مردی از جنس عشق ، جنس بلور

مردی از جنس عشق ، جنس بلور
مردی از تیره از سلاله ی نور
 
مردی از جنس خاک عاشورا
تک سوار قصیده های وفا
 
محضر مجد این امیر عرب
پینه بسته است سجده گاه ادب
 
آمد و چشم نور روشن شد
آتش کوه طور روشن شد
 
آمد و با خودش صفا آورد
والقمر را به صحنه ها آورد
 
خانه را غرق در تبسّم کرد
خنده ها را پر از ترنّم کرد
 
پیش چشم ستاره ها خورشید
دست زیبای ماه را بوسید
 
مادری غرق نغمه ی احساس
بوسه می زد به صورت عبّاس
 
آمد و با خودش علم آورد
روشنی را در این حرم آورد
 
مروه ی با صفای شهر خداست
آسمان خاک پای این آقاست
 
در دل عاشقان حرم دارد
آیه در سوره ی کرم دارد
 
مردی از جنس عزّت و غیرت
بی تملّق معلّم عصمت
 
باب حاجات عالمین است او
ساقی لشکر حسین است او
 
جیره خوار محبّتش گل ها
محو احسان و رافتش دلها
 
فانی ِ در یم ولایت شد
پرچم بینش و بصیرت شد
 
پهلوان عشیره ی خورشید
که در او می توان علی را دید
 
آسمان آسمان دلاور بود
بهترین یاور برادر بود
 
پیش ارباب مهربان خاموش
بین میدان همیشه غرق خروش
 
همچو مردان خطّه ی کوثر
پهلوان بود و پهلوان پرور
 
تیغ در دست و رزم طوفانی
قاتل مرده های شیطانی
 
در دل واقعه هیاهو کرد
دست بیداد و ظلم را رو کرد
 
معدن با کرامت ایمان
چشم او خالق دو صد سلمان
 
بین این گفتن و نگفتن ها
بین این خواندن و شنیدن ها
 
مردی از آسمان به جوش آمد
وازه هایش که در خروش آمد ،
 
گفت محو تلالو احساس
رحم الله عمی العبّس
47
0
موضوعولادت حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
گریزمدح حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)
شاعروحید محمدی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت