود داشتنت را عدم چه می فهمد
دل سیاه،صفای حرم چه می فهمد
حضور مادری ات را شلمچه می فهمد
شده است نام تو سر بند هر جوان شهید
تبسم تو تصلای مادران شهید ...