امشب ای ماهِ الهی، آفتاب آورده‌ای

امشب ای ماهِ الهی، آفتاب آورده‌ای
اختری تابان ز برج بوتراب آورده‌ای
گلبن سبز ولایت را گلاب آورده‌ای
یا که از بحر نبوّت دُرّ ناب آورده‌ای
شادی و وجد و سرور بی حساب آورده‌ای
پای تا سر احمد ختمی مآب آورده‌ای
 
کوثر طاها! دلت روشن تبارک زاده‌ای
این مبارک ماه را، ماهِ مبارک زاده‌ای
 
مُلک هستی غرق در انوار پا تا سر شده
جلوه‌گر در ماه حقّ، ماهی خدامنظر شده
روشن از خورشید حسنش، چشم پیغمبر شده
پای تا سر غرق شادی و شعف حیدر شده
بر همه معلوم سرّ سورۀ کوثر شده
یا محمّد! یا محمّد! دخترت مادر شده
 
عزّت و مجد و جلال کبریایی را ببین
در گل روی حسن، حُسن خدایی را ببین
 
می‌توان دیدن جمال غیب را در این جمال
می‌توان خواندن چو ذات بی مثالش بی مثال
صاحبان عقل، مات این جمال و این جلال
عارفانِ دهر، محو این صفات و این کمال
کبریا وجه و علی آیین و احمد خطّ و خال
کرده بیت وحی را یکباره غرق شور و حال
 
گاه حیدر داردش چون کعبۀ جان در بغل
گه محمّد گیردش مانند قرآن در بغل
 
حُسن‌ها بر گِرد شمع عارضش پروانه‌ای
خلدها از بوستان طلعتش ریحانه‌ای
حلم‌ها در پیش حلم حضرتش افسانه‌ای
قدسیان در آستان قدس او بیگانه‌ای
اختران هر یک به بحر رحمتش دُردانه‌ای
آسمان از کوثر احسان او پیمانه‌ای
 
ماه کنعان ولایت، یوسف زهراست این
اوّلین فرزند حیدر، دوّمین مولاست این
 
دامن ماه صیام امشب دهد بوی حسن
آسمان‌ها سجده آوردند در کوی حسن
مهر، خود را کرده گُم در پرتو روی حسن
ماه، زیبایی گرفت از حَسن دلجوی حسن
سوره‌ی و اللّیل، خود را بسته بر موی حسن
آیۀ والشّمس، گردیده ثناگوی حسن
 
ابر، لطف و رحمتش بر خلق بارد بیشتر
آنچه خوبان سر به سر دارند، دارد بیشتر
 
این کریم اهلبیت، این مظهر لطف خداست
این امام دوّم این اوّل عزیز مصطفاست
این فروغ سوّم این چارم نفر زاهل کساست
این گرامی وارث صبر علیّ مرتضاست
این به صلحش فُلک سرگردان دین را ناخداست
این صراط الله اعظم، این امام مجتباست
 
هم سپهری‌ها زعیم اهلبیتش خوانده‌اند
هم زمینی‌ها کریم اهلبیتش خوانده‌اند
 
روح اهل خلد و ریحان بهشت است این پسر
بلکه طاووس گلستان بهشت است این پسر
سرو خوشرفتار بستان بهشت است این پسر
جان آل الله و جانان بهشت است این پسر
آفتاب صبح ایوان بهشت است این پسر
سیّد جمع جوانان بهشت است این پسر
 
ای تمام شیعیان! این است مولای شما
ای جوانان بهشت! این است آقای شما
 
سرّ دشمن بر ملا گردید با صبر حسن
جاودان دین خدا گردید با صبر حسن
حق ز باطل تا جدا گردید با صبر حسن
هستی دشمن فنا گردید با صبر حسن
نهضت عترت به پا گردید با صبر حسن
کربلا، کرب و بلا گردید با صبر حسن
 
دین اسیر انزوا می‌شد اگر صلحش نبود
دست دشمن باز وا می‌شد اگر صلحش نبود
 
ای خط و خالت همه آیت در آیت یا حسن
ای سپهر وحی را شمس ولایت یا حسن
ای کلامت خلق را نور هدایت یا حسن
ای خروشان بحر موّاج عنایت یا حسن
ای یم جود، ای کریم بی‌نهایت یاحسن
ای جهانت جمله در ظّل حمایت یا حسن
 
یابن‌ زهرا! من نمی‌گویم ثناگوی توأم 
تو کریم عالمی، من سائل کوی توأم 
 
سینه‌های سوخته، شمع شب تار توأند
طایرانِ سدره صبح و شام زوّار توأند
عرشیان در عرشِ اعلا هم گرفتار توأند
آسمان‌ها غرق در دریای انوار توأند
ماه‌رویان ذرّه‌ای از مهر رخسار توأند
شهریاران برده‌های کوه و بازار توأند
 
مهر تو هم بحر ما، هم فُلک ما، هم نوح ماست
تربت بی زائرت، بیت الحرام روح ماست
 
تو ز وصف عرشیان و فرشیان بالاتری
نو نبی را جانِ شیرین، تو خدا را مظهری
تو کتاب اللهِ روی سینۀ پیغمبری
تو علیّ مرتضایی، تو بتول اطهری
تو امام مجتبی، چشم و چراغ حیدری
تو کریم عترتی، تو دست لطف داوری
 
جودْ سائل، عفوْ مرهون و کَرَمْ مهمان توست
چشمِ «میثم» در دو دنیا بر تو و احسان توست
36
0
موضوعولادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
گریزمدح امام حسن مجتبی (علیه السلام) | صلح امام حسن مجتبی (علیه السلام)
شاعرغلامرضا سازگار
قالبنا مشخص
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت